تاریخ امروز:
جدیدبرای باز کردن فهرست (پنجرۀ جدید) SHIFT+ENTER را استعمال نمایید.فهرست باز
اعمالبرای باز کردن فهرست (پنجرۀ جدید) SHIFT+ENTER را استعمال نمایید.فهرست باز
   
نما:  تمام عناصربرای باز کردن فهرست (پنجرۀ جدید) SHIFT+ENTER را استعمال نمایید.فهرست باز
  
  
  
  
الله محمدجدید03.05.2024آلمانhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/DE.png

​جناب محترم مایار صاحب گرامی!

با عرض سلام و احترام به شما محترم و آرزومندی سلامتی تان از بارگاه خداوند متعال، نوشته اخیر تان که ذکری هم از بنده در آن وجود دارد از مطالعه بنده گذشت.

از اینکه خود را مصروف اصل هستی و زندگی یعنی عظمت خالق پاک نموده اید و از جنجالهای روزانه   با تلسکوپ جمیز وپ در فضای لا یتناهی سیر و سیاحت می نمایید و به اصطلاح می خندید که ما مصروف چی هستیم و  عشق دقایق الماس  عمر را می نمایید، خرسند شدم.  

 نا گفته نماند،  که نوشته های شما محترمین همزمان احوال صحتمندی تان را می دهد، با وجود تکالیف پیری .   

به هر طرف گذری سیر نرگستان کن

به قدر نقش قدم چشم دوستان باز ست

 بیدل   


زمری کاسیجدید03.05.2024چینhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/cn.png

​Where is Justice, Urschrei!

Will Germany take in 1,000 Afghans with their families from Afghanistan?
Germany’s announcement that it will take in 1,000 at-risk Afghans with their families from Afghanistan will be challenging, an Afghan lawyer says, because it is becoming increasingly difficult for Afghans to leave Afghanistan.
Germany’s New Program to Take in At-Risk Afghans
www.voanews.com/a/germany-s-new-program-to-take
Explore More

Germany’s New Program to Take in At-Risk Afghans Challenging
https://www.voanews.com/a/germany-s-new-program-to-take-in-at-risk-afghans-challenging/6800780.html

Ramstein Air Base in Germany Becomes a Refuge for Afghans - The New ...
https://www.nytimes.com/2021/09/01/world/europe/us-airbase-germany-afghanistan.html
Images: voanews.com
See more resultsSee more results
 
Related searches
afghan german online pashto
afghangerman online.com
afghan german online daily news
afghan german online dari news
germany accepting afghan refugees
afghan german online pashto news
afghan refugees in germany
afghan german online farsi

Du muss Dich schaemen Deutschland, Du bist schuld  daran. an Morden, Plaggen, Zerstoerungen disaster in in Afghanistan und fuer die ganze Elend; Morde und Verbrechen in meinem Heimatland Afghanistan, Ihr weisst dass ich ueber alles Bescheid weiss:
 in Afghanistan mit Beweis unten:

Germany; it is your fault, unfortunately lived with LIES and CONSPIRACIES, you know that I know and knew about it even in the early 80ees and had discussed in your ministry of forein affairs about it! YOU ARE GUILTY, but who will count with you, YOU NEED THE BLOOD AND BONES OF AFGHANS, I KNOW WHY!

زمری کاسیجدید03.05.2024چینhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/cn.png

​عزیزِ برادر هموطنم حسیب الله با احساس برادری و احترام به شما عرض نمایم و آنچه باید از تهه دل میگویم اینست که من با شما احساس برادری میکنم و با کلمات صادق که مانند برادر دوست تان دارم و میدانم که ضمیر نهایت پاک دارید! چون جوانید، و کمتر تجربهٔ وطن دارید و چون جبراً در اروپای غرب بیشتر زمان زندگی را گذشتانده اید، کمتر واقفید که در وطن و مردمش چه گذشته و چه میگذرد و این بار اول نیست که در تاریخ این خطهٔ افغانستان امروزی چنین میگذرد. در سال ۱۹۶۴ که در صد متری فاکولتهٔ انجنیری شهر زیوریخ اطاقی کرایه کردم و باید برای امتحان دخول به فاکولتهٔ انجنیری میرفتم متوجه‌گردیدم کد پایین همین تعمیر یک کتابفروشی گوچک و یک کتاب بسیار کهنه و ژولیده در عقب کلکین با عکس امیر عبدالرحمن خان گذاشته شده است، گذرا دیدم و به خود گفتم که در برگشت! عجله ای به امتحان رفتن بود که نتوانستم عمیق تر بخوانم و رفتم، با برگشت و هیجان امتحان و کامیاب شدنم و خوشی و غیره مرا همراهی کرده به کتابفروشی آمدم و قیمتش ۳ی فرانک یعنی در آنحال من این سی فران غذای ده تا پانزده روزهٔ من بود و انظار به اصطلا «بورس» وعده شده فاکولته بودم. روی این کتاب در پایین در قوصین، لطفا ببینید که چه نوشته شده بود، که مرا سخت رنجانیید و فکر کردم که بر ما مردم این لعنتی اروپایان چه فکر میکنند و چون قبلا در مورد برده داری و کشتار اروپای غرب در افریقا و امریکای در شمال و جنوب و آسترالیا  چند کتابی خوانده بودم، و دیری نگذشته بود که والی ولایت زیوریخ به خانم بعدی من گفته بود که:«با افغان ازدواج نکن که ما میدانیم که پشیمان میشوی چه مردم افغانستان انسان نیستن ، حیوانات وحشی است!»! عمیق فکر کردم و درک کردم که نظر اروپایی ها بر ما چه است! و نه کمتر آنکه بر افریقایی ها فکر میکنند و تجربه های من در سالهای ترجمه به پناهندگان از سال ۱۹۷۸ به بعد واضح ساخت این غرب توطیه گر، دروغگو، دون صفت و پست و قاتل مردم بی گناه در چهار قارهٔ دیگر مستند بر اساس اسناد خود شان، به کدام تعداد لایتناهی در جهان کشتند و میکشند و حرف حرف مستند است و مستند به روی شان تند کشیده ام و من از آنانی هستم که نه از خدا میترسم و نه از انسان و نه حیوان، تند گفته ام بر اساس اسناد خود شان و من کاری نکرده ام که بر من انگشت گذاشته شود! و بر اساس بعضی سخنانم به عرض دارم که خوشبین زیاد سخنان غربی ها نباشید! از ایشان بپر سید که پدر لعنتان کدام افغان در مسأله نیویارک دست داشت که بیگناهان را بندی کردید و ۴۹ مملکت بر افغانستان حمله نمودید؟ در نهادش قبلا خبر داشتم که پلان تند و غم انگیز در مورد افغانستان موجود است! میشود بر من قهر باشید، کوه های تجربه و مطالعه در مورد غرب دارم، میدانم که بسار انسان پاک طینت هستید ولی بر روش نیک اروپای باور نفرمایید که دون صفت اند، ۴۰ روز پیش در سویس در دفتر معاشات تقاعدم در موردی تند گفتم که دزد و قاتلید، سخن را دور دادند و بحث دیگری را شروع نمود. به هر صورت به شما برادر هموطنم به شکلش احترام دارم، خوش باور نباشید:


Das Gott gegebene Land Afghanistan!


محمد حسن وفاجدید03.05.2024قندهارhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/AF.png

​هموطنان عزیز سلام بر شما!

وقتی به وضعیت کنونی کشور ما و طرز تفکر برخی از هموطنان نظر می اندازیم، بخصوص آنانی که زیر شعار "دین» و ادعای "پیرو بودن به این دین" چنین تصویر هم بدست می آید که ممکن چنین فکر کنند، که "خداوند" برای آنها، چنان "نعمت" تحفه داده است، که بی نهایت و نا نا  محدود است. برخی ها چنین تلاش دارند، تا آنجائی که امکان دارد، از این نعمت بهره ببرند و برای ارضای خاطر خود،ذمورد استفاده قرار دهد. وقتی به کسی خوشبین باشد، تا می تواند به توصیف می پردازد و اگر فوت شد،  از دربار خداوند،  برای او "جنت فردوس" آرزو دارد. البته یک "دینی افراطی" متناسب با خوشبینی وقتی  با کسی بدبین بود، تا می تواند "لعنت" می فرستد. اشخاصی که تا اکنون زنده اند، ممکن در فکر آنهم نباشند، که چه تعدادی وجود خواهند داشت که بر حسب چنین کردار چقدر رحمت خدا و چقدر هم نفرت و لعنت خدا را به آدرس او حواله خواهند کرد. خداوند از اصراف دوری جستن را هدایت می دهد. سوء استفاده از نعمت ها هم ممکن بی اعتمادی نسبت به قدرت خداوند باشد.


​جناب الله محمد خان!

شما و شریک تان حسیب الله خان بیشتر از هرکس دیگر کلمات ادب و اصطلاحات علمی را، بکار  می برید. این چنین تجاوزات و تهدیدات شما  که بی اندازه محسوس است، این گمان را هم زنده نگه می دارد  که خود تانرا  به صفت موظفین کدام وظیفه برای کدام مرکز قدرت برملا می سازد. آیا شایستهٔ یک انسان مودب است که کسی را متهم بسازید که گویا یک دانشمند را که اضافه از ۸۰ سال عمر دارد و تجارب او گنجینه آگهی بوده و  او درخور تقدیر و احترام است، در برابر شما تشویق به بحث می سازد و یا تحریک می کند. ایشان طفل نیستند و محمد حسن وفا اصلاً یک دهاتی ساده است، که ادعای بلند بالا مانند شما ندارد. کلمهٔ مشوق به کدام عمل نا درست جرم است. با کسی مانند شما مکاتبه کردن واقعاً لازم نیست. همین حسیب الله خان خود را حامی شما معرفی کرد. والسلام.


​جناب محترم زمری کاسی!

سلام و احترامات تقدیم می دارم. از تجه شما تشکر. من از اظهارات و شناخت شما آموختم. برای قابل فهم بود. با این فضا و این افراد، تبادل معلومات مشکل است.


​آقای حسیب الله خان!

من شما را نمی شناسم و هیچ میل مزاح هم با شما ندارم.  نوشته های «حلیم حمیدی» را خواند. آن برداشتی که او از شما داشت، از جانب دیگر هموطنان هم مورد نقل قرار گرفت. من شما را «ترافیک» خطاب نکردم. پولیس راه یا ترافیک در قندهار کمبود بود. حرف بر سر درخواست به اشغال وظیفه بود، نه تنها برای شما، بلکه شانس ار برای هر هموطن. اگرچه نمی خواستم با شما مکالمه داشته باشم. اما حملات کنایه شما خیلی مسخره و ادعاهای شما هم خیلی پیش افتاده است. با شما همین  قدر بس است.

با احترام. وفا.

حسیب اللهجدید02.05.2024آلمانhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/DE.png

​هموطن عزیز که اسم مبارک تانرا "محمدحسن" و مسکن تانرا "قندهار زیبا" معرفی می کنید, سلام به شما تقدیم است; پیام اخیر شما مایهٔ تعجب و تحیر من گردید; زیرا شما از یک طرف خود به مزاح و چرندیات دست می زنید, اما زمانیکه پاسخ مزاح و چرندیات شما به مزاحی مقابل می گردد, جناب شما یک نوع "مظلومنمائی" از خود نشان میدهید! در ضمن با چرندیات تان در پی تفرقه افگنی به هموطنان تان نیز به مشاهده می رسید!

با آنهم,هر گاه واقعا مزاح اخیرم ملال آور خاطر شما شده باشد, از شما معذرت می خواهم, اما لطفا فراموش نکنید, که این شما بودید, که یک نوع مزاح و چرندیات را با من شروع نمودید! پس زمانیکه تاب و توان و طاقت مزاح را ندارید, لطفا با کسی مزاح را نه آغازید!

من در همان پیام اولی ام, به جناب شما سؤالی را به یک شیوهٔ محترمانه و مؤدبانه مطرح و راجع نموده بودم, اما پاسخ جناب شما بر علاوهٔ آنکه محترمانه و مؤدبانه نبود, مزاحگونه ای را نیز در بر داشت!

پس زمانیکه به خود اجازه میدهید, که همچو مزاحگونه ای را به آدرس من بفرستید, لطفا مزاح من را نیز به همان شکل مزاح قبول فرمائید. در ضمن در همان زمان از پیام بعدی شما نیز هویدا بود که جناب شما مزاح مرا به شکل مزاح درک فرموده بودید; پس حالا این شیوهٔ به اصطلاح "مظلومنمائی" تان روی چه منظوری صورت گرفته است؟

آیا هدف تان این است, که جناب محترم کاسی صاحب را بالای من و یا بالای محترم الله محمدخان قهر سازید؟ در غیر صورت, محتویات این پیام اخیر جناب شما, به جز از اتهامات بی جا, چرندیات و "مظلومنمائی" بیجای جناب شما چه معنی و مفهومی را دارا بوده می تواند؟

هموطن عزیز, آیا اجازه است, از شما بپرسم که آیا جناب شما واقعا "محمدحسن وفا" نامی و باشندهٔ "قندهار زیبا" هستید, یا اینکه همان "حلیم حمیدی" اسبق هستید و از "میدان وردک زیبا" به "قندهار زیبا" نقل مکان فرموده اید؟

به هر صورت, در آینده هر گاه میل مزاح را نداشتید, پس لطفا, بطور مثال, بیجا کسی را "ترافیک" خطاب نکنید. به امید صحت و سلامتی شما, رویتانرا بوسیده شما را بخداوند می سپارم.

با احترام

حسیب الله  

زمری کاسیجدید02.05.2024چینhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/cn.png

​بسیار گرامی و عزیزان هموطنان نازنینم وفا صاحب و الله محمد هم مکتبم، توافق نظر شما بر یادداشت قبلی من که هرچند کمی حدث زده بودم و اینکه شکسته و ریخته بود، {عاقلان پی نقط نگردند}، با آنهم معلوم گردید که حدث نه بلکه واقعیت بود! و مسأله دیگر اینکه تاریخ «علم نیست!» که جناب از تاریخ علمی حرف میزند، بلکه تاریخ داستان ها را جمع آوری مینماید و به مابعد میسپارد! به هر صورت اجازه بدهید که باز یاد آور گردم که آقای< رابرت بییر> که یک نظامی زمینی یا پادهٔ نظامی مریکا بود، را جع به روش های سی آی ای مینوسد که یکی خوشباور ترین و بی عقل ترین ها را رشد دهید و بگذاریدش او خود همهمه و جنجال ها را خلق میکند تا مردم  با فهم و حتی دوستانی را به  جنگ و جنجال برده میتواند وسلسلهٔ دیگر اشخاص را جستجو نمایید که پست ترین، نالایق و پدرلعنت ترین ها را رشد و عزت بدهید، بگذارید خصلت دون صفتی اش او را برای تخریب مردم خود به خود میکشاند! متأسفانه که اسکندر خبیث که اروپای غرب او را بر ما کبیر تحمیل کرده!  دکترین پدر خو را:«متفرق بساز و غالب شو!» در آسیا عملی ساخت و این تخم نفاق را در نمام آسیا پهن نمود که ممالک مثل وطن نازنین ما به همین علت قربانی نفاق بین هم است! چاره هم نیست و اینکه چه باید کرد، سخت دشوار است که راه گریز ازین بدبختی را به دست آریم! گلونه

الله محمدجدید02.05.2024آلمانhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/DE.png

​جناب محترم داکتر صاحب غروال!

با عرض سلام و احترام به شما دانشمند محترم از بار گاه خداوند متعال صحت و سلامتی شما محترم را آرزومندم.

تبصره اخیر شما کاملاٌ منطقی و مستدلل است. بنده در جریان تبادله تجزیه و تحلیل های دوستان علاقمند تاریخ کشور در اینجا در جریان چندین  سال متوجه همین اصل گردیدم ، که شما محترم انرا فوق العاده دقیق در سطح بحر تاریخ کشور اورده اید. این جمله شما تمام موضوع را ارایه می دارد:

"دی یعنی غازی محمد نادرشاه د لینینستانو او ماؤیستانو سره سخت ضدیت درلود او دی کسانو د  ... غازی امان الله خان  وخت کښی ډیر منظم فعالیت درلود حتی دوی او ددوی همقطارو د امان الله خان سلطنت سقوط سبب شوی دی".

هرزه تا کی پیش پیش بحر باید تاختن

موج ما شرم در دامان گوهر پا شکست

بیدل

الله محمدجدید02.05.2024آلمانhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/DE.png

​جناب محترم آقای حسن وفا!

با عرض ادب.

بنده یک شخص کاملاٌ عادی هستم، ضرورت نیست محترم کاسی صاحب را تشویق به مناقشه نمایید. هر کس حق دارد در هر زمینه که علاقه داشته باشد ابراز نظر نماید.

این کاملاٌ یک امر معمول است.

خوب است که با هم اشنا نیستیم والی چنین نمی نوشتید. 

هر چند تا عنقا رسی بر اوج همت نارسی

از خود بر ا تا وارسی کیفیت بام مرا

بیدل 

محمد حسن وفا01.05.2024قندهارhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/AF.png

محترم زمری کاسی از چین!

در یکی از تبصره های شما، که ممکن ناشی از ناآرامی هم  بوده باشد، چنین: « با اطمینان که بسی ها خوش خواهد شد، قراریکه به من گفتند در حدود ده راس پشک دارد و از بیکاری از علم و معرفت حرف میزند که مطلبش چه است؟ گمانم خود را عالم فکر کردن...» خوانده شد.  اینجانب نیز با چنین یک احساس روبرو شده ام. در پرنسیپ این مهم نخواهد بود که دانشمند و عالم باشد و یا نه، نخست آنچه مهم و قابل بحث خواهد که طرح می شود، در قدم  اول مهم اینست که  فرد چنین طرح  را در چه زمان و در برابر چه کسانی و برای چه هدف طرح می کند، طوری که شما نیز فرموده اید. اګر علم را کسی فرا می ګیرد، ممکن ګنجینه باشد برای خود او. حال می تواند سوال طرح شود که این شخص «عالم» در عمل چه می  کند. چه کسی از او مطالبه کرده باشد. در عمل می بینیم که اینها یک ګروپ هستند٬ علاوه از اینکه با این چنین چرندیات تحت نام علم، ممکن امید کسب شهرت برای خود داشته باشند، یکی اتهام می بندد و دیګر آن در صورت جواب مقابل، به دفاع دیګر آنها می پردازد. این ها دارای چه اخلاق و رویه هستند. اینکه ۱۰ «پشک» را نګهداری می کند، می تواند یګانه عمل قابل تقدیر او یاد شود. کاشکی از یک ۱۰ سګ بی زبان هم مواظبت می کرد. چندی قبل نویسنده را به صدور امر شلاق از جانب ترافیک قندهار، به وحشت روبرو ساخته است، که مسبب بیدارخوابی شده است، اینها کی هستند؟ ولسلام، وفا، قندهار.


الله محمد01.05.2024آلمانhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/DE.png

​جناب محترم آقای کاسی!

با عرض ادب.

تبصره اخیر شما محترم عنوانی محترمین متذکره را مطالعه نمودم.

امید است آن محترمین فرموده شما را تعقیب نمایند تا چتیات خاتمه پیدا نماید.

این جهان راه است و ما راهی و مرکب خوی ماست

رنجه گردد هر که از ما مرکبش رهوار نیست

ناصر خسرو 

 


حسیب الله01.05.2024آلمانhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/DE.png

پس از سلام مجدد خدمت همه,

موضوع: کنفلیکت تاریخنگاران محترم ما

نویسندهٔ محترم جناب سیدعبدالله کاظم در قسمت هفتم نوشتهٔ شان که بتاریخ 30 اپریل 2024م. در اینجا به نشر رسیده است, در صفحهٔ اول, سطر دهم, این نوشتهٔ هشت صفحه ئی جناب ایشان, که آنرا به مطالعهٔ دقیق گرفتم, چنین می نگارند:

"شاه امان الله نادر خان را خوب می شناخت و از طبع عندالاقتضای او آگاه بود..."

تبصره:

گرچه جناب محترم جهانی به یک شیوهٔ متعادل و علمی, به "...حد حدس و گمان و عقیدهٔ شخصی" جناب محترم کاظم در محتوی مضامین و پاسخ های طویل جناب کاظم اشارتی داشته اند, اما در اینجا, بطور مثال در نقل بالائی, به نظر من در قدم اول زبان شناسان محترم ما باید خاموشی را کنار گذاشته, مثلا جناب محترم خلیل الله معروفی, جناب محترم سدید و بقیه زبانشناسان محترم ما وارد بحث شوند و به موضوع روشنی دقیقتری بیندازند, که جناب محترم سیدعبدالله کاظم, بطور مثال, با همچو اظهارات زبانی, چه چیزی را به ما و یا به گفتهٔ خود ایشان, به نسل های آینده, در آرشیف های تاریخی اهدا می فرمایند؟

از آن جائیکه متأسفانه فعلا زبانشناسان محترم ما در زمینه خموش و یا کم علاقه اند و یا اینکه وقت کافی برای چنین بحث های ندارند, مجبور خود, در رابطه به تفسیرات و تشریحاتی بپردازم, که خالی از کمبود نخواهد بود, اما با آنهم توکل بخدا نموده, می پردازم به تحلیل چنین اظهارات نامتعادل در بخش یافتن "راه های حل کنفلیکت تاریخنگاران محترم ما":


جناب محترم کاظم, در اظهارات شان ادعا دارند, که امان الله خان نادر خان را خوب می شناخت و "از طبع عندالاقتضای نادر خان آگاه" بود!

بدون شک که جهت تجزیه و تحلیل چنین نوع اظهارات نامتعادل که در آن حتی میتوان گفت از عنصر زبان سؤاستفاده صورت می گیرد, به سوالاتی نیاز داریم, بطور مثال:
١. مقصد و هدف جناب کاظم از اصطلاح پرخم و پیچ "طبع عندالاقتضا" و یا "آگاه بودن به طبع عندالاقتضای یک شخص" چه بوده خواهد توانست؟ به عبارات ساده تر: "طبع عندالاقتضا یک شخص" یعنی چه؟ آیا کسی است, که اصطلاح "طبع عندالاقتضا" را و "آگاهی به طبع عندالاقتضای یک شخص را" به شکل دقیق و علمی به ملت معنی و تشریح و تفسیر نماید; یا اینکه این کار من بیچاره است؟
خوب به هر صورت; طبع به معنی خوی و سرشت و استعداد و مزاج و تمایل و ذوق و بلاخره به یک کلام "طبعیت یک شخص" اشاره داشته می تواند; اصطلاح "عند الاقتضا" را هم می گویند که "هنگام اقتضا", یعنی هنگام نیاز و در صورت نیاز و هنگام احتیاج و در صورت لزوم یا همچو چیزی معنی می دهد. اما با آنهم ندانستم که موضوع "آگاه بودن امان الله خان به طبع عندالاقتضای نادر خان" از کدام طریق, یعنی بر اساس کدام منبع و مآخذ علمی-تاریخی به جناب محترم کاظم رسیده است؟
٢. آیا مرحوم امان الله خان در خواب, به جناب محترم داکترصاحب سیدعبدالله کاظم حکایت نموده است, که در سنین ٢٧ سالگی یا ٢٨ سالگی, "به طبع عندالاقتضای یک شخصی که از وی تقریبا در حدود ده سال بیشتر عمر داشته است, آگاه بوده می توانسته است"؟

٣. یعنی: فراموش نکنیم که سن و سال نادر خان, در حدود شاید ده سال از امان الله خان بزرگتر بوده است, در آنزمان شاید امان الله خان در حدود بیست هفت, بیست هشت سال عمر داشته بوده باشد و نادر خان نیز در حدود سی و هفت سال و یا سی هشت ساله بوده باشد; آیا واقعا در آن زمان نادر خان به گفتهٔ جناب کاظم دارندهٔ یک عدد "طبع عندالاقتضای" بوده است و در ضمن امان الله خان نیز به همچو یک "طبع عندالاقتضای" آگاهی داشته است؟
٤. منبع و مآخذ علمی این اظهار جناب محترم داکتر صاحب کاظم چه است, در کجا است؟

بدون شک که جهت واضح ساختن "کنفلیکت تاریخنگاران محترم ما" و نیز جهت تشویق و ترویج "تاریخنگاری علمی" در کشور, به طور نمونه به مصداق ضرب المثل "مشت نمونهٔ خروار" به مثال بالائی پرداخته ام.

در خاتمه با گفته ای شاعری شیرینکلامی به این تبصره ام اختتام می بخشم.

من از مفصل این نکته مجملی گفتم
تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل

بزن به دامن شوریدگان حق دستی
که حل شود به تو هر مشکلیست لاینحل

وگرنه از چه طریق نفاق پیمودند؟
گذاشتند امور خدای را مختل


با تقدیم احترامات فائقه

حسیب الله

دوکتور غروال01.05.2024ویانا/FotoGallary/CountryIcons/AT.png

​ څلور د روسی باندیستانو اولاده ( سیستانی ، دوکتور کاظم ، فواد ارسلا او زمانی ) او یو د ماؤیست چرمخکی خائینین په هلو ځلو کښی دی چی د افغان غیرتی ملت ځلانده تاریخ  تخریب کړی  او د افغانانو تخریب کولو لپاره ئی  د وزیرو ، مسعودو ، منګلو ، ځاځیو ، ځدراڼو ، تڼیو او خوستوالو ګډ مقاومت د شیطان انګلیس مقابل کښی د غازی محمد نادرخان تر رهبری لاندی د تخریبولو شروع کړی دی او دا ملی خائینین کوشش کوی چی د شیطان انګلیس تیښته د یادو غیرتی ولسونو د خپلو وینو په قیمت د انګلیس له خوا سنجش شوۍ پلان په شکل تبلیغ کړی او دی کسانو د خپلو خرڅ شوو پلارونو په شان د افغان ملت ځلانده تاریخ  تخریبکاری لپاره د غازی محمد نادرخان  په بدګوئی ناستومانه لګیا دی  اما دا د خرڅ شوو اولادونو  په واقعیتونو سترګی پټی کړی  دی یعنی غازی محمد نادرشاه د لینینستانو او ماؤیستانو سره سخت ضدیت درلود او دی کسانو د بی کفایته غازی امان الله خان  وخت کښی ډیر منظم فعالیت درلود حتی دوی او ددوی همقطارو د امان الله خان سلطنت سقوط سبب شوی دی او کله چی غازی محمد نادرخان پاشاه شو نو اول ئی دا مضر مکروبونه له مینځه یووړل او اوس ددوی پرکټی د انتقام لپاره د جنوبی مقاومت  د غازی محمد نادر خان تر رهبری لاندی د شیطان انګلیس مقابل کښی بی اهمیته او درواغجن معرفی  کوی  او ددوی سره بیمارماؤیست هم ګډ شوۍ دی  ، که چیری د محمد داؤد تر رهبری لاندی کمونیستی خائینه کودتا صورت نه وای موندلای نو داسی ملی خائینینو ته د افغان ملت ځلانده تاریخ تخریب کولو لپاره زمینه هم نشوه برابریدای او نه به لا تر اوسه په افغانستان  کښی داسی ظالمانه بدبختی نه وای روانه اما بیا هم دوی خپلو چټلو خائینو او تخریبکاره پلانو کښی نشی بریالی کیدۍ !!!!!    

زمری کاسی30.04.2024چینhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/cn.png

​محترمین گرامی‌ استاد معظم سیستانی صاحب و آقای کاظم و فواد ارسلای گرامی،

یک اصطلاح بود «شلهٔ گوی مرغ» وبرای اینکه اشرش ما را با لطف تان خلاصی بورزید، لطفا جوابش را دیگر اگر قطع فرمایید ، با اطمینان که بسی ها خوش خواهد شد، قراریکه به من گفتند در حدود ده راس پشک دارد و از بیکاری از علم و معرفت حرف میزند که مطلبش چه است؟ گمانم خود را عالم فکر کردن< مانند داود خان فقید با مامای گرامی و مادر مقدسه ام  با خاندان آل یحیی کاکا زاده ها بودند که داود خان و مامایم غلام حیدر خان عدالت وزیر زراعت دور داود خان و آقای جنراال مستغنی یکجا در عین روز قسم بر انداختن حکومت شاهی را کردند که علت اصلی و خانوادگی اش را به من بعد ها تشریح کردند، چیز دیگریست نسبت به آنچه درن و درآنجا میخوانم و زمانی که اساس حزب داود خان گذاشته شد، اولین صدا بر من شد! چتییات گویان زیاد اند، امید از شر شان خلاص گردیم! گلونه

دوکتور محمد اکبر یوسفی30.04.2024آلمانhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/DE.png

​جناب محترم صحرائی از کلیفورنیا!

اشارات شما را به ارتباط نوشته های آقایان «هیرمند» و «فیاض» دیدم. جالب است که حال در آلمان «سیصدومین» سالگرد تولد «ایمانویل کانت»، فیلسوف معروف آلمانی را تجلیل می کنند. او که پس از شناخت «کوپرنیکوس» در بارهٔ جهان ما، مبنی بر اینکه «زمین» به دور «آفتاب» می چرخد و نه برعکس، که در گذشته معتقد بوده اند، در عین حال با آثار علمی معروف خود در شناخت این جهان و بخصوص توضیحات اساسی و تدوین نوین فلسفهٔ غرب، در صدر همه با اثر معروف «انتقاد تعقل خالص»  خود،  نحوهٔ تفکر و شناخت نوینی را اساس گذاشت‌ که در پروسهٔ «روشنگری» در اروپا و در جهان غرب نقش مهمی داشته است. کانت که عاشق «آزادی» بوده است، با توضیح دوازده کتگوری توانست، در  شناخت پدیده ها و دنیای قابل اندیشه روشنی اندازد. با  توضیح مفاهیم چون «زمان و مکان» و  غیره، بالاخره پذیرفته شد، که این طبیعت و کائنات که زمین ما تا اکنون یگانه جای زیست شناخته شده است، با شناخت از اقلیم ها و آب و هوا و تعین جنتری ها، سال غربی را ۱۲ ما می شناسند، و اینرا هم می دانند که یک سال ۱۲ ما هه از۳۶۵ روز ، و هر چهار سال بعد، همین یک سال ۳۶۶ روز  می باشد. تعریف ۱۱ ماههٔ سال، ممکن مشکل ایجاد کند. اینرا هم می دانیم که حدس انسان خیلی زیاد امکانات دارد. اینکه چه چیز اهمیت علمی خواهد داشت، می گذاریم به گوینده. اما فیلسوف معروف قرن بیست، در شناخت از نحوهٔ تبلیغ رژیم های «توتالیتیر» و «مستخدمین» احتمالی آنها، می گوید که هدف مبلغین وابسته به رژیم های «توتالیتیر» در آن نهفته نیست، که «قناعت» شنونده یا خواننده حاصل گردد، بلکه هدف آنها «سازماندهی» چنین تبلیغات می باشد. والسلام، یوسفی.

حسیب الله30.04.2024آلمانhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/DE.png

​با سلام مجدد به همه,

موضوع: کنفلیکت تاریخنگاران محترم ما

در این قسمت بحث به یکی از نکاتی مکث صورت می گیرد, که, یکی از آرشیفروان محبوب جناب محترم کاظم و جناب محترم سیستانی, که محترم احمدفوادجان ارسلا باشد, به آن پرداخته است.

محترم احمد فوادجان ارسلا در نوشتهٔ اخیرش, تحت عنوان "نگاهی به محاسبات غازی امان الله خان" که به تاریخ ٢٧ اپریل ٢٠٢٤م. در اینجا به نشر رسیده است, در ارتباط یک خانم افغان که اسمش محترمه محبوب سلطان" است, با یک ادعای غلط و بی جا, چنین می نویسد:

"نادرخان متولد دیره دون هندوستان تحت سلطه برتانیا سال 1883 بعد از عروسی امیرحبیب الله خان با خواهرش اجازهٔ برگشت به افغانستان یافت و به مقامات عسکری مقرر شد..."

تبصره:

گرچه در سطور و متون تاریخنگاران اماتور ما که دست به تحریف تاریخ واقعی کشور می زنند, از این چنین افسانه پردازی های مغرضانه فراوان می باشد, اما به مصداق ضرب المثل "مشت نمونهٔ خروار", اندکی مشرح تر می پردازیم به این ادعای غلط آرشیفرو محبوب جناب محترم کاظم و جناب محترم سیستانی!

١. اقدامات و بر گشت خانم محبوب سلطان, پدرش محمدیوسف خان و برادرش نادر خان در بین سال های ١٩٠٠-١٩٠١م., یعنی در زمان سلطنت امیرعبدالرحمن خان صورت گرفته است, به طوریکه آنها در سال ١٩٠١م. در زمان امیر عبدالرحمن خان در کابل مسکنگزین بوده اند! ازدواج این خانم, پس از فوت امیرعبدالرحمن خان, در زمان سلطنت امیر حبیب الله خان صورت گرفته است; سوال این است که آرشیفرو محترم احمدفواد جان ارسلا چرا و روی چه منظوری در ارتباط زمان ازدواج این خانم افغان یک معلومات غلط و دروغین را به خور خواننده گان نوشته هایش می دهد؟ سوال بعدی در رابطه این است, که چرا و روی چه منظوری تاریخنویسان اماتوری دیگری از چنین آرشیفرو محبوب شان به حیث "دانشمند و محقق" یاد می کنند؟

٢. تاریخنگاران اماتور و مغرض ما, می خواهند روی اغراض شخصی شان که تحریف تاریخ را نیز در بر دارند, نه تنها این خانم را, بلکه جمله اعضای خانوادهٔ این خانم را به ذم خودشان "دستپرورده های انگلیس" و یا همچو اشخاصی معرفی می دارند, دلیل چیست؟

به نظر من, دلیل این بوده می تواند, که تاریخنگاران اماتور ما کدام نوع گروپ تاریخنگاران اماتوری را تشکیل داده اند, که روی اهداف مشخص شان,  یا آگاهانه و یا هم اینکه نا آگاهانه و روی عقده های شخصی و بی خبری از واقعیت های تاریخی, دست به چنین نوع "تحرف تاریخ" می زنند, در عین زمان ادعا هم دارند که به اصطلاح "حقایق را در جیب دارند"! ورنه, چنین چیز های غلط و چنین تفسیر های تخیلی از وقایع تاریخی را تحت پوشش "تاریخنگاری" به خور مردم نمی دادند!

٢. بطور مثال: جناب محترم کاظم, جناب محترم سیستانی, جناب محترم زمانی و نیز جناب محترم احمدفواد ارسلا در قسمت یکی از زعمای ملی افغانستان به چنین تبلیغات بی جا و "گروهی" دست نمی زدند; سؤال مشخص در رابطه این است, که چرا این گروپ مشخص "تاریخنگاران" کوشش دارند که یک زعیم ملی افغانستان را چنین به اصطلاح "بدنام بسازند", بطور مثال آیا آنها همین خانم محترم را که اسمش محترمه محبوب سلطان", اسم پدرش محترم یوسف خان بوده است, واقعا می شناسند, آیا این تاریخنگاران اماتور واقعا میدانند که این خانم چرا با یک پادشاه ازدواج نموده است, یا اینکه تاریخنگاران اماتور و داستاننویس ما از لابلای تخیلات خودشان و آرشیف های مربوطهٔ ایشان, هر تخیلی در دل تنگ شان راه یافت, آنرا درج نوشته های رمانتیک شان می کنند؟

٣. بطور مثال, آیا تاریخنگاران اماتور ما می دانند, که پدر همین خانم محترم که اسمش محبوب سلطان بوده است, نظر به چه ارتباطی "محمد یوسف" نامگذاری شده بوده است; آیا این تاریخنگاران اماتور و آرشیفرو ما کدام شخصی را به اسم "محمدیوسف" در طول تاریخ افغانستان می شناسند و یا اینکه تا اکنون فقط و فقط آرشیفبازی و آرشیفپردازی را آموخته اند؟

٤. تاریخنگاران اماتور لطفا توجه کنید!

می گویند در زمان احمد شاه بابا, درست همان زمانیکه احمدشاه بابا تشکیلات اجرائی و قضائی و نظامی را در افغانستان عزیز, جهت تشکل بهتر یک دولت مستقل و ملی رونق میدادند, یعنی از ورای غور دقیق مسائل مهم نظامی و سیاسی افغانستان را وحدت می بخشیدند, در همان زمان یکی از سران نظامی کشور, " چی د توپچی ځواکونو مشر و", سردار محمد یوسف خان نام داشته است, پسر وی حاجی صاحب سردار جمال خان نام داشته است, که بین سال های ١٧١٩-١٧٧٢م. زندگی می کرده است, پسر وی سردار پاینده محمد خان نام دارد که بین سال های ١٧٥٨-١٨٠٠م. زندگی می کرد, که با نام وی اکثر افغانها آشنائی دارند, پسر وی یحیی خان بوده است, که پسر وی محمدیوسف خان پدر خانم محبوب سلطان بوده است; یعنی این خانواده قسمیکه جناب کاظم و جناب سیستانی و جناب زمانی و جناب ارسلا ادعا دارند, فقط و فقط یک خانوادهٔ نبوده اند, که تمام کار کرد های ملی آنها را می خواهند در همان دو دهه اقامت شان در هند برتانیوی به تعریف گیرند, بلکه قسمیکه تاریخ واقعی افغانستان عزیز به ما می رساند, این خانواده مانند اکثر خانواده های محترم مردم عزیز ما, حتی از همان شروع ایجاد امپراتوری احمدشاه بابا در استقلال و منافع ملی افغانستان در مواقع مختلف و ادوار مختلف تاریخی نقش و رول داشته اند!

ازدواج های فامیلی نیز در بین خانواده های افغان کدام موضوع تازه و نوی نیست; بطور مثال در زمان تیمور شاه هم همچو ازدواجی بین خانوادگی صورت گرفته است; بدون شک که در اینجا حرف و سخن بالای عیاشی ها و ازدواج های زیاد یک پادشاه و یا یک حاکم نیست و بدون شک که عیاشی یک پادشاه یک عمل ضد اخلاقی بوده است و می باشد, اما در عین حال دروغپردازی ها در ارتباط ازدواج ها, نیز یک عمل غیر اخلاقی و نیز غیر علمی محسوب می گردد!

نتیجه: این ادعای آرشیفروی محبوب جناب کاظم و جناب سیستانی, جناب احمدفواد جان ارسلا غلط و یک ادعای بی جاست, زمانیکه وی ادعا می کند که "...نادرخان بعد از عروسی امیر حبیب الله خان با خواهرش اجازه بر گشت به افغانستان یافت..."

زیرا نادر خان قبل از ازدواج مذکور در کابل زندگی می کرد.

نوت: لطفا در آینده تاریخنگاران اماتور ما از نوشتن به اصطلاح "دروغ" بپرهیزند, بلخصوص در قبال "خانم ها", زیرا همچو دروغپردازی ها با کلتور افغانی ما نیز سازگار نیست!

با تقدیم احترامات فائقه

حسیب الله

الله محمد29.04.2024آلمانhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/DE.png

​جناب محترم آقای جهانی!

با عرض سلام و آرزومندی صحت و سلامتی شما محترم از بارگاه خالق پاک.

 از لطف شما تشکر.   جالب است که محترم سیستانی صاحب محترم ارسلا صاحب را،  که چهر اش به محقق نمی ماند، محقق می دانند. و حسب اتی می نویسند:

 1-" جناب فوادارسلا، ... راز مهم پیروزی جنرال نادرخان را درجبهه جنوبی جنگ سوم افغان وانگلیس افشانموده اند."

کدام راز را. هیچ رازی در کار نبوده.  بعد از اعلان استقلال کشور ، توسط مرحوم امان الله خان، با قوای نظامی به سرکردگی جنرال زبر دست و بیدار وی سپه سالار محمد نادر خان،   مرحوم امان الله خان غازی،   لشکر کشی  به جانب جبهات انگلیسها می نمایند.   

2-"این مقاله راز عقب نشینی انگلیسها را از پوسته های سرحدی دروزیرستان آشکارا مینماید."

به نظر بنده زیاتر راز محترم ارسلا و دیگ تاریخ نویسان اماتور را  و غند لندن را  اشکارا می نماید،  که خاطرات  غند لندن را اساس قرار داده که در اصل اساس ندارد.  بی اساس قرار داده . نرال "دایر" قوماندان قوتهای انگلیسی درجنگ سوم افغان وانگلیس نکاتی را برملا میکندکه تاکنون هیچکسی آنرا با چنین وضاحتی روشن نکرده بود."  اینقدر هم خارجی پرست نباشیم،  که هر انچه غند لندن نوشت، انرا عبادت نماییم.   

3-"این مقاله از قول جنرال "دایر" قوماندان قوتهای انگلیسی درجنگ سوم افغان وانگلیس نکاتی را برملا میکندکه تاکنون هیچکسی آنرا با چنین وضاحتی روشن نکرده بود."

  جنرال دایر موضوع شکست خود را در مقاله روشن ساخته. بعد از اعلان استقلال کشور توسط مرحوم امان الله خان ، جنرالان جنگی وی و مردم غیور افغان با حاضر بودن جان دادن ،   به طرف جنگ سوق داده شده بودند.  یعنی قوماندان اعلی کشور کنترول اوضاع را در دست داشت.  شکست افغانها در جهبه،  معنای   شکست قوماندان اعلی را می داد. همه با هم متحد یعنی رهبر، قوای نظامی و ملت در برابر بیگانه غرض استرداد استقلال قیام نموده بودند.

اینجا موضوع فلانی خوب و فلانی بد است، نیست. ما متحدانه در جهبه می جنگیدیم. حالا چند نفر مغرض پیدا شده و تفرقه انداخته می روند.   اگر غیرت وجود می داشت  با تاریخ خود کس  چنین بر خورد نمی نماید.   

3-"آقای ارسلا از قول جنرال دایرسیاست جنگی انگلیسها را در مرزهای جنوبی چنین بیان میکند:"

  لازم نیست،  اضافه از انچه راجع به سیاست نظامی فراریان در جواب محترم ارسلا  صحبت نموده ام، حرف بزنم.   نباید   مغرضانه به دفاع انگلیسهای  فراری پرداخت. انان هم انسان هستند و از ترس جان باید فرار می نمودند.  عجب، تعریف جدید فرار  سیاست جنگی شد.   

5-"این اعترافات جنرال دایر نشان میدهد که انگلیسها بخاطرضعف پوسته های سرحدی وعدم امکان تقویت این پوسته ها درجنگ های متعارف، پیشاپیش تصمیم گرفته بودند تاپوسته های خودرا تخلیه کنند "

این افغانان بودند که با قوای قوی  و مورال جنگی بالا ، همه به طرف جان دادن برای استقلال کشور خود  به تصمیم رهبری کشور و سر قوماندان آن امان الله خان  با جنرال شمار یک و پنج ستاره  وی  مانند اسکندر مقدونی  در کوه ها و دره ها در حرکت افتاده بودند. افغانان حق به جانب بودند و انگلیسها این را می دانستند . اینجا نبرد حق و باطل بود. 

6-"وبرادران جنرال نادرخان درپیوارپوستهای تخلیه شده را اشغال کرده بودند."

پوسته ها تخلیه شده بود، زیرا زور قالب نداشت، یعنی صدای یورش قوای نظامی و سر بازان و جان بازان افغان انان را فرار داده بود. تخلیه شده بود، زیرا می دانستند که هر گاه باشند همه تخلیه می گردند.  در اینجا نویسنده ها نه تنها کوشش دارند با استفاده از کلمه تخلیه موقف مرحوم جنرال افغان را پاهین بیاورند،  بلکه موقف قوماندان اعلی کشور را که اعلان استقلال کشور را نموده بود و قوای نظامی تحت قیادت وی به طرف جنگ حرکت نموده بود هم می باشد. این تاریخ نویسان اماتور با انداختن تفرقه بین ملت و رهبری ملت نان خود را ناجوانمردانه می سوزانند. همه در جنگ متحدانه با هم در حرکت بودند.  

7-"مطلب دوم درسخنان جنرال دایر این است که پوسته های انگلیس درقلعه تل تا هنگامی مقاومت کردندکه قوتهای جنرال دایر به کمک آنها رسید"

یعنی نبرد ادامه داشت. مسلم است که در نبرد در صورت امکان قوت تازه باید رسید، چنانچه در جنگ بدر و یا کدام جنگ دیگر در صدر اسلام با تلف شدن مسلمین قوای تازه به کمک رسید و طرف مقابل مغلوب شد. 

8-"واو با حملات طیارات جنگی قوای افغانی تحت قومانده نادرخان را مجبور به فرارکرد."

عجب، در شماره دوم  برای قوای نظامی انگلسیها مفهوم   "عقب نشینی" استفاده می گردد و به قوای افغانی "فرار".  تحت قومانده جنرال نادر خان  معنی  فرار  قوماندان اعلی کشور را هم می دهد.   در جبهات جنگ نبوده ایم که حالت واقعی  را تشخیص داده می توانستم.  

9-"اما رسیدن فرمان آتش بس از سوی امان الله خان، شکست نادرخان را به پیروزی مبدل کرد."

آمان الله خان به جانب انگلسها فرمان آتش بس صادر نموده نمی توانست، بلکه حتماٌ باید قوای افغانی که در جریان جان فشانی و جا ن بازی  برای استراد استقلال کشور قرار داشتند و  می جنگیدند، صادر نموده باشد. انگلیسها که با سر قوماندان اعلی  در کابل با تماس های سیاسی از آتش بس صحبت نموده بودند،  از شکست خود مطمین بودند، که به آتش بس موافقت نموده بودند و انرا  به جانب افغانی  اطلاع داده باشند.

در حقیقت وقتی انگلیسها از برنده شدن در نبرد مایوس شده اند باید دست به آتش بس داده باشند.

10-"حسن آیبک همکارنزدیک نادرخان درجنگ تل نیزاز شکست وفرار نادرخان بعداز بمباردمان طیارات انگلیسی برمواضع عساکرافغانی درجنگ تل خبرمیدهد "

 هر کس باشد  موضع خود را تغیر می داد ،  و انتظار بمب را نمی کشیدن که با دندان خود انرا محکم بگیرند. فرار جنرال ناد رخان در حقیقت فرار امان الله خان هم بود، هر گاه اسم انرا فرار بگذاریم و مانند فرار جنرال انگلیسی انرا از روی لطف به بیگانگان تخلیه و عقب نشینی نگذاریم. 

11-"ومیگویدکه "رضای الهی همین بودکه که شام 27 می ازکابل فرمان امیرصاحب مبنی برمتارکه جنگ انگریزها برسد."

انگلیسها متارکه نمودند، زیرا متقاعد بودند که در نهایت بازنده هستند. 

12-"با آمدن این فرمان برفراروعقب نشینی وشکست سربازان ما که خودسرانه به آن دست زده بودند پرده افتاد..."

اینکه همچو حالت در میدان جنگ برای یک دو سر باز پیش آمده باشد، بعید نیست.

13-"و این شکست درانظارمردم رنگ فتح وپیروزی را بخودگرفت وبرعزت او افزود. "

در جنگ عقب نشینی معمول است و نتیجه نبرد همین سر بازان بوده که انگلیسها حاضر به متارکه شده اند که در حقیقت می توان انرا عقب نشینی فاتح هانه و پیروزمندانه دانست و منطقاٌ هم چنین بوده، در غیر آن لشکر کشی به هدف استرداد اسقلال کشور مفهومی نمی توانست داشته باشد. فشار نظامی باعث فشار سیاسی شده که در نهایت افغانان به هدف خود رسیده بودند و لازم نبوده تا دو باره نفس گرفته به حملات خود ادامه دهند. 

11-"غبارنیز درجلد دوم کتابش(ص32) این نظر حسن آیبک را تکرار میکند، منتها از زبان شمس المشایخ(فضل محمدمجددی)."

اینها همه حتماٌ مغرضانه چنین نوشته اند، هر گاه فرار می بود، افغانستان به استرداد استقلال خود نایل شده نمی توانست.  

12-"اما همین جنرال درحال فرار با گرفتن نامۀ متارکۀ جنگ، وقتی دانست که دیگرحملۀ طیارات انگلیس برسراواجرانخواهدشد وبا اطمینان ازاین واقعیت که انگلیسها خودبخود پوستهای سرحدی خود را رهاکرده عقب نشینی کرده اند ،"

  از جمله  بوی خشم می اید که لازم به باز نمودن آن نیست. 

13-"چنان جسورشد که به شاه امان الله هوشدارمیدهدکه متارکه را نپذیرد"

به وضاحت معلوم می گردد که جنرال افغانی با عساکر خود در میدان نبرد مطمین بوده که موفق است،  که با وجود بمباردمان بالای حریف غلبه نموده و نباید متارکه نمود. 

چنانچه از چنین اظهار معلوم می گرذد جنرال افغانی فکر نموده است ، که متارکه به خاطر صورت گرفته،  که تحت بمباردمان هوایی قوای افغانی قرار دارد. 

همچنین معلوم می گردد،  که جنرال نمی دانسته که انگلسیها استقلا ل افغانستان را قبول نموده اند،  و پشنهاد  متارکه را داده اند .    

14-"وعلاوه میکندکه اگر از 360 رگ غیرت یک رگ غیرت درتن شاه باشد نباید متارکه را قبول کند، "

از این جمله هم به وضاحت معلوم می گردد که از موافقه استردا د استقلال خارجی کشور در نامه به وی اطلاع درست نرسیده بوده باشد، و حاضر بوده تا اخرین قطره خون بجنگد.

یک موضوع مهم دیگر که اینجا باید تذکر گردد،  این است،  که این تاریخ نگاران،  این جنرال مرحوم را متهم به جاسوسی با انگلسها می نمایند، در حالیکه حاضر است تا اخرین نفس با انگلیسها بجنگد.

15-"درحالیکه شاه غازی بشرط قبول استقلال افغانستان این متارکۀ راپذیرفته بود "

اینجا هم به وضاعت معلوم می گردد که این انگلسها بوده که پشنهاد متارکه را نموده اند ، و انهم در اثر موفقیت بزرگ جنرال بر جستهء  قوماندن اعلی کشور غازی امان الله خان و  عساکر و مردم غیور افغان. 

استقلال افغانستان را با چنین جنرال خود مرحوم امان الله خان بدست اورد. شرم است با درک ناقص خود یک جنرال واقعآ متحد به ارزشهای کشور خود و رهبری کشور را چنین برای نسل شیر چوشک معرفی نمود. 

16-"وادامه پروسه را از راه مذاکره مناسب میدانست وسرانجام شاهد استقلال را درآغوش کشید."

حتما انگلیسها پشنهاد مذاکرات را داده اند، که چنین شده، و انهم از اثر زور نظامی و لشکر کشی  افغانها.  

17-"وافتخاربزرگی برای ملت افغانستان آفریده بود. بنابرین وقتی انسان به نتایج اقدامات شاه امان الله توجه کند در می یابدکه تصامیم شاه مطابق اوضاع واحوال روز وتمناسب به توازن قوای نظامی وسیاسی جانب افغانی بوده است."

بنده در تبصره قبلی خود برای محترم ارسلا نوشته ام که:

استقلا ل خارجی کشور را اخذ نمودن و متارکه هم کار یک فرد نبود،  بلکه کار یک جمع و یک ملت بود ، که در راس هر اقدام یک رهبر باید وجود داشته باشد. "

از دوستان علاقمند تاریخ کشور خواهشمندم تا این نوشته را ثبت اسناد تاریخی خود نموده و در صورت لزوم در کدام کتاب به نشر برسانند، تا اشکار گردد که تا چی اندازه بعضی ها بی مسوولیت با تاریخ پر افتخار این کشور بر خورد می نمایند. 

بیدل اگر چه نیست جهان جای خنده لیک

نتوان به پیش مردم بی غم گریستن


زمری کاسی29.04.2024چینhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/cn.png

​افغانهای هموطن، گرامیان محترم بعد از از سلام، چند باری نوشته با ارایهء اسنان که افغانستان امروزه ۱۱۷۷ قبل از میلاد یعنی ۳۲۰۰ سال قبل از امروز تحت نظر غربی ها قرار گرفت؛ کتاب تحقیقی ۱۱۷۷ قبل از میلاد از اریک کلاین و روی و تن و جان افغانستان امروزی از ۳۲۰۰ سال به این طرف با خون اولادش از یک طریق و یا طریق دیگر شسته میشود! و این هفت ثور و هشت ثور و  غیره بار اول نیست که به بدبختی ها روبرو میشود؛  *قصه بر معادن افغانستان بود، است و خواهد و نه بر ظاهر و نادرشاه وو داود خان خنزیرمل و نجیب و ترکی و غیره! کسانی که کتاب نخوانده و نفهمیده که واقعات کجا اند، یک نوع اندیشه دارند و دیگری اندیشه ای دیگری!امیر حبیب الله را کی کشت؟ دست اروپای غرب یا دور اتا ترک! در آنزمان متحدهٔ اروپا وجود نداشت، فرانسه و انگلیس و آلمان افراد خود را مینشاندند! و قبلی را مهوه مینمودند، جارج آرول ۱۹۸۴ را بخوانید که افراد نامطلوب چطور «هوا میکردند»، کی کشت و این کشت و ان کشت، فایده ندارد و سوالات مرده و از بین رفتگی است. کسانی که کمونست میگویند، حیرت میروم که اینها هرگز اندیشه کرده اند و خوانده اند که کمونیزم چه است؟ هیچ نیست، اگر شود بهشت برین میشود! ولی نیست! کسی اگر از سوسیالیزم حرف بزند، در تشریح خود معنی دارد که مرحلهٔ پیشرفته ترین بر عدالت و بالاترین اخالاق و غیره را با علم و فهم تشریح مینماید! غرب که توطیه گر، دروغگو و قاتل است، مستند در قتل من با اخطاریه از داکتر کارلتن جانسن، نتوانستند که مرا بکشد چه با غرب و رذالت هایشان همراه نبودم! همچنان به کشتن داکتر کیمور دست برده بودند! برای غرب فقد و فقد موضوع منافع شان است و بس! نظر به سند در ذیل برای تأیید سخنانم یک چانسلر یا کانسلر آلمان آقای کولر به خاطر گفتن یک و فقد یک جمله گفتن حقیقت سند ذیل، مجبور ساخته شد که استعفا نماید و این بود جملهٔ واقعیت گویی یی آقای کولر:*عساکر آلمان به خاطر حفظ منافع آلمان در هندوکش در حالت جنگ قرار دارد!*. سند:«https://taz.de/Kritik-an-Afghanistan-Aeusserung/!5141889/»! منافع تو یا شما غرب با کشتار مستند و تولید ترور و جنایت چه بود؟ دزدی معادن افغانستان! و مستند با همکاری نسل گد مقدونی اسکندر خبیث، بیست سال مکمل، راپور از یک آلمانی از شهر یا ولایت «درسدن»آلمان، هزاران تن را بردند! و هنوز هم در سدد اند باز کشتار خود را دوام بدهند. برای هرکلمهٔ که مینویسم مسٔولم و سندی در دست دارم! از سخنان بیهوده کسی چیزی یاد نمیگیرد!

عبدالباری جهانی28.04.2024ایالات متحدهhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/USA.png

​جناب محترم الله محمدخان سلام و احترامات. تبصره شما را بر مضمون فواد ارسلا مطالعه نمودم. به نکات بس مهمی اشاره نموده بودید. متأسفانه مرغ محققین و شبه محققین ما یک لنګ دارد. آنها فیصله خود را صادر نموده اند و فیصله آنها هم بنا بر حب علی و بغض معاویه صادره شده اند. ګرچه موضوع جنګ جبهه جنوبی را قبلاً نسبتاً مفصل نګاشته بودم و در آن به رویت اسناد موثق تاریخی نوشته کرده بودم که جنګ بین جنرال دیار و نادرخان هیچ صورت نګرفته تا ضرورت به عقب نشینی نادرخان احساس شود. ولی کسیکه تصمیم به محکومیت نادرخان ګرفته باشد ګوش خود را بر شنیدن حقایق کر و چشم خودرا بر دیدن حقایق کور میسازد. فعلاً در سفر و از کتاب خانه خود دور هستم. بعد از روزی چند، اګر زنده بودم، جواب آنها را فراهم خواهم نمود. محترم الله محمدخان بنده حیران استم که در صورت شکست در جبهه مشرقی و در صورت عقب نشینی و ګریز قوای نادرخان، در حالیکه قوای قندهار اصلاً با قوای انګلیس مواجه نشدند، افتخار بدست اوردن استقلال ار کجا آمد؟ بهر صورت آنها چون روز را شب خوانده اند آفتاب را نمی بینند و نباید ببینند. شما بسلامت باشید. 

حسیب الله28.04.2024آلمانhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/DE.png
سلام مجدد;
موضوع: کنفلیکت تاریخنگاران محترم ما

بدون شک که علم و تحقیق کلید قطعی پیشرفت اجتماعی بشر و کلید قطعی پیشرفت مملکت و یا یک کشور محسوب می گردد. اما سؤال این است, که قلمبدستانی که یکدیگر را "دانشمند و محقیق و چنین و چنان می نامند", چرا به مقابل سؤالاتی وارد و کلیدئی که در امر تحقیق وجود دارد, خموشی اختیار می ورزند؟
آیا این کافیست که هر کس بدون پیروی از میتود ها و قوانین تحقیق ادعا نماید, که بطور مثال "حقیقت در نزد من است, من حقایق را میدانم و آنرا به نسل های آینده انتقال می دهم؟

حسیب الله28.04.2024آلمانhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/DE.png

​پس از تقدیم سلام مجدد به همه,

موضوع: کنفلیکت تاریخنگاران محترم ما


سؤال از هموطنان محترم ما, جناب محترم سیستانی, جناب محترم فواد جان ارسلا, جناب محترم داکتر صاحب کاظم و بقیه همفکران محترم شان که از جملهٔ "مشتاقان تاریخنگاری" محسوب می گردند و آنها ادعا دارند, که یکی از "راز های مهم پیروزی افغانها را در جنگ با متجاوزین خارجی در خاک افغانستان پیدا نموده اند."


از آنجائیکه در این مختصرنویسی و یا خلاصه نویسی بخش گمشدهٔ مطالعات اصولی متون علمی به مشاهده میرسد; با استفاده از "میتود ذهنی" که آنرا "نقشهٔ ذهنی" و یا "mindmap" نیز می نامند, جهت صرفه جوئی از ضیاع وقت, سوالم را از مشتاقان تاریخنگاری هر یک جناب محترم سیستانی, جناب محترم احمدفواد جان ارسلا, جناب محترم داکترصاحب کاظم و بقیه اشخاص و کسانیکه "راز پیروزی افغانها را در برخی جبهات با متجاوزین خارجی" در این می پندارند, که, "راز پیروزی افغانها" در "تخلیه شدن پوسته های نظامی انگلیسها" بوده است; و یا اینکه, چونکه, "انگلیسها پوسته های نظامی خود را خودبخود رها کرده و عقب نشینی نموده اند", لذا این موضوع دلیل راز پیروزی افغانها در جنگ با متجاوزین بوده است, اینطور مطرح می سازم:

آیا این نویسنده گان محترم را نظر بر آن است, که "راز مهم پیروزی افغانها در جنگ با متجاوزین خارجی" فقط و فقط در طول جنگ با انگلیسها, در مقطع زمانی مخصوصی همین بوده است, که متجاوزین خارجی به اصطلاح "پوسته های نظامی خود را خودبخود رها کرده اند", "پوسته های شانرا خودبخود تخلیه نموده اند" , یا اینکه این نویسنده گان را نظر آن است, که در جنگ های تاریخی افغانها با متجاوزین خارجی, مثلا در جنگ به مقابل تجاوز شوروی و در بقیه جنگ های افغانها با متجاوزین خارجی که در خاک افغانستان تجاوز نموده اند, نیز, متجاوزین به اصطلاحی نویسنده گان مذکور "پسته های شانرا خود بخود تخلیه نموده اند, یا خود بخود عقب نشینی نموده اند" ; موضوع "راز مهم پیروزی افغانها" به نظر این نویسنده گان در بقیه جنگها با متجاوزین چه بوده است؟


با تقدیم احترامات فائقه
حسیب الله


Hazarzbek Tajiashtun28.04.2024USAhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/USA.png

​A bloody political and social legacy that slang famous in Afghanistan as 7th and 8th of the same months: 

After the late Daoud khan overthrow of Afghanistan last king, right away he was bouncing back and forth politically signaling internationally that he is an available [Dilaures] to be picked.

Soon thereafter Afghanistan stability of buffer state status during the monarchy is collapsed and the nation became the center of " Dual Containment " between superpowers.

The late Daoud khan's pendulum style leadership helped accelerate the organization and process of Socialist and Ekhwani parties in Afghanistan. The former overthrow the republic, and the leadership of the latter went to Pakistan to be organized.

The result is clear for everyone that in the last almost half century, Afghanistan is a bloodbath that rotate between Modernity and Middle Ages in two opposite directions.

The far future path is not clear, yet.

زمری کاسی28.04.2024چینhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/cn.png

​عباسی صاحب گرامی سلام و متاسفم که تکلیف چشم دارید، من پرسیدم که خواهر زاده ام از خویشاوندان بپرسند، وعده کردند ولی کتابچهٔ تلفون ها را دیگر ندارند و کاملا ارتباط قطع شده. من هم نزدیک کور شدن بودم و در چین دوازده بار هر ماه یکبار عملیات با سوزن کردند، با نگهبانی و رفت و آمد تقریبه هفده هزار فرانک سویسی مصرف شد که بیمه نمیپردازد، ولی معجزه کردند. به هر صورت من در خدمت تان خواهم بود، آمده را نه آورده را بر ما ردی نیست! آرزویم صحتمندی شما محترم است. زمری

خلیل الله معروفی28.04.2024 جرمنیhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/DE.png

خارپشتک گفته: بخمل بچیم!!!

مردم قدیم کابل، که در فراست و سخندانی و سنجس سخن، استاد بودند، سخنانی را به میدان انداخته اند، که همه و بدون استثناء، حکم "اِکسیر و توتیا" را دارند؛ از جمله مثلی، که فرماید:

«خارپشتک گفته: بخمل بچیم!!!»

"خارپشت" را در زبان عامیانه و بالخاصه در زبان عامیانۀ کابلی، "خارپشتک" گویند؛ و نکتۀ بس مهم اینست، که:

ضرب المثلها همه جنبۀ "سمبولیک" دارند؛ یعنی چه؟؟؟

"سمبولیک" درینجا بدین معناست، که نمیتوان "ضرب المثل" را بعینه و "باللفظ" تلقی کرد. و من میگویم:

همان قسمی، که بدترین ترجمه، "ترجمۀ تحت اللفظ" است، بدترین تفسیر و تعبیر و تأویل از یک ضرب المثل هم، "تفسیر و تعبیر و تأویل باللفظ" آن است!!!

مثل عنوان کامنت، این نکته را خاطرنشان میکند، که برای هر مادری فرزند خودش عزیز است؛ و اگر کدام خارپشتک هم چوچه ای به دنیا آرد، برایش همان سان عزیز است، که برای هر جاندار دیگری!!!

"خارپشتک" را معمولاً به خاطر هزاران خارش مذمت میکنند، ولی وقتی از فرزند خارپشتک سخن به میان آید، دیگر آن همه خارهای فرزند خارپشتک برای مادرش، حکم "حریر و مخمل و کمخاب و بنارس" را دارند!!!

محبت فراوان به همه خوانندگان عزیز این کامنت؛ او په درناوی

(خلیل معروفی ــ جرمنی ــ صبح ۲۸ اپریل ۲۰۲۴)

محمد عارف عباسی28.04.2024امریکاhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/USA.png
محترم، دوست گرامی انجنیر صاحب فهیم!

از نشر مضمونم با وجود اشتباهات از شما متشکرم.
معذرت کم بینی و ناتوانی در نوشتن مرا از یک وظیفه ای دل خواهم دور نگهداشت.

خوشبختانه یک موسسه خیریه مجانی برای کمک به«کم بینان» توسط تکنولوجی خارق العاده درب راه یافتن به خواندن را(از  طزیق دیدن و شنیذن ) به رخم بکشودند. مضمون دیروزی اولین کار دشوار تجربوی توسط تکنولوجی بود.

ولو که بسیار حوصله افزا و وقت گیر است. شاید بتوانم با سهم گیری در این وبسایت باز در جمع دوستان بزرگوار دوست محترم ما مرحوم نوری صاحب یپویندم، و از چنگان خفه کن بیکاری رهایی یابم. تا حال در برابر تجاوز این محرومیت تسلیم نه شده و خود را مصروف نگهذاشته ام. و ترحم کس نه خواسته بوده حتی الامکان متکی به خودم.درود و تکریم به علم مخترعان وسایل نهایت حیاتی  و خادمان بشریت.

چون به صفحه ای نظریات دست رسی نه دارم. اگر این مطلب از طرف من در صفحه نشر شود.
با عرض حرمت و تمنیات نیک به دوستان عزیزم.


زمری کاسی28.04.2024چینhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/cn.png

​کشفیات نسبتا بسیار تازه در مجموع تقریبا ۹۰۰ ملیون سال نور دور از ما در کایینات چه میگذرد ۱، امید که صفحه ذیل باز شود!

آدرس سایت


الله محمد27.04.2024آلمانhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/DE.png

​جناب محترم فواد خان ارسلا!

با عرض ادب.

نوشته اخیر تان از مطالعه بنده گذشت ، که در آن سه قطعه عکس اشخاص مهم زمانش را نصب نموده اید، که در زمینه تبصره ذیل را باید نمود:

در ارتباط عکس مرحوم جنرال نادر خان نوشته شده است که:

1-"در جنگ سوم افغان و انگلیس در جهبه جنوب پوسته های تخلیه شده بر تانیا را اشغال کرد ." 

  پوسته ها تخلیه شده نبود، بلکه از زور ضربت روانشناسی  قوای جنگی طرف افغانی به فرار مجبور شده بودند. به حیث یک فرد این کشور چنین نوشتن در باره افتخارات تاریخ کشور، مخصوصاٌ بعد از صد سال ،  شرم است.

در  متن نوشته  خاطرات غند لندن محترم ارسلا آمده که: 

2-"اقدامات اولیه جنرال نادرخان، قومندان عسکری وملیشا های غیرمنظم عملیاتی از گردیز، بالاتکلیفی در تصمیم گیری بود."
  بلا تکلیفی معنی این را می دهد،  که بایست سنجیده عمل گردد ، زیرا موضوع زندگی و مرگ جنگنده ها مطرح بوده. غنده لندن هر چی نوشت، معنا ی آن هم چنین بوده نمی تواند. 

در ادامه غند لندن  آمده:
3-"در اوایل ماه می، شایعاتی درباره حرکت قوای افغان به خوست و گزارشهایی از بازدید نادر خان از قرارگاه افغان در علی خیل - غرب پایوار کوتل و گردیز منتشر شد."

  افغانان غیور که به طرف مرگ و زندگی و استقلال کشور با جنرا ل شماره یک خود در حرکت افتاده بودند.   

4-"برخی از نیروها ی قبایلی افغان به تصاحب کوههای جنوب کرم، داخل مرز خوست، پرداختند. "

تصاحب بی معنی است، زیرا  افغانان  برای جنگ در حرکت در مناطق کشور است تا در جهبه جنگ برسند.   

5-"در ۱۳ می، عساکر افغان با چند توپ، اطراف راس پایوار را تصرف کردند،" 
 
نمی دانم که پایوار در خاک کشور بود یا هند برتانیوی، در صورتیکه خاک کشور بود تصرف بی مفهوم است در غیر  آن  تصرف مفهوم غلبه را می دهد.  

در ادامه جمله بالا غند لندن  می نویسد:" 

6-" اما به قلمرو ما تجاوز نکردند... "

  معلوم می گردد که غند لندن بی سواد بوده که "تصرف" در جملات بالا آمده،  و جای تاسف است، که غندی  بی سواد انگلیسی  بنام تاریخ نویس برای ما  به فروش می رسد.

7-"در نهایت، در ۲۱ می، نادر خان با قوای تقویتی به متون، پایتخت خوست، رسید و نیروی موجود در آنجا را به حدود 9 کندک ودو غند و چند توپ رساند و لشکرهای قبایل جنوبی خوست به مرز باالیی توچی نزدیک شدند،  "

 افرین به این  غیرت و پیشروی مردانه در نبرد استقلال کشور.  جای افسو س است که هر کس تاریخ نویس شده.  

8-"به نظر میرسد که در ۲۴ می یک پیشروی ترکیبی از نیروهای افغان و لشکرهای قومی به سمت مرز ما آغاز شد"

میدان جنگ است مانند قرون وسطی و قبل از  آن مانند لشکر کشی سکندر مقدومی.  لحظات بسیار اساس برای هر دو طرف جنگ. هر گاه داکتر کاظم و محترم ارسلا به شمول بنده در فرقه انگلیسها می بودیم به طرف دهلی فرار می نمودم.

9-" و طبق ترتیبات پیشاپیش در نظر گرفته شده به منظور چنین موقعیتی، پوستههای میلیشیایی در باالی توچی و در رودخانه کایتو تخلیه شدند. "

به وضاحت قوای افغانی آتش ترس را در جان قوای انگلیسی انداخته و همه رو به فرار نهاده اند و محترم ارسالا اینرا اشغال پوسته های تخلیه شده به دهن نادانان فکری نموده تا تاریخ افتخار امیز استقلال کشور را ضعیف نشان دهد.  بعد از فرار انگلیسها در قلعه تل با فیر توپ قوای افغانی به جان بازی پرداختند نه ریشخندی.  

ما باید ارزش تاریخ خود را بفهمیم و با ان چنین سبک پیش نرویم. 

10-"اقدام مشابهی نیز در مورد پوسته های بعد از مرز در جنوب وزیرستان انجام شد.اقدامی که با پوستهای سرحدی کوچک و منزوی انجام میشود همیشه یک مشکل دشوار در زمان جنگ است."

هیچ مشکل نیست، زیرا زمانی از حرکت قوای جنگی افغانی اطلاع حاصل می گردد ، عوض فرار و تخلیه بایست از عقب قوای دیگر به کمک رسانیده شود. 

اعلان استقلال خارجی کشور که در زمان مرحوم حبیب الله خان یک موضوع ملی بود و در سراج الخبار منظم نشر می شد،  به انگلیسها معلوم بود و از قبل تصمیم شان،  برایشان در این قبال قسمیکه معلوم می گردد واضع بوده .

11-"از نظر موقعیت عسکری ان زمان امکان نداشت که این پوسته ها تقویت شوند وبه همین دلیل تخلیه و انتقال تنها راه حل بود،"

  موضوع روشن بود بعد از اعلان استقلال کشور و این یک تصمیم سیاسی -نظامی بود و پیشرفت قوا در جنوبی.  

  محترم ارسالا می نویسد :"

12_"اینکه قوای برتانیا چگونه قوای کمکی تحت قومانده جنرال دایر ترتیب دادند و با کمک قوای هوایی چه  حملات  در جنوب و دیگر جبهات انجام دادند و دفاع تل و عقب زدن قوای نادر خان و قوای قومی در اسناد و شواهد برتانیایی و افغان مکرر توضیح داده شده است"

مکرر هم هر گاه توضیح شده باشد می بایست بسیار کوتاه نوشته می شد. اما در هر صورت قوای افغانی در نبرد بودند و این نبرد ادامه پیدا می نمود، هر گاه متارکه صورت نمی گرفت. 

43-"باید تذکر داد که شواهد و اسناد به وضاحت نشان میدهد که حرکت غازی امان  الله  خان در سوقیات عسکری ماجراجوئی نبود بلکه نتیجه محاسبات و بر اساس یک پلان و هدف بود که باید از آن نکاه ارزیابی شود."

ماجراجوی تاریخ نویسان اماتور و نادان می نمایند و نه قهرمانان  استقلال کشور . همه چیز  از هر نگاه   بار ها ارزیابی شده.   استقلا ل خارجی کشور را اخذ نمودن و متارکه هم کار یک فرد نبود،  بلکه کار یک جمع و یک ملت بود ، که در راس هر اقدام یک رهبر باید وجود داشته باشد. 

اندیشهء خود بینی از وضع ادب دور است

آیینه نمی باشد آنجا که حیا باشد 

بیدل

صحرائی27.04.2024کلیفورنیاhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/USA.png

پیشنهاد به آقایان «فیاض» و «هیرمند»»!

بر اینکه از وایروس «۷ ثور» نجات یابید و از عواقب آن به امان بمانید و بتوانید عنعنهٔ ستایش از  «رهبران» خود تانرا بدون هیچ نوع مانع از جانب مهره های مشابه با «فان توماس های فرانسوی» را بسر رسانید و به آرزوهای تان برسید، ماه «ثور را از جنتری حذف کنید و سال جدید تانرا ۱۱ (یازده) ماهه تعریف کنید زمین «گرد است؟». در غیر آن تمام عمر در ثبت حوادث به آدرس ۷ ثور  مشغول می مانید. والسلام . صحرائی.

 


محمد داؤد مومند27.04.2024متحده ایالاتhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/USA.png

​ابراز امتنان

بدین منوال از پیام تودیعی مملو از محبت و صمیمت و صفای نیت، دوست والاگهر و یک افغان اصیل کم نظیر تاجک تبار و مبارز راستین راه و منهاج تحفظ ارزش های ثقافتی و فرهنگی یعنی استاد معروفی، اظهار امتنان و شکران به عمل آورده، مؤفقیت های مزیدشان را، در راه مبارزه و غلبه بر کژاندیشان بیگانه پرست  و منحرفان قلاده به گردن فارس، و ترویج کنندگان مدفوع اصطلاحات سکر آور، و پیروان و تلامیذ چنگیز پهلوان ایرانی، ملتجی و آرزومندم. 

باور دارم در آخرین فرجام پیروزی و موفقیت و سرخرویی دو عالم نصیب وطندوستان صدیق و  متعهد و مؤتمن به منافع ملی افغانستان در تمام ابعاد آن خواهد بود.

خوشحال بابای کبیر میفرمایند:

په جهان د ننگیالی وی دا دوه کاره

یا به وخوری ککری یا به کامران شی

الحق لمن الغلب

ّپه درناوی

زمری کاسی27.04.2024سویسhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/cn.png
​یوه ښایسته نیوکه د داکتر همت مې د «تاند پاڼه» مې ولوست، بې ځای به نه وي چه دغه شی په دې پاڼې کې هم ولوستل شي:

Dr.hemat اپریل 25, 2024 At 7:40 pm
د معزز استاد هیله عالمانه،تخصصی او د پوره پاملرنی وړ بولم.
که ځینو لیکنو او هم تبصرو ته چي د تاند پر سپین مخ لیکل کیږی وکتل شی ، داسی یوه نسخه لکه چی رسولی صاحب وړاندی کړی ډیره ضروری او مسؤلانه ده ،نو که دا هیله ترسره شی،زموږ د لیکنو او تبصرو مثبت اثرات څو چنده زیاتیږی او مصداق د لاندی روایاتو ګرځو
چی وایی:
که د خیر خبره کولی نشی نو خاموشی بهتره ده .
و جادلهم بالتی هی احسن
تعاونوا علی البر والتقوی ولا تعاونوا علی الاثم والعدوان
آداب د لیکلو ، انسانی اخلاق او خوږه خبره او خواږه لیکل هم کمال دی او محضا لله په صورت کی بهترین دعوت ،عبادت ، لار ښوونه او تربیت دی کشرانو ته .

Reply
قاسم اپریل 27, 2024 At 12:36 am
د ښاغلی او محترم داکتر صاحب همت د تبصری سره په بشپړ ډول موافق یم. ډیره پرځای او منطقی تبصره ده. په درناوی
ګران داکتر همته سلام، له کلونو را هيسې مې څو وارې په افغان جرمن او آریانا افغانستان کې مې ولیکل چه، دوستانو؛ مړو پسې مه ګرځئ، او تورونه هم په مړو مه وهئ، دوی ژوندي نه دي چه ځانونو نه دفاع وکړي! څوک نه اوري او تر ننه ورځ لا هم چالان دي. دا چه ټول د جنګ په سایکوز مرض اخته یو، زه یې منم خو بده يې دا ده چه څوک دغه واقعیت هم نه مني، چاره نشته!ګلونه


Hazarzbek Tajiashtun26.04.2024USAhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/USA.png

​محمد عارف رسولي

" له خپلو درنو لیکواالنو او ملي شخصیتونو کاظم صاحب او جهاني صاحب څخه یوه هیله.... زموږ نوموتي او په هېواد مین لیکواالن زیات وختونه خپلې لیکنې په ځانګړو شخصیتونو او سیاسي څېرو لکه غازي امان هللا خان، اعلیحضرت محمد نادر خان راڅرخوي......که زیات ورباندې تمرکز کوو، نه به کومې هوکړې ته ورسیږو، او بده یې ال دا چې هیڅ درس به ورنه وانخلو......هیله خو داده چې زموږ مشران لیکواالن په هغو خبرو زیات تمرکز وکړي چې اوسني او راتلونکي نسلونه ورنه درس واخلي. که موخه دا وي چې خپل تاریخ بډای کړو، ویره داده چې په شخصیتونو تمرکز دا هدف نه شي ترالسه کولی.....د تاریخ د علم اصلی هدف هم همدا دی چې موږ له تیرو نظریو، پالیسیو، د السته راوړنو او ناکامیو د الملونو خبر کړي او د اوس او راتلونکي لپاره ورنه زده کړه وکړو. خو که زموږ په سلهاوو پوهان په زرهاوو کتابونه د مشرانو په مقایسه او ښه او بدو معرفي کولو تیر کړي، د تاریخ پورته مرام به ورنه په السه را نه شي.....په پای کې یو ځل بیا وړاندیز کوم ، چې زموږ لیکواالن او علمي شخصیتونه د اشخاصو په ځای په سیاسي پروسو، سیاسي پالیسیو، د روایتونو په وخت پېژندنه او د خپلو روایاتو مالکیت تر السه کولو، د فقر، جهالت او وروسته والي په ریښه ایزو عواملو بحث وکړي تر څو زیات سیاسي ، اقتصادي او ټولنیز مشکالت مو حل کړي....," 

یو دیر عالی, بنسټیز او د ښه نیت وړ مقاله :

یو متل دی چې " اساترین طریقه جمع را ضرب گویند ". ورځې, شپې او ارزښتناکه وختونه له لاسه وتلي او ورکړل شوي او  بار بار بې ارزښته پاڼې کاپي شوي او د تاریخ په نوم په موږ پلورل شوي دی. ډیری یې هغه درواغ جن او غلطې اړیکی دي, چې په هم هغه وخت کی ورباندی په سیاسي توګه موافقه شوی وو.  د شخصیت  په مرکزیت دا دول څیړنه وخت ضایع کول دي.

سید ډاکټر عبدالله کاظم  په اقتصاد کې  دوکتورا لري او د اقتصاد پوهنځی پخوانی رییس وو.  ايا ډاکټر کاظم صاحب نشی کولاې چې د افغانستان په اقتصاد کې مثلا د اوونۍ د  د څلويښت ملياردو ډالرو د اغېز په اړه يوه مقاله وليکي؟ د مرحوم امان الله خان او د مرحوم نادر خان سر په سر وهل هغه هم  په  قبرونو کی باید حد ولری!

حسیب الله26.04.2024آلمانhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/DE.png

​پس از سلام مجدد به همه,

موضوع: کنفلیکت تاریخنگاران محترم ما

در این قسمت یک مکث مختصری به "منبع" و یا "مآخذ" قسمت پنجم مقالهٔ جناب محترم داکتر صاحب سیدعبدالله کاظم صورت می گیرد, که بتاریخ 25 اپریل 2024م. با کمیت شش صفحه و دادن یک "منبع" به نشر رسیده است!

جناب محترم داکترصاحب کاظم در مقالهٔ شش صفحه ئی جناب ایشان, یک کتابی را, تاکید می کنم فقط و فقط یک کتابی را به ما به حیث "منبع" ذکر می کنند, که آن کتاب در زمان حکومت آقای حامدکرزی در سال ١٣٩٠ در کابل به چاپ رسیده است!

- یعنی سند, مدرک, منبع و مآخذ جناب محترم کاظم فقط و فقط همان یک کتاب است.

از نگاهٔ "تحقیق منابع" و "تاریخنگاری علمی" سوالاتی که در ارتباط یک "منبع"; و یا در اینجا در ارتباط همین یک "منبع" موجود بوده می توانند, میتوانند بیشتر از این باشد, که من به چندی از آنها اشاراتی را متوجه می سازم:

١. ما را جناب محترم داکترصاحب کاظم در اینجا با یک نوع کتابی مواجه ساخته است و در ضمن ایشان می فرمایند, که این کتاب چاپ شده در زمان حامدکرزی (١٣٩٠), کتابی است از تاریخنویسی سزشناس مرحوم کاتب هزاره; سوال اول در این رابطه این است, که, چگونه میتوانیم ما از نگاهٔ علمی مطمئن باشیم, که این کتاب واقعا از مرحوم کاتب هزاره است و واقعا به خط وی نوشته شده است؟

زیرا چند سال قبل در مورد جلد دوم کتاب غبار نیز در مطبوعات کشور, آواز ها و آوازه های به مشاهده می رسیدند, که گویا "جلد دوم تاریخ غبار" را خود غبار ننوشته است, بلکه به نام غبار و به حیث جلد دوم کتاب تاریخ وی نوشته شده است, اما در اصل جلد دوم تاریخ غبار نوشتهٔ خود وی نیست; من راجع به صحت و سقم این موضوع نمیدانم, فقط چیزی را بازگو نمودم, که گفته می شد!

٢. در طول تاریخ جهان, وقایع زیادی وجود دارد, که, کتابی را به نام فردی دیگر, که معمولا این فرد دیگر, از سرشناسان بوده است, منتشر کرده اند! به نظر من, نادیده گرفتن این موضوع, حتی میتواند یک نوع "سطحی نگری" نیز پنداشته شود. زیرا از دیدگاهٔ "علم تاریخ" و سنجش احتمالات بدور بوده نمی تواند, که شاید فردی, با اغراضی که ممکن است برای ما قابل شناسائی باشد, یا نباشد, برداشت های درست یا نادرست و حتی تحریفات و جعلیات خود را نوشته و کتاب را به نام فردی دیگری منتشر کند! چنین یک "ساخته کاری" میتواند هم از جانب گروهی, از جانب استخبارات یک کشور دیگری نیز انجام یابد!

٣. سؤال از جناب محترم داکترصاحب کاظم در ارتباط کتابی که ایشان ما را در این بخش پنجم مقالهٔ شان مواجه ساخته اند, این است, که, چه چیزی, یا چه چیز های جناب محترم داکترصاحب کاظم را مطمئن ساخته است, یا مطمئن می دارد که این کتابی که در زمان حامد کرزی در سال ١٣٩٠ در کابل بنشر رسیده است, واقعا به قلم شخص مورخ سرشناس کشور مرحوم کاتب هزاره نوشته شده باشد؟

یعنی: از نگاهٔ تاریخنگاری علمی, انتساب کتاب به "صاحب کتاب" تا چه حد معتبر و قابل اعتماد است؟

٤. خوب گیریم, که هر گاه نظر به سنجش احتمالی, واقعا, مرحوم کاتب هزاره این کتاب را نوشته اند, در آنصورت ناقل نهائی اظهارات متن و یا متون این کتاب هم یک فرد است, یک شخص است, که نمی تواند شاهد عینی این همه واقعات بوده باشد; به عبارت دیگر در آنصورت هم, فقط و فقط یک فرد, یک شخص, بدون ذکر هیچ سندی, بدون دادن هیچ مدرکی, بدون دادن هیچ منبع و مآخذی, موضوعات و وقایعی را اظهار نموده و یا گزارش داده است, که به حیث یک فرد, به حیث یک شخص در همهٔ آن همه وقایع و حوادث, به حیث شاهد عینی تشریف نداشته است; این چه قسم امکان دارد؟

گر چه جناب محترم داکترصاحب کاظم در مقالهٔ شان ذکری خیری در این رابطه نموده اند, که, جناب محترم مرحوم کاتب هزاره, شش سال پس از این همه وقایع و حوادث همه چیز را به چشمان خودش دیده است و بگوش های خودش شنیده است; اما چطور چنین چیزی ممکن بوده می تواند؟

به عبارت دیگر: از نگاهٔ علم تاریخ و تاریخنگاری علمی فقط و فقط همین یک کتاب به حیث "منبع" , آنهم یک "منبعی" که بعضی افراد سند, یا حتی میتوان گفت که اکثر افراد سند, ناشناخته و مجهول اند, نمیتوان آنرا "تاریخنگاری علمی و معتبر" شمرد; یعنی منبع نظر به اینکه "اکثر افراد سند نا شناخته اند" نمیتواند یک "منبع معتبر علمی تاریخی" محسوب گردد, زیرا یک خبر غیر معتبر ارزش علمئی ندارد, که بتوان آنرا بنا جهت ادعا های بعدی قرار داد!

از دیدگاهٔ تاریخ علمی: ناقل نهائی خود شاهد عینی همه این وقایع و حوادث نبوده است, افراد و اشخاصی که این وقایع و حوادث را برای وی به اصطلاح "قصه کرده اند", "شرح داده اند", گفته اند" و یا نوشته اند" که ها اند؟ یعنی در متن این همه افرادی که شاهد عینی وقایع و حوادث مذکور در متن اند, ناشناخته اند!

خلاصه: کدام میتود های علم تاریخ و تاریخنگاری علمی ما را مطمئن می سازند, که فرق و تفاوت میان بطور مثال "یک قصهٔ تخیلی", "یک افسانه", "صحنه های از یک داستان تخیلی کوتاه", "یک رمان" و یا یک "ناول" را از "تاریخنگاری علمی" متوجه شویم؟

زیرا در اصل باید که بین "افسانه سرائی های جذاب" و تاریخ علمی وقایع و حوادث, باید که تفاوت های و فرق های باشند, که ما در پی آموزش آنیم.

ادامه دارد

ومن الله التوفیق

با تقدیم احترامات فائقه

حسیب الله

زمری کاسی26.04.2024چینhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/cn.png

​نوشتهٔ «محب الله آرمل»، از صفحهٔ انترنتی تاند کاپی شده:د لوستلو وړ دی!

انا کارينينا د روسیې د لوی او پېژندل شوي ليکوال ليف نيکولايوويچ تولستوی (۱۸۲۸ – ۱۹۱۰)  دويم ستر او پېژندل شوی ناول (رومان) دی چې له ۱۸۷۳- ۱۸۷۷ پورې څلورو کلونو کې ليکل شوی، د دې رومان په اړه د روسيې يو بل پياوړی ليکوال داستايوفسکي وايي : (آناکارينينا د ليکوالي د يوه شهکار په توګه د کمال مظهر دی او د اروپا په معاصرو ادبياتو کې يې ساری نه ليدل کيږي) دا شهکار ناول په دې جمله چې (ټولې نېکمرغه کورنۍ يو بل ته ورته دي، هره بدرمه کورنۍ په خپل ډول بدمرغه ده) پيليږي، د رومان د پيل جمله د کورنيو له نېکمرغي او بدرغي غږيږي  او دغه رومان په اصل کې د نېکمرغه او بد مرغه کورنيو يو داسې په زړه پورې داستان دی چې له خوند او تلوسې سره سره په لسګونو په زړه پورې درسونه لوستونکي ته په خورا طبيعي او منطقي ډول ورکوي.

په دغه رومان کې يوه کيسه او څو کرکټر نه بلکې څو کيسې هم مهاله روانې دي، يانې ګرد سره ټولنه پکې خوځيږي را خوځيږي، د ډولي او ستپان ارکادېچ کيسه، د انا کارينينا، ورنسکي او ستيپان الکساندروويچ د ژوند لوړې ژورې، د لوين او کيتي د مينې او سپېڅلي عشق داستان، د هغه وخت د روسې سياسي، مذهبي، اقتصادي، فرهنگي،کورنۍ او ټولنيزې پېښې، چې له لوستو وروسته يې شايد فکر وکړئ چې د آتلسمې پېړۍ په روسيه کې اوسېدلي ياست، شايد احساس کړئ چې دغه هرڅه مو په خپلو سترګو ليدلي او آن لمس کړي، دا ناول له نن ۱۴۷ کاله وړاندې ليکل شوی او د روسي ټولنې د اجتماعي ژوند ژوندۍ هېنداره ده، د دغه ناول پيل ممکن د لوستونکي لپاره سخت وي خو که يې لږ تر لږه سل مخه ولولئ داسې به مو جذب کړي چې بيا به يې تر پايه په خورا خوند لولئ، د دې کار يو دليل دا دی چې رومان کې لوبغاړي زيات دي، پېښې پکې ګڼې او څو کيسې پکې هم مهاله روانې دي، تر هغو چې د لوبغاړو له خوی او خصلت سره بلدېږئ لوستل يې ستومانونکي دي خو چې د موضوع تل ته کوز شئ يو دم په زړه پورې کيږي.

دا شهکار رومان حقدار ليکوال او کره کتونکي لطيف بهاند ژباړلی، ښاغلي بهاند د کتاب په ژباړه کلونه کار کړی او اساسي مساله دا ده چې له اصلي ژبې يې پښتو کړی، د کتاب پر ژباړه ځينې نيوکې شته چې د ليکنې په پای کې به يې، د ناول له نورو ځانګړونو سره يادې کړو، اوس به د ناول لنډيز ته راشو.

د رومان لنډيز

اناکارينينا د ستيپان ارکادېچ خور او له ځانه د شل کاله مشر ستيپان الکساندروويچ بې سارې ښکلې مېرمن ده چې له الکساندروويچ سره تر آته کاله ګډ ژوند وروسته په ورنسکي مينېږي، انا له ورنسکي سره لومړی ځل هغه وخت مخامخېږي چې له پېترزبورګه مسکوه ته روانه وي څو د خپل ورور ستيپان ارکادېچ او ورېندارې ډولي ترمنځ شخړه هواره کړي، انا مسکو ته په لاره اورګاډي کې د ورنسکي له مور سره ملګرې وي او په تمځای کې ورنسکي چې د مور چوپړ ته ورغلی مخ کېږي او د هغه د څهرې جادو پرې د مينې جال غوړوي، دويم ځل يې د شېرباڅکيانو د کورنۍ په يوې مېلمستيا کې ويني، چې تر دې ليدنې وروسته په ځان کې د ژور بدلون احساس کوي، د اناکارينينا خاوند د بهرنیو چارو وزارت يو لوړ پوړی چارواکی دی او له انا سره ډېر محترمانه خو غير مينه ناک او سوړ چلند لري، انا چې د خپل خاوند له دغسې بې مينې برخورد ناراضه وي د ورنسکي د مينې په جال کې يې لاس و پښې بنديږي او فکر کوي چې تېر ژوند يې له خاوند سره بې مينې او بېخونده تېرشوي.

لوين چې ډېرې ځمکې او بزګران لري او وروڼه يې څوک شرابيان او څوک له کليوالي ژوند او ځمکو زړه توري دي غواړي ګډ ژوند ولري او داسې مېرمن يې آرزو ده چې له ده سره د ژوند په چارو کې همکاره او پام پرې وکړي د دغه رومان بل په زړه پورې لوبغاړی دی (البته د لوين په اړه د دغه داستان کرکتونکي وايي چې خپله تولستوی دی) لوين په کيتي له زړه مين وي اؤ هغه يې د خيالونو شهزادګۍ وي، کيتي چې د شېر باڅکيانو د کورنۍ کشره شهزاد ګۍ ده د مور په مداخله او د هغې په خوښه د لوين د واده وړانديز ردوي، د کيتي مور غواړي چې لور يې بايد له ورنسکي سره چې لوړې نظامي زدکړې، ښه ځواني او زيات جایدادونه لري  واده وکړي، د کيتي هم ليوين خوښ وي خو ورنسکي چې کله په اناکارينينا مينېږي کيتي د کمتري او پښېماني احساس کوي چې ولې يې د خپل زړه و نه منله او د لوين غوښتنه يې د مور په خوله رد کړه، دغه احساس ورو ورو ورته رواني ستونزې پيدا کوي، د کيتي ناروغي جدي کيږي او کورنۍ ته يې ډاکټران مشوره ورکوي چې بايد تفريح وکړي او خوشاله وساتل شي. د کيتي کورنۍ تصميم نيسي چې اېټاليې ته لاړشي، دوی اېټاليې ته ځي او څه وخت پس د کيتې حالت ښه کيږي او بيرته روسيې ته راګرځي.

بلخوا ورنسکي چې د آنا کارينينا د مينې په لوبه کې بند دی، له نظامي مسايلو پام آنا ته اوړي او آنا هم ورو ورو له موجوده ژوند او خاوند زړه تورې کيږي.

دا وخت د آنا يو زوی هم وي چې سريواژ نوميږي د کارينينا زوی يوازينۍ ستونزه وي چې آنا ته دا وريادوي چې ميړوښه ښځه ده او نه ورسره ښايي چې خپل ژوند په خپله په لغته ووهي. مګر له دې ټولو سره له ورنسکي سره ملاقاتونه کوي، خاوند يې که څه هم په دې يارانه پوهېږي خو هېڅ عملي اقدام نه کوي، الکساندرووېچ فکر کوي چې انا به له دې ناوړه کار لاس واخلي، دی په انا ځينې بنديزونه لګوي، له کوره يې بيرون نه پرېږدي او د کور نوکرانو ته وايي چې ورنسکي هېڅ وخت کور ته پرېنږدي.

اناکارينينا يوه ورځ د آس لوبو سيالۍ ته ځي چې ورنسکي هم پکې د لوبغاړي په توګه برخه اخلي او بدمرغي دا وي چې د ورنسکي آس لويږي او ورنسکي زخمي کيږي، دا پيښه په آنا بد تاثير کوي او د ورنسکي په اړه يې ذهن لا بوختيږي چې بالاخره خپل خاوند الکساندورويچ ته د خپلې مينې له راز پرته پورته کوي، دا الکساندرووېچ يانې خپل مېړه ته وايي چې نور ترې زړه تورې ده او له ورنسکي سره مينه لري، الکساندرووېچ د انا په خبرو نه احساساتي کيږي او پټه خوله يې اوري، خو ورو ورو يې دا خبرې ذهن بوختوي، الکساندرووېچ د انا په بايللو دومره خپه نه وي لکه د خپل حيثيت او مقام په بربادي چې مايوسه وي، دی فکر کوي چې که انا ترې لاړه شي په بهرنيو چارو وزارت کې به خپل باور له لاسه ورکړي، خلک به ده کې وغږيږي او ورو ورو به په عادي کس بدل شي.

د انا او الکساندرو وېچ د ژوند دا ترخې شپې ورځې د روحي او وجداني عذابونو په تيارو کې رواني وي تر دې چې آنا يوه ورځ هرڅه پريږدي او پرته له طلاقه له ورنسکي سره تښتي، دوی اېټاليې ته ځي، هلته يو کور په کرايه نيسي يو بې هدفه او پوچ ژوند پيلوي چې دواړه ترې خوښ نه وي، ورنسکي په انځور ګري لاس پورې کوي او انا چې اکثره وخت په کور کې وي په اندېښنو ژوند کوي، دا د خپل نامعلوم راتلونکي غمونه له روحي کړاو سره لاس و ګرېوان کوي، چې بالاخره درې مياشتې پس بېرته مسکو ته راګرځي او له ټولو خپلوانو پټ يو کور نيسي يوازې نامعلوم ژوند ته دوام ورکوي، بلخوا ورنسکي چې د ځوانۍ هوا يې په سر کې ده د خپلو هيلو د رژېدو او له انا سره بوختېدو ته اندېښمن وي، دی اکثره وخت له کوره وزي له خپلو يارانو سره د نڅا په مجلسونو او هوټلونو کې ملاقاتونه کوي، آنا ته د ورنسکي دا کارونه هېڅ په زړه پورې نه وي، دوی ځينې وخت له يوبل سره دعوې دنګلې کوي او دواړه ځانونه د يوبل قربانيان ګڼي، فاجعه هغه وخت را منځته کيږي چې د ورنسکي او آنا کورنۍ له دوی دواړو سره اړيکې پرېکوي او ورته وايي چې تاسې د شرم کار کړی چې کله دا شرم له منځه يوسئ بيا به ګورو.

بلخوا ليوين او کيتي يو ځل بيا يو بل سره ويني او د دويم ځل لپاره هڅه کوي چې له يو بل سره ګډ ژوند پيل کړي، دوی دا ځل له يو لړ منډو ترړو پس په دې توانيږي چې واده وکړي، دوی تر واده ورسته کلي ته ځي ليوين په خپلو ځمکو کې کار کوي او کيتې د کور کارونه سمبالوي. د دوی ژوند په مزه مزه روان وي او د ښه راتلونکي لپاره زرګونه هيلې پالي.

انا او ورنسکي څه وخت وروسته په مسکو کې هم تنګيږي او کلي ته ځي چې چېرته چې د ورنسکي پلارني جايدادونه او کورونه دي، هلته يو څه وخت آرام وي، ورنسکي آنا ته وايي چې که غواړو بهتره ژوند ولرو بايد له مېړه طلاق واخلې خو انا په دې خاطر چې زوی به يې څنګه کيږي دې کار ته زړه نازړه وي، دلته هم د دوی وضعيت بدې خواته ځي ورنسکي چې ښار ته لاړ شي په شپو شپو نه وي دا شان يوازيتوب په انا خورا بد تاثيرات اچوي چې اکثره وخت له ځان سره په خبرو بوخته وي، خوب يې غير منظم کيږي او د ويده کېدو لپاره مورفيم استفاده کوي، آنا د خپلې وړې لور چې د څو مياشتو ده هم پروا نه لري او د نوکرې په غاړه کي يې ور اچولې وي.

ورو ورو د دوی دواړو ترمنځ ناندرۍ را منځته کيږي او کيسه ورځ په ورځ خرابيږي، د آنا خوبونه تښتې د مورفيمو زياته استفاده يې د معتادي سرحد ته رسيږي، ستونزه هلته لا پسې غټيږي چې السکاندرووېچ د طلاق په مساله کې ځنډ کوي، دی له دې کاره دا موخه لري چې له انا انتقام واخلي او هغه پدې کار داسې پېښمانه کړي چې ټول عمر يې ياد وساتي، خو آنا په داسې نقطه ولاړه وي چې نه مخکې تلل ورته ممکن ښکاري او نه شاته ګرځېدل.

يوه ورځ آنا چې ورنسکي مسکو ته تللی وي کور کې تنګيږي، ورنسکي ته تلګراف ليږي خو ځواب نه تر لاسه کوي، مايوسه کيږي او دافکر چې له پخوا ورسره پيدا شوی چې نور ورنسکي ته د پخوا په شان ګرانه نه ده ذهن کې اړوي را اړوي او حالت يې لاپسې خرابيږي، نوکر ته امر کوي چې د ريلګاډي تمځای ته يې ورسوي، بګۍ ته پورته کيږي او پرته له دې چې فکر وکړي چېرته؟ په څه پسې روانه ده؟ حرکت کوي، ګاډي کې تصميم نيسي چې مسکو کې به ورنسکي پيدا کوي او ورته وايي به چې ولې يې د ليک ځواب نه دی ورکړی له دې سره به ځينې نورې پوښتنې هم ترې کوي. کله چې له رېلګاډي پلې کيږي يو ځل بيا ترې هېريږي چې دلته څه ته راغلې او څه بايد وکړي، همدې شېبه کې يو بل رېلګاډی ويني چې د دوی خواته چټک را روان دی، آنا ته يوه پخوانۍ صحنه چې کله د ورور او ورېندارې ترمنځ د شخړې حل ته راروانه وه يوه کس د رېلګاډي سينې ته ځان اچولی، خودکشي يې کړې او خلک يې حيران کړي ول ذهن ته ورځي، همدې شېبه کې رېلګاډی را رسيږي او آنا يې مخې ته ځان ور غورځوي.

د انا تر خودکشي وروسته ورنسکي ځان نشي بښلی او له ژوند مايوسه کيږي، دی په ډېر شوق د سربستان جګړې ته ځي او بيا يې پته نه لګي، خو کيتې او ليوين چې واده يې په احساساتو نه بلکې په منطق او هيلو کړی د زوی خاوندان کيږي نېکمرغي تر لاسه کوي.

د رومان پيغامونه

۱ ـ کورنۍ

کورنۍ د ټولنيز ژوند بنسټ جوړوي، دا هغه ځای دی چې ټولنې ته انسانان ورکوي، دا ځای که آرام او منظم وو توليدات به يې لوړ کيفيت ولري خو که کورنۍ بې نظمه او له ستونزو ډک وه ټولنې ته سالم اشخاص نشي وړاندې کولای.

مشهور مقوله ده چې د يوې ټولنې د تباهي درې لارې دي، کورنۍ بدمرغې کړئ، پوهه تر باغونو واړوئ او الګوګانې ذليلې کړئ، د کورنۍ د نړولو لپاره د مورنقش خراب کړئ، داسې کار وکړئ چې مو په خپل ځان لعنت ووايي، هغه بندي او بېسواده کړئ، د معارف د ختمولو لپاره د ښوونکي مقام په لغته ووهئ او د روشنګري د خاموشولو په پار عالمان بې اهميت او له صحنې لرې کړئ.

تولستوی په آنا کارينينا کې د خپل قلم جادو د نېمکرغه او بد مرغه کورنيو داستان ته وقف کړی، ليکوال په خورا عملي ډول د بدمرغه کورنيو نقشه باسي، کورنۍ څنګه نظم له لاسه ورکوي او څنګه په ستونزو کې ښکېليږي؟ دا هغه پوښتنه دي چې په رومان کې يې مفصل ځوابونه موندلی شئ.

۲ ـ ټولنه

موږ مخکې وويل چې په رومان ۱۴۷ کالونو وتلي، يوه نيمه پېړۍ وړاندې روسيه څنګه وه، هلته ټولنيز ژوند په کومو فرهنګونو ولاړ و؟ د خلکو اړيکې له يو بل سره څنګه وې؟ د دوی د واده او نورو دودونو ډول څنګه وو ؟ دا او دېته ورته پوښتنې هم په دې رومان کې ځوابيږي، او لوستونکی د خپلې ټولنې پرتلې ته وربولي.

د هغه وخت روسي ټولنه راته وايي چې پوچ ژوند، له اصولو سر غړونه، د نورو حق تر پښو لاندې کول او د خپل خوښې لپاره د نورو بد مرغه کول ټولنه څنګه کشمکش ته ټېل وهي.

۳ ـ د ناول ادبي ارزښت

آناکارينينا رومان نږدې ۱۶۰۰ مخونه لري، د دومره اوږده داستان ليکل او د کيسې داسې غزول چې لوستونکی پو نشي چې په لوی لاس اوږد شوی، داسې صنحې راوړل چې تکرار نه وي او داسې ډيالوګونه چې بې ضرورته نه وي، د شاوخوا سل کرېکټرونو تر منځ نظم ساتل او بيا خپل فکر او پيغام پکې اچول يوازې د تولستوی غوندې لوی ليکوال کولای شي.

د تولستوی دا داستان راته وايي چې ليکوال بايد قاضي نه وي، په رومان کې ليکوال قضاوت نه کوي، بلکې د لوبغاړي شخصيت، عمل او کردار داسې ترسيموي چې لوستونکی خپله پوهېږي چې څوک څنګه دي.

په رومان کې بله په زړه پورې نقطه د لوبغاړو د رواني وضعيت تشريح ده، د پېښو تر شا پټ تاثيرات چې لوبغاړو کې را پيدا کيږي او د هغوی روان ته ضربه رسوي خورا منطقي احساسيږي، د وجدان عذاب پکې خورا ښه تشريح شوی او د پوچ ژوند بوږ نوونکي نتايج لوستونکي ته لوی درس ورکولای شي.

په رومان کې کرکټر، صحنې، ډيالوګونه، تلوسه… هرڅه په زړه پورې دي، لوستونکی ممکن داسې فکر و نکړي چې دا يوه واقعيي کيسه نه ده.

البته د يوې خبرې يادول ضروري دي، اکثره کرکتونکي د تولستوی په اړه وايي چې ځينې وخت له موضوع وزي فلسفې غږوي خپل فکرونه بيانوي يا غواړي په دې ډول ځينې پيغامونه انتقال کړي، دا مساله په آناکارينينا رومان کې هم شته ځينې پاراګرافونه او برخې داسې هم پکې راځي چې نه يې لوستل خوند کوي او نه د زړه غواړي چې ټوپ ترې واچوې، لکه تولستوی چې تر لاس نيولی وې روسيه درباندې وينې خو ځينې وخت د کېنوي او روشنګري درته شروع کړي يا نصحت درته را پيل کړي.

۴ ـ د ناول ژباړه

د استاد بهاند په دې او نورو ژباړو پراخې نيوکې شوې دي، دا چې نيوکه آسانه وي هرچا کړې او کمو کسانو دېته فکر کړی چې د دغه ژباړو ښېګڼې زياتې او که عيبونه ډېر دي، ۱۴۷ کاله پخوانی روسي متن ژباړل زما په فکر آسانه کار نه دی، بيا له داسې ژبې چې دونيم درې لکه لغات لري يوې داسې ژبې ته ژباړه چې ټوله لغوي پانګه يې لکه يو نيم لک وي.

البته آنا کارينينا رومان پښتو ژباړه ټايپي غلطۍ او  ګونګې جملې لري، ځينې ځايونو کې آن د کرکټرونو نومونه هم ترې ګډوډ شوي، يو بل مشکل يې دا دی چې ورته کليمې په لنډو فاصلو کې اکثره وخت دومره تکرار شوې دي چې لوستونکی خسته کوي، ځينې ځايونو کې د لوبغاړو د نومونو پر ځای د ضميرونو کارولو (هغه، هغې، هغوی) هم بېخوندي جوړه کړئ، رومان کې کرکټر زيات دي او دا چاره له لوستونکي د تفکيک پروسه ګډوډوي، د ژباړې يو بل مشکل بيا (نيولوګيزم) يا نوي لغات دي، لکه (انځورنه، لټنه، ستاينيز، ګونځمن، غاښول، ښايل) دا او دېته ورته ډېر نورو لغات داسې پکې شته چې ماته پکې نوي ښکاره شول که څه هم چې (انځورنې) ته رسامي يا (لټنې) ته پلټنه يا لټون کلمې لرو.

په ټوله کې ژباړه له کميو سره سره عالي ځکه ده چې يو خو له اصلي متن شوې، بل متن ډېر پخوانی دی، له بل  لوري متن خورا اوږد دی، کله چې د ژباړه سختي ته ګورو استاد بهاند ريښتيا هم چې له خپلې ژبې سره مينه لري او کنه دا دومره ستر کار هېڅوک هم بې مادي ګټې نشي کولای، د استاد په عمر د برکت وي چې پر موږ يې د نړۍ د خورا سترو او مشهورو ادبياتو د پښتو لوست لورينه کړې ده.

خلیل الله معروفی26.04.2024 جرمنیhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/DE.png

 سفر به خیر و به خوبی!!!

از کامنت اخیر دوست و برادر نازنینم، جناب "داوودجان مومند"، دریافتم، که عازم وطن هستند و میخواهند مدت یک ماه را در آن آستان جنت مکان بگذرانند. بدین وسیله سفرشان را به خیر گفته و از صمیم قلب آرزو میکنم، که در دیدار با مقامات امارت اسلامی، به اقناع ایشان پرداخته بتوانند؛ و ازین دیدار به درجۀ اول کشایشی در زمینۀ تعلیمات متوسطه و تحصیلات دختران عزیز وطن فراهم گردد.

ضمن تمنای سفر به خیر و به عافیت ایشان، بالخاصه امیدوارم هستم، که بوسه بر آستان وطن را فراموش نکنند!!! بیتی از یکی از منظومه های قدیم این درویش را نیز بدرقۀ راهِ آن عزیز میکنم، که:

ای وطندار مبارک پی به "کابل" چون رسی

سجده بر درگاهِ "محراب وطن" یادت نره!!!

سفر به خیر و معاودت مع الخیر آن برادر عزیزم را از اعماق وجودم استدعاء دارم.

با محبت فراوان او په درناوی

(خلیل معروفی ــ جرمنی ــ ۲۶ اپریل ۲۰۲۴) 


خلیل الله معروفی26.04.2024 جرمنیhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/DE.png

شکرگزاری و سپاسگزاری!!!

ــ خداوند بزرگ را هزاران شکر میگزارم، که بعد از تشویشهای دوامدار، اینک احوال سلامت دوست و برادر عزیزم، "پوهاند صاحب دودیال عزیز" میرسد و خاطر پریشانم را آرامش میبخشد!!!

ــ و سپاس فراوان میگزارم از کامنت آن برادر عزیز و دوست به جان برابرم، که مرا از تشویشهای ممتد وارهانید.

واقعاً بسیار دشوار و حتی ناممکن گشته است، که درین دنیای پرآشوب و مشحون از مکر و حیله و تزویر، دوستی و صمیمیتی بهم رسد و قلوبی باهم پیوند بخورند.

از صمیم قلب آرزو میکنم، که صحت آن برادر عزیزم کاملاً اعاده شده باشد و ازین ناحیه مشکلی نداشته باشند!!!

با محبت فراوان او په درناوی

(خلیل معروفی ــ جرمنی ــ ۲۶ اپریا ۲۰۲۴)


محمد داؤد مومند25.04.2024متحده ایالاتhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/USA.png

​ګرانو درونو وطنوالو او پیاوړو دوستانو!

مصمم یم چی د یوی میاشتی دپاره خپل ویاړلی هیواد ته ولاړ شم، چی ماته به د حج اکبر، ویاړ راپه برخه کړی،

ضمناْ اسلامی امارت ته څه وړاندیزونه هم لرم، دا چی د اسلامی امارت د مشرانو سره به کتنی او مرکی امکانات میسر شی، که یه، دا به د هغوی پوری اړه ولری.

دوه هفتی دمخه د یورپ نه یو څوارلس کسیز وفد هم افغانستان تللی دی، چی پدی وفد کی دوه میرمنی هم ګډون لری، چی یوه یی حقوق پوه او دوهمه یی طبی ډاکټره ده،

ددی وفد نطاق او خبر لوڅ شاغلی ډاکټر حکمت الله حکمت دی، چی د ښه سیاسی تحلیل خاوند دی.

دی وفد په کابل د اسلامی امارت، د تولو مشرانو سره کتلی دی او داسی اټکل کیږی چی د شیخ هیبت الله سره د لیدو او مرکی لیواله دی.

ددوی ډیر اساسی ټینګښت، د نورو نیمګړتیاو په څنګ کی، د نجونو د لوړو پوهنتونی تعلیماتو، او د میرمنو په کار کولو پوری اړه نیسی.

زه به هڅه و کړم چی ددی وفد د د غړو سره هم وګورم او خپل نظزیات د هغوی سره شریک کړم. 

ستاسی د نیکو هیلو او دعاګانو په هیله

په درناوی

قاسم باز25.04.2024امریکاhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/USA.png

​به افتخار ۷ ثور سال ۱۳۵۷. 

ارمغان ۷ ثوریان. 

حقیقت است  طنز نیست  

پیامد های خوب هفت ثور سال ۱۳۵۷

۱ - اګر فاجعه ۷ ثور  بوقوع نمی پیوست یعنی ما قدرت سیاسی را بدست نمی ګریفتیم و سردار داود را نمی کشتیم  شما را کی در امریکا، لندن ، فرانسه ، استرالیا ، کانادا همه اروپا،  روسیه ، کشورهای عرب همچنان هند ، ایران و پاکستان جای میداد. 

۲ - بعد از فاجعه هفت ثور سال ۱۳۵۷ تعداد زیاد مردم صاحب ارګاه و بارګاه در خارج شدند  

۳- همچنان  تعداد زیادی از مردم  کمود، شاور ، ایرکندیشن، که در خانه ها نداشت  صاحب شدند.  

۴ - همانطوریکه اعضای حزب نادیموکراتیک(  قلخ ) شعار میداد ،که ما بمردم  کور ، ډوډی ، کالی ، میدهیم ، از برکت انها امروز مردم در خارج کشور  صاحب شدند. 

۵ - پیش از ۷ ثور مردم کنجشک را بمشکل میکشت. به امدن دیموکراتیک ها ، مردم کشتار عامه را یاد ګرفتند. 

۶-  امروز از برکت هفت ثوریان است که اولادهای ما در خارج تحصیل میکند. 

۷- از برکت ۷ ثوریان است که امروز ۷۵٪ مردم ما بی سواد ماند. هورا

۸ - ژوندې دی وی نورمحمد تره کی، حفیظ الله امین. ببرک کارمل او داکتر نجیب الله. هورا، هورا، هورا  

۹ - نور څه غواړی  

الله محمد25.04.2024آلمانhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/DE.png

​جناب محترم الله محمد خان!

با عرض سلام و صحت و سلامتی شما محترم مضمون "پرده دوم" شما از مطالعه بنده گذشت، که حسب اتی در زمینه تبصره می نمایم:

1-"غیر ممکن است که انگلیسها نصر  الله خان را که بر علیه انها در قیام ها اشتراک داشته ، بخواهند به قدرت برسانند." 

بنده هم چنین فکر می کنم، زیرا هیچ منطق سالم اجازه نمی دهد که این را قبول نمود. اما محترم داکتر کاظم معمولاٌ برای نسل اینده که بی منطق و با یک دانه تیلیفون دستی  به دنیا می ایند ، می نو یسند.  

2-"واقعیت موضوع را بدست مداری گیری و جاده گری سپرده و به احتمالات در ریاضی و خداوند "ج" پناه برده،"

فکر می کنم منظور شما محترم  مداری گری بوده باشد، زیرا مداری گیری یعنی مداریان را گرفتار نمودن می باشد. چنانچه بنده در خوردی مداریان را دیده بودم که کولوله بزرگ اهنی را در دهن می نمودن و از جیب خود بیرون می نمودند. داکتر صاحب هم با نصرالله خان چنین نموده. ضمناٌ "جاده گری" باید جادو گری باشد. قسمیکه معلوم می گردد،  توجه درست در نوشتن نموده نمی توانید.  

  در ارتباط مکتوب جنرال صاحب مرحوم ، بنده هم نظر خاص خود را در زمینه مکتوب وی دارم:

3-"عالیجاه عزت و شجاعت همراه برادر بجان برابرم صالح محمد خان نائب ساالر صاحب را واضح باد اینکه:" ازین طرف خیریت است، شمایان خاطر خود را جمع دارید، کوایف  جلال آباد را آرندە این خط بشمایان خاطر نشان خواهد کرد."

از نوشته مرحوم جنرال معلوم است که ادبیات انزمان کمی از امروزی فرق داشته، زیرا "عالیجا" یعنی عالیمقام و "عزت و شجاعت" برای برادر و دوست خود که حتی وی را به جان برابر می داند، ارزومند است.

مکتوب که دو روز قبل از قتل امیر  نوشته شده، حاکی از اظهار  اطمینان ارامش اوضاع را در جلال آباد  می دارد و خاطر جمعی می دهد و اظهار می دارد که باقی قصه را از دهان آورنده مکتوب خواهی شنید. 

4-"کارها بر وفق مرام است، آنچه با شمایان گفته شده بود، بهمان قسم شد. بعد از تدفین میت   برادرش را  امیر ساختیم و مایان تجویز کردیم که معامله بهمین قسم باقی نمی ماند."

در اینجا هم مو ضوع   واضع است،  که چنانچه بحث شده، کار ها اجرا شده و فیصله شده که بعداٌ "معامله" اینکه کی امیر گردد، بالایش تصمیم گرفته می شود. 

5-"ارجمندم رکاب باشی  متوجه احوال است وعالیجاه عزت مآب مستوفی الممالک صاحب   درین معامله شریک مایان است و انشاء  الله تعالی درین روز از راه تگاب باالی دارالسلطنة  با قوم خود می آید. "

در اینجا هم مارشال شاه ولی خان را می گوید که متوجه  اوضاع در حالت وخامت که به وجود آمده  است، یعنی ارتباطات وی با نفرات مهم و کلیدی غرض ارامش در کشور بر قرار است و مستوفی صاحب هم خود را در کابل می رساند تا اقدامات بعدی غرض بر قراری پادشاه صورت گیرد. 

6-" عساکر دارالسلطنة را به آن برادر بجان برابر  بسپاریده ایم. باید متوجه احوال باشید که معامله از دست عساکر و شمایان بیرون نشود. " 

 به وضاحت جنرال به صالح محمد خان  اعتماد خود را ابلاغ می دارد که فرقه عساکر را تحت کنترول داشته باشد  تا خلاف انچیزی که فیصله شده امورات پیش نرود. هر گاه دقت گردد نوشته شده که :"معامله از دست عساکر... بیرون نشود ،  چطور ممکن است که هر گاه معاملهء انطور که داکتر کاظم می نویسد حتی با تمام عساکر هم معامله شده باشد.   یعنی نگاه داشتن ارامش الی اقدامات بعدی. 

7-"انشاء الله   تعالی سمت جنوبی از خود مایان است. از آن جهت خاطر جمع داشته باشید."

در اینجا هم اطمینان اینکه در جنوب کشور اوضاع تحت کنترول است داده می شود. 

 8-"در جلال  آباد و کابل هرکس که مدعی سلطنت شود، برای چند روز است. آخر کار بدست مایان و شمایان است." 

در اینجا به وضاحت قدرت فهم این جنرال تاریخی کشور را نمایان می سازد و ان اینکه بعد از قتل امیر احتمال بغاوت مخالیفین امیر متصور بوده  که می توان انرا به نوع از کودتا در ان وقت فهم نمود. یعنی جنرال می گوید که هر گاه کسی چنین ادعا هم نماید اما در نهایت ما بر اوضاع غلبه می نمایم.  

9-"به نفری خود از طرف ما خاطر جمعی بدهید. باقی در حفظ الهی باشید."

  قتل امیر مسوولین درجه اول کشور را نا ارام نموده که با چنین "خاطر جمعی" اوضاع را ارام نگاه می دارند.  

داکتر کاظم صحبت از کدام رساله در موضوعات بالا می نماید که در آن امده":

10-"زیرا مکتوب الیه در کابل بین عساکر کابل نقشی را در بیعت سلطنت اعلیحضرت امان  الله  خان در 9 حوت 1297 ش بازی کرد و در نتیجه در کابینه اول بحیث سپه سالار درجه اول و ناظر حربیه نیز مقرر گردید و ازین برمی آید که صالح محمد خان این  پلان نادر خان را تعقیب نمیکرد"

  این منطق و استدلال   کاملاٌ غلط است، زیرا امان الله خان فرزند امیر بوده و سراسر مکتوب خبر از کنترول اوضاع را در حلقه قدرت نشان می دهد. ضمناٌ همانند امان الله خان کاکای وی هم بر خلاف انگلیسها قیام نموده بود . نادر خان کدام پلان دیگر نداشت غیر از ارامش کشور. این پلان را داکتر کاظم از اثر نا فهمی درست و تحلیل غلط خود از تاریخ کشور خلق نموده است. همانند صالح محمد خان جنرال نادر خان هم عضو کابینه بعد از به قدرت رسیدن شاه بوده است. 

Keine Fotobeschreibung verfügbar.

مزن چوبک دگر چون پاسبانان 

که هست این ماهیان را پاسبان آب


مولانا

دودیال25.04.2024ویسمار- المانhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/DE.png

​استاد نهایت مهربان، معزز و گرامی معروفی صاحب السلام علیکم.

شُکر که صحت تان خوب است. نو شته های تان را که دوامدار از قلم مبارک تان تراوش میکند، همیشه توجه ام را جلب و به دقت مرور مینمایم. میدانم که مورد لطف دایمی تان میباشم. شما شخص شفیق و غریب نواز میباشید. این یک صفت عالی انسانهای شریف و مهربان است. یاد آوری اخیر تان که درمورد غیر حاضر بودنم تذکر داده اید، حقیقت  دارد. متاسفانه بعد از آنکه از شفاخانه مرخص شدم، باوجودیکه اثار و خستگی مریضی رفع شد، ولی کمپیوتر من مشکل تخنیکی پیدا نمود. بسامسایل را در نظر داشتم:

- پیش بینی بارانهای شدید، بنا بر تغییر منفی اقلیم و تغییر وقت ونوع بارنده گی  در افغانستان و بعضی مناطق دیگر( این موضوع را طور ضمنی در مقاله ی تذکر داده بودم که به مناسبت تدویر کنفرانس علمی  تغیرات اقلیمی فرستاده بودم، ولی این بار می خواستم با هموطنان طور مشخص در مورد تدابیر ضروری مشوره نمایم) ،

-تدابیر برای جلوگیری از وقوع سیلابها ،

-عطف توجه هموطنان به غرس و بذر بعضی نباتات صنعنی وطبی که از نظر اقتصادی و تاثیر آن بر اقلیم خیلی  ضروری است،

-مقاله ی به مناسبت روز کتاب

هدف من از ردیف کردن موضوعات فوق این بود که از مسئولیت خود  غافل نبودم، ولی مشکل تخنیکی مانع ادای احترام به شما و تمام دوستان و هموطنان شد.

یک بار دیگر از لطف تان اظهار امتنان می نمایم. این یکی از صفات بسیار نیک اسلامی و افغانی ماوشما است که دوستان را فراموش نه کنیم و اینک شما این لطف را دریغ نفرمودید. باا ین یادآوری تان ثابت نمودید که در وفاداری و دوستی الگو و آموزگار میباشید. با احوال گرفتن از شخص فقیری مانند من، ثواب بزرگی را نصیب شدید.  برای صحت و خوشی تان دُعا می نمایم، با دیدن این کمنت تان احساس شعف و شادمانی نمودم. جای سعادت است که هنوز هم بزرگانی مانند شما را داریم.

با احترام .

محمد حسن وفا25.04.2024قندهارhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/AF.png

​آمر صاحب حسیب الله خان!

تاسی ته د امر بالمعروف مقام د نورو پهره داریو په څنګ کی مبارکی وایم.

امر پر ځای کیږی.

وفا

حسیب الله25.04.2024آلمانhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/DE.png

​ښاغلى محترم محمد حسن خان وفا ته وروسته له سلامونه او احترامات;

ښاغلى وفا شما مى نوىسيد، که:

"ښاغلى حسیب الله خان!

دا ته څوک یی چی د یو «څارنوال» او تفتیش غوندی د یو صریح اړیکو څخه کار اخلی او پر هر چا باندی خپل تبلیغاتی شعارونه پخشوی."

تبصره:

ښاغلى وفا، من قسمیکه خودتان هم اسم ام را ذکر نموده اید, حسیب الله هستم, اما نمیدانم که شیوهٔ اظهارات  یک "څارنوال" و یک "تفتيش" تا چه حد با شیوهٔ اظهارات من شباهت دارند; اما از خود کدام نوع  "شعار های تبلیغاتی" ندارم که شما از پخش آنها ذکری خیری به عمل آورده اید. 

"ته لمړی خپل هویت او موقف معرفی کړه، چی د چا د پاره کار کوی."

تبصره: من حسیب الله هستم و فعلا برای ښاغلى محمد حسن وفا کار می کنم.

"ته لمړی هغی دوسیی چی دی پر میز پرانستی وتړه او د مربوطه محاکمو فیصلی خپره کړړه، تر څو داا  باور په خلګو کی را ژوندی سی، چی ته او ستا انډیوالان د باور او اعتتماد وړ یاست."

تبصره: من کدام دوسیه ئی را بالای کدام میزی نمی بینم, فقط فعلا بالای دو قضیه کار می کنم, که یکی قضیهٔ "خشونت لفظی ښاغلى محمد حسن وفا" است و قضیهٔ دومی هم "اخذ رای اعتماد و باور ښاغلى محمد حسن وفا" است.

"که د افغانستان او په تیره بیا د قندهار خلګو ته د خدمت او مرستی، نیت لری، دلته په دوو څلور لارو کښی «ترافیک» ته ضرورت سته، که غواړی د تقرر غوښتنلیک د قندهار ترافیک ته واستوه."

تبصره: ښاغلى محترم محمدحسن وفا, بدون شک کار عیب نیست, زیرا در کار شرف و عزت انسان نهفته است, در کار عزت و وقار انسان نهفته است, در کار همت و غیرت انسان نهفته است; اگر شما کار ترافیک همان یک شهر را هم پیشبرده نتوانید و به من نیاز باشد, نظم همان کار را هم برای شما هموطنان عزیزم انجام می دهم, به سر هر دو چشم; اما لطفا نخست لطف فرموده مدیر ترافیک و رئیس ترافیک شهر قندهار را در صفحه بیاورید, که من اول واقف شوم که مشکل اصلی در کجا نهفته است, تا در بارهٔ حل مشکل یک فکر درست و اصولی نمائم.

"السلام. وفا."

وعلیکم السلام

حسیب الله

نوت: ښاغلى محترم محمد حسن وفا, لطفا در آینده با جناب محترم الله محمدخان که یک انسان شریف و خوبی اند, برخورد مؤدبانه را اختیار ورزید, در غیر صورت به والی قندهار یک شکایت نامه می نویسم که ښاغلى محمد حسن وفا را, لطفا پنجاه شلاق بزنید, زیرا وی با برخورد نامتعادل خودش, قریب است مردم شریف قندهار را خدای ناخواسته "بدنام بسازد" ; بدون شک که گپ آخر یک مزاح بود.

په خورا احترام

حسیب الله

حسیب الله25.04.2024آلمانhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/DE.png
​با سلام مجدد به همه,

موضوع: کنفلیکت تاریخنگاران محترم ماس
سوالی را در ارتباط دلیل انتخاب موضوع تحقیق و یا "انگیزهٔ انتخاب موضوع تحقیق" از جناب محترم داکتر صاحب سیدعبدالله کاظم و نیز جناب محترم داکترصاحب عبدالرحمن زمانی نموده ام, که حتما ان شاءالله در همانجا که نوشته های شان به نشر رسیده اند, به نشر خواهد رسید.
 
زیرا انجام دادن یک "تحقیق" از نظر علمی‌ دارای مفهوم مشخصی‌ می‌باشد و آن‌ هم تبادل اطلاعات علمی‌ بین افراد است. هر هدف دیگری که به موزات آن‌ قرار گیرد به عنوان هدف ثانویه تعریف می گردد. با توجه به این تا زمانیکه انگیزهٔ تحقیق، ترویج علم خالص باشد و اهداف ثانویه این موضوع مهم و اساسی را مختل نکنند، کدام کنفلیکتی هم در زمینه به میان نخواهد آمد, یعنی زمانیکه بطور مثال "تاریخنگاری علمی" صورت گیرد و "تحقیق یک تاریخنگار بر اساس میتود های علمی علم تاریخ استوار باشد, در زمینه کدام مشکلی بین "تاریخنگاران محترمی که بر اساس میتود های علم تاریخ کار شانرا به پیش می برند,  کدام مشکلی هم وجود نمی داشته باشد. اما اگر غیر از این باشد "عملیه و پروسه های تحقیق" هم به نوعی مصدوم گردیده, تولیدات آن تبدیل می گردد به چیزی که سود آن‌ ممکن است کمتر باشد, نسبت به نقص آن, که یقیناً به نفع جامعه آکادمیک هم سود چندانی داشته نخواهد توانست.

به هر صورت, امید آن سوال به نشر برسد و پاسخ های جناب محترم داکترصاحب کاظم و جناب محترم داکتر صاحب زمانی را نیز در رابطه حاصل نمائیم. زیرا مهم است بدانیم که دلیل مشخص "انتخاب یک موضوعی خاص" برای یک "تحقیق" چه چیزی می باشد؟

ادامه دارد

با تقدیم احترامات فائقه
حسیب الله


محمد داؤد مومند24.04.2024متحده ایالاتhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/USA.png

​یک توضیح و اصلاح دوستانه

الیوم در ویب سایت افغان جرمن، مقالۀ را تحت عنوان «تاجران قوم و ملیت از این تجارت کثیف دست بردارند» به قلم هموطن وطندوست و ارجمند محمد ولی، مطاله نمودم.

مقاله از نظر مطالب و محتوی کاملاً ، مورد ستایش است، ولی عاری از اشتباهات استعمال اصطلاحات نادرست نیست.

محترم محمد ولی نگاشته اند:«...غرب کابل که عمدتاً محل زندگی و کار ملیت شریف هزاره است.»

باید به عرض یرسانم که ما در افغانستان اقوام داریم که مجموع ایشان، ملت واحد افغان را تشکیل میدهد.

برای اقوام کشور میتوان از اصطلاح قومیت ها استفاده نمود، نه ملیت ها. زیرا ما در کشور افغانستان واحد،ملت ها نداریم.

مثلاً هم وطنان ما که در سراسر جهان مهاجرت میکنند، باید خود را به حیث افغان و صاحب ناسیونالیتی افغان معرفی کنند، و احد من الناس گفته نمیتواند که ناسیونالیتی من، پشتون یا هزاره یا ازبک و غیره است.

اصطلاح منحوس ملیت ها، برای اقوام افغانستان برای اولین بار توسط، اجیران کرملن و گروه های مفسد چپی در کشور رواج یافت.

بعداً در دورۀ حکمرانی موش کبیر پنجشیر  مسعود و ارشد الشیاطین بحران الدین ربانی و عناصر تجزیه طلب و سقوی ها و تمام گروه های ستمی و فدرالیست، از این اصطلاح وترویج رسمی آن سوء استفاده به عمل آمد.

امروز در مطبوعات جهانی همین گروه های خائن به وطن و ملت و تاریخ افغانستان، از همین اصطلاح ملیت ها کار گرفته و حتی منکر افغانیت و نام افغانستان اند. 

این ذوات و گروه های شرف باخته و فاقد شرف و وجدان ملی، نام افغانستان را جعلی می پندارند.

مطلب دوم در مورد استعمال ملیت «قومیت» شریف هزاره است.

قوم هزاره مانند سائر یا سایر «هردو طرز درست است» اقوام افغانستان یک قوم شریف است.

بسیاری از نویسندگان ما متکی به حس شریفی که نسبت به قوم هزاره دارند، به همین منوال مینویسند، ولی شکل درست آن، قطع نظر به هرقوم افغانستان که باشد، باید به شکل «یکی از اقوام شریف افغانستان» تحریر گردد.

محترم محمد ولی از دستگاه مکروبی مسماء به «افغانستان انترنیشنل» نیز تذکر داده اند که یکی از مصاحبه کنندگان حکومت مفسد فراری، واقعۀ کشته شدن هم وطنان هزاره را نسل کشی قلمداد نموده است، در حالیکه واقعۀ تروریستی در کندهار را کسی نسل کشی پشتون ها نمیداند!

اعتراض محترم محمد ولی خان کاملاً قابل درک و قابل تحسین است.

باید به عرض برسانم که من این دستگاه مکروبی را به نام «شیطان انتر نیشنل» یاد میکنم و روزی نیست که در کامنت های خود آن را و نطاقانش را مکروب های ضد ملی و فاقد وجدان ملی خطاب نکرده باشم.

بدون شک نطاقان شیطان انترنیشنل به نام وحیده شیطان و زکریا نایبی و طارق عظیم «صغیر» و شبنم دوران خان و ... جواسیس مسلکی و فاقد شعور و وجدان ملی اند.

این نطاقان به عوض اصطلاحات ملی از همان مدفوع اصطلاحات ایرانی مانند دانشگاه، دادگاه، گفتمان، دانشکده، موشک، بیمارستان، سرباز، داشجویان، استان، و صد های دیگر کار میگرند.

مراکز نشراتی این دستگاه مکروبی در واشنگتن و لندن است که به گمان من از طرف دستگاه های استخباراتی انگلیس و اضلاع متحده تمویل میگردد.

لعنت بر شیطان انترنیشنل و نطاقان ضد ملی و ستمی شان.

لعنت بر تمویل کنندگان شیطان انترنیشنل. 

با عرض حرمت  


حسیب الله24.04.2024آلمانhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/DE.png
​پس از سلام مجدد,

موضوع: کنفلیکت تاریخنگاران محترم ما

جناب محترم سدید, من پیام و گلهٔ دوستانهٔ جناب شما را گرفتم, اما به گمان اغلب معنی دقیق "بلا میکنی" را یک رقم نی, یک رقم فراموش نموده اید و آنرا در مقابل منی بیچاره که در پی "تشخیص و حل کنفلیکت" هستم, استفاده نموده اید, گرچه پاسخ پیام تانرا در همانجا برایتان نوشتم, اما از آنجائیکه پیام ام در آنجا امروز به اصطلاح یک رقم در زیر پیام ها, یعنی در قسمت زیر پیام های که پس از پیام من نوشته شده اند به نشر رسید, فکر کردم که نشود که خدای ناخواسته همانطوریکه متوجهٔ تاریخ نشر مقالهٔ جناب محترم جهانی در آنجا نشدید, متوجه پیام من نیز نشوید; به همین دلیل به شیوهٔ تکرار احسن و اضافاتی چند, پاسخ پیام تانرا در اینجا نیز به شما محترم راجع می سازم.

محترم سیدهاشم سدید, لطفا شما هم اجازه بدهید به پاس هموطنی و دوستی، همانگونه که هموطنان و دوستان بسیار نزدیک در وطن برخی گپ های شان را بی پرده و رک و راست و بدون کدام ملاحظه می زدند و طرف مقابل هم آزرده و قهر نمی شود، بگویم, که والله تو سدید عزیز هم بلا می کنی, داکتر صاحب کاظم هم بلا می کند, که در یک بحث اکادمیک که در بین تاریخنگاران محترم در جریان است, به سوالات پاسخ دقیق چه, که هیچ پاسخ نمی دهد, یا موازی با, به اصطلاح "بلا میکنید شما", وی می گوید که "دلم بایسکلم" ! اما جناب محترم سدید عزیز, جناب شما بجای آنکه به جناب محترم کاظم بگوید, که چرا به سوالات در یک بحث اکادمیک پاسخ دقیق و یا حتی هیچ پاسخ نمی دهد و به همان "تفسیر و تمثیل تخیلات خود روان اند", برای منی بیچاره می نویسید, که نمیدانم جناب داکترصاحب کاظم "در خواب بوده است", "جناب داکتر صاحب شاید مصروف کدام کاری دیگری بوده باشد", سدید عزیز این چه نوع قضاوت است از جانب شما محترم, که هم جناب محترم داکتر صاحب کاظم را متوجه "پاسخ دادن در یک بحث علمی و اکامیک نمی سازید", هم به اصطلاح برای جناب داکترصاحب کاظم جناب شما به اصطلاح "بهانه تراشی می کنید, که نمیدانم شاید هنوز از خواب بلند نشده باشند, یا شاید هم مصروف کدام کاری دیگری بوده باشند و همچو چیز های; در ضمن منی را از موضوع شکایت میکنم, که چرا در یک بحث "علمی-اکادمیک" پاسخ سوالات داده نشوند, هم "بلا میکنی" می گوئید; سدید عزیز من اصلا قهری نارم که آنرا شوم; مگر سوال من از جناب شما عزیز این است, که لطفا حالا خو, به اصطلاح گپ تیر شده واری است, اما لطفا سدید عزیز صادقانه قضاوت کنید, که "شما و جناب داکترصاحب کاظم بلا می کنید, یا من:

اصل قضیه, اینطور است:

زمانیکه مقالهٔ جناب محترم جهانی برای بار اول بتاریخ ٢١ اپریل ٢٠٢٤م. به نشر رسید, نه ساعت به وقت اروپا ۴ بعد از ظهر بود, نه هم تاریخ روز ٢٣ اپریل, بلکه تاریخ روز بود ٢١ اپریل, یعنی در وقت امریکا برعلاوهٔ آنکه دم دم صبح نبود, بلکه دوبار از "طرقس چاشت هم تیر شده بود", یعنی جناب محترم داکتر صاحب کاظم چند بار از خواب هم بلند شده بودند, دو روز بعد آن مقالهٔ بعدی شانرا نیز, البته پس ابراز سوالات محترم جهانی در بحث! اما جناب محترم کاظم در نوشتهٔ شان که آنرا به اصطلاح به پاسخ جناب محترم جهانی به نشر سپردند, اصلا به پاسخ سوالات بسیار مهم و اساسی اصلا کوچکترین پاسخی هم نه نوشته و یا نداشته اند! من فقط و فقط به همان موضوع اشارتی داشتم که اگر مثلا جناب محترم کاظم سوها متوجهٔ "سوالات بحث" نشده باشد, با همان یاد آوری, متوجهٔ اشتباهٔ شان شوند و نخست به پاسخ سوالات مطروحه در بحث پرداخته, از خاشیه روی ها و به اصطلاح از "فرار از سوالات محوری در بحث" منصرف شده, سم صفا, یعنی به شیوهٔ "علمی-اکادمیک" که اصول یک بحث "علمی-اکلدمیک" است, به پاسخ سوالات جناب محترم جهانی بپردازند! درست؟

مگر  جناب شما سدید عزیز با یک نوع "پشتی بانی گک بیجا از جناب محترم کاظم", نمیدان میگوئید, که در امریکا هنوز دم دم صبح  است, یا در آمریکا دم دمی صبح بود, داکتر صاحب کاظم هم مقالهٔ محترم جهانی را هنوز نخوانده است" و همچو چیزک هائی. در حالیکه در واقعیت امر, دو روز از نشر مقالهٔ محترم جهانی که بار اول بتاریخ ٢١ اپریل به نشر رسیده بود, حتی جناب محترم کاظم بعدش مقالهٔ خود را نیز نوشته بودند, مگر از دادن پاسخ به سوالات دقیق و واضح و روشنی که مربوط محور بحث می شوند, فرار نموده, اصلا سوالات را نادیده و ناخوانده تلقی نمودهاند; مگر خودت سدید عزیز, یا خواب بودی, یا مصروف کدام کار دیگری؛ یا هم اینکه بی جا و ناحق "از این عمل و یا غفلت در قسمت ندادن پاسخ به سوالات در یک بحث علمی-اکدمیک" به یک نوعی پشتیبانی نموده, به اصطلاح "یک نوع بهانه تراشی میکنی" ;  یعنی واقعا هیچ خبر نشدی که مقالهٔ محترم جهانی عین به تاریخ ٢١ اپریل هم در همانجا به نشر رسیده بود; بدون شک که مقاله در آنجا بتاریخ ٢١ اپریل نشر شده بود! یعنی آیا خودت سدید عزیز, در یک صفحهٔ که پیام ات را در ارتباط مقالات همان صفحه می نویسی, اصل مقالات را, تاریخ نشر مقالات را در همان صفحه ناخوانده, به اصطلاح "خدای په ژار" وارد یک بحث می شوی, یا اینکه اول مقالات را, تاریخ نشر مقالات را, در هرصفحه بجایش, خوانده, بعدش به بحث داخل می شوی؟
سدید عزیز, آیا شما متوجه سوالات مهم و اساسی در همان مقالهٔ محترم جهانی نشدید؟ یا اینکه مقاله را ناخوانده به بحث تشریف بردید؟

سدید عزیز, همین حالا هم دیر نشده است, میتوانید مقالهٔ مذکور را به مطالعهٔ دقیق گرفته, بعدش متظر نظر و نظریات شما عزیز در رابطه هستم.

اما, بدون شک که, جهت نشانی دادن درست, در هر پورتال, باید تاریخ نشر مقاله در هر پورتال, نظر به تاریخ نشر مقاله در همان پورتال داده شود, به همان خاطر سدید عزیز "تاریخ نشر در آنجا ٢١ اپریل و در اینجا ٢٣ اپریل است", امید موضوع برای شما, سدید عزیز واضح و حل شده باشد! صحت و سلامت باشید.

نوت: سدید عزیز, من درگت گفته راهیستم که بخیر یک اتحاد و وحدت بین پورتال های محترم ملی ما به میان بیآید, که مثلا, جناب شما محترم هم "به مشکل تغیر تاریخ روز نشر" دچار نشوید, مگر هیچ کس آواز منی بیچاره را نمی شنود; البته که موضوع آخر این پیام یک مزاح بود.
با تقدیم احترامات قلبی
حسیب الله


خلیل الله معروفی24.04.2024 جرمنیhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/DE.png

 "جدائی دین از دولت"، نه "جدائی دین از سیاست"!!!

ضمن مقالۀ وطندار گرانقدرم، جناب "امین ارسلا" در پورتال "افغان جرمن آنلین"، عبارت "جدائی دین از سیاست"، به کار رفته است؛ و این درویش میخواهد در زمینه اندک بنویسد:

در حیات و شؤون امروزی ما "سیاست" آنقدر مایه و پایۀ قوی دارد، که هرگز نمیتوان آن را جدا از "دین" دانست!!! امروز همه چیز جهان "سیاسی" شده است، حتی "خوردن و خسپیدن و خندیدن و خاموشی و هذالقیاس!!!" ازین خاطر "سیاست" را هرگز نمیتوان ار "دین" جدا کرد!!!

پس راه حل چیست؟؟؟

راه حل اینست، که بگوئیم "جدائی دین از دولت"؛ بس خلاص!!!

 در دموکراسیهای عریض و طویل جهان هم، "جدائی دین از دولت" مطرح است؛ که به نام "دولت سکیولر" و یا "دولت زیکولار" یاد میگردند!!!

امید است همین اشارت کوچک مورد التفات وطندار ارجمندم، جناب "امین ارسلا" قرار گیرد!!!

با محبت فراوان  او په درناوی

(خلیل معروفی ــ جرمنی ــ ۲۴ اپریل ۲۰۲۴)


خلیل الله معروفی24.04.2024 جرمنیhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/DE.png

شنیده کی بود مانند دیده!!!

مقالۀ وطندار گرانقدرم، جناب "محمد قاسم باز"، این عنوان را به خود گرفته است:

«شنیدن کی بود مانند دیدن!»

اصل این ضرب المثل مگر از بیت مشهور بزرگان شعر و ادب برخاسته و به یادگار مانده است، که گوید:

"محمد" دیده و "موسی" شنیده

شنیده، کـی بود مانند دیده؟؟؟

داستان این بیت از "کوه طور" و "شب معراج" نشأت کرده است؛ والله اعلم بالصواب!!!

شاید هم این مثل پیشینه ای قدیمتر داشته باشد، که شاعر آن را در کسوت آن بیت شهوار دراورده است!!!

با محبت فراوان او په درناوی

(خلیل معروفی ــ جرمنی ــ ۲۴ اپریل ۲۰۲۴)


خلیل الله معروفی24.04.2024 جرمنیhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/DE.png

غیابت طولانی "پوهاند صاحب دودیال"!!!

بیشتر از دو ماه است، که هیچ نوشته و یا تبصره ای از نویسنده و دانشور دانا و توانای وطن، جناب پوهاند صاحب "محمد بشیر دودیال" به نشر نمیرسد و عجب است، که هیچ نویسنده و کامنتنگاری ازین ناحیه ابراز نگرانی نمیکند، که چرا!!!

امیدوارم، که صحت جناب "دودیال صاحب عزیز" خوب باشد و غیابت ایشان دلیل دیگری غیر از موضوعات صحی داشته باشد!!!‍

جداْ توقع دارم، که "جناب پوهاند دودیال" ابراز نظری بکنند و دوستان خود را از تشویش برهانند!!!

با مبحبت فراوان او په درناوی

(خلیل معروفی ــ جرمنی ــ ۲۴ اپریل ۲۰۲۴)


محمد حسن وفا24.04.2024قندهارhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/AF.png

​ښاغلی حسیب الله خان!

دا ته څوک یی چی د یو «څارنوال» او تفتیش غوندی د یو صریح اړیکو څخه کار اخلی او پر هر چا باندی خپل تبلیغاتی شعارونه پخشوی. ته لمړی خپل هویت او موقف معرفی کړه، چی د چا د پاره کار کوی. ته لمړی هغی دوسیی چی دی پر میز پرانستی وتړه او د مربوطه محاکمو فیصلی خپره کړړه، تر څو داا  باور په خلګو کی را ژوندی سی، چی ته او ستا انډیوالان د باور او اعتتماد وړ یاست. که د افغانستان او په تیره بیا د قندهار خلګو ته د خدمت او مرستی، نیت لری، دلته په دوو څلور لارو کښی «ترافیک» ته ضرورت سته، که غواړی د تقرر غوښتنلیک د قندهار ترافیک ته واستوه. السلام. وفا.

الله محمد24.04.2024آلمانhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/DE.png

​دوستان گرامی!

با عرص ادب.

با اظهار معذرت از محترم داکتر صاحب کاظم و خواننده گان محترم که در نوشتهء اخیر بنده یک اشتباه فکری صورت گرفته، که باید اصلاح گردد و انهم در جملهء زیر:

"در اینجا تناقص وجود دارد ، زیرا چگونه انگلیس ها منافع طویل المدت خود را قربانی منافع آنی خود می نمایند و در اخیر نامبرده می نویسد:" ... و بیشتر ب آینده می اندیشدند تا به حال". در صورتیکه در اخیر جمله چنین استدالل گردد و در اول جمله بر عکس ان، نماینده گی از عدم دقت منطق نویسنده را نشان می دهد."

نویسنده انرا به شکل درست در نوشته خود اظهار نموده  اند، متاسفانه در فکر بنده جمله پس و پیش فکر شده و انرا تناقص تصور نموده ام، در حالیکه چنین نیست. از توجه تان تشکر. 

سخن شد داغ دل چون شمع از آتش بیانی ها

معانی مرد در دوران ما از سکته خوانی ها

بیدل 

Hazarzbek Tajiashtun24.04.2024USAhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/USA.png

قاسم باز

 " شنیدن کی بوود مانند دیدن. تاریخ دو نوع است. -1 تاریخ افسانه یی. -2 تاریخ حقیقی یا چشم دید......پدر شهیدم بازمحمدخان منګل و کاکا پدرم که هر دو ایشان عمآل در جنګ که نادرخان بر ضد حبیب هللا مشهور به بچه سقاو شروع نموده بود اشتراک داشتند..... پدرم حکایت نمود ګفت : همه اعضای جرګه علی خیل در چمن حضوری فیصله نمود که جناب نقیب صاحب را به پادشاهی افغانستان قبول دارد، همه اعضای ان جرګه چکچک و ابراز احساسات خوشی نمود ، وی اضافه کرد : که در این اثنا شخص جناب نقیب صاحب در یک جای بلند استاده شد به حاضرین جرګه چنین ګفت. » برادران از احساسات شما متشکرم ولی یک چیز بشما میګویم که من پیر هستم ، مرید و پیروان دارم من اګر پادشاه شوم از من مریدی و پیری می ماند شما اګر ګپ من را قبول میکند به عوض من ، نادرخان که یک شخص جهان دیده، صاحبمنصب دلیر و جنګیده و در ضمن شخص سیاسی است به پادشاهی افغانستان قبول نماید.«..... "

گویند ۱۰۰ زدن زرگر مصادف است به ۱ زدن اهنگر. محترم قاسم باز,  کتاب ها شبه به قصه خوانی بازار پشاور تاریخ را در فکتور نهایت واقعی ان انهم فقط در چند جمله شهکار خلاصه ساخت:

  هیچ شکی در ذهن من نیست که باز صاحب  از پدر خود نقل و قول راست نموده است. زیرا پدرش قبلا وفات و خودش شخصیت رک , راست در سن وسال قرار دارد که غیر از انچه پدرشهیدش برایش گفته بود وجدانا نمیتواند قصه بافی نماید. 

 در همان دوران تاریخ بدون کدام جنگ جدی, انهم فقط با نهادینه سازی سیستم کست در هندوستان و رواج دهی جمعی تریاک در چین, موفقیت بی نظیر سیاسی و نظامی به دست امد. با جنگ ها خونین و تلفات انوقت  افغان و انگلیس, وقت ان بود تا  نتایج مثبت  زیر نمودن گذشته چین و هند در افغانستان در عمل تجربه گردد.

شخصیت ها مقدس شده سیاسی از هند برطانوی و بغداد با عبا و قبا همراه با دول و سرنی به افغانستان وارد و دیری نگذشت که بنا نهادینه سازی برتری- ذاتی در پوشش نقیب و حضرت جز کلچر اجتماعی گردید. نقیب و حضرت در راس برتران- ذاتی و بومیان وطنی  در مقایسه با اورده شده دگان در سرزمین خود شان مادونان اجتماعی ان هم جمعی طبقه بندی گردیدند.  خلاصه این که چنین تعامل و طبقه بندی اجتماعی در افغانستان با سرپوش  سیاسی  مرکزیت در دو گویا مرشد , مردمان اصلی محیط در سطح مریدان اجتماعی  تنزل نموده ملیون ها بومی ان هم جمعی تحت سلطه و طلسم عملی و ذهنی نو واردان گویا نقیب و حضرت اورده شدند.  هردو پیر و حضرت در مرحله اول  مسحوریت  و مخموریت جمعی مردم را نهادینه ساخته و در مرحله دوم مرحوم امان الله خان را با تاپه زدن شخصیت لاتی و مرحوم نادر خان را مطابق پلان در نقش استخباراتی که  نقیب صاحب و حضرت صاحب رول بازی نمودند, شاه  ساختند.
 
در حدود  یک 
زمری کاسی23.04.2024چینhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/cn.png

ای غنچه خوابیده چو نرگس نگران خیز

کاشانهٔ ما رفت به تاراج غمان خیز

از ناله مرغ چمن از بانگ اذان خیز

از گرمی هنگامه آتش نفسان خیز


از خواب گران خواب گران خواب گران خیز

از خواب گران خیز

خورشید که پیرایه به سیمای سحر بست

آویزه به گوش سحر از خون جگر بست

از دشت و جبل قافله ها رخت سفر بست

ای چشم جهان بین به تماشای جهان خیز

از خواب گران خواب گران خواب گران خیز

از خواب گران خیز

خاور همه مانند غبار سر راهی است

یک ناله خاموش و اثر باخته آهی است

هر ذره این خاک گره خورده نگاهی است

از هند و سمرقند و عراق و همدان خیز

از خواب گران خواب گران خواب گران خیز

از خواب گران خیز

دریای تو دریاست که آسوده چو صحراست ؟

دریای تو دریاست که افزون نشد و کاست ؟

بیگانهٔ آشوب و نهنگ است ! چه دریاست ؟

از سینه چاکش صفت موج روان خیز

از خواب گران خواب گران خواب گران خیز

از خواب گران خیز

این نکته گشاینده اسرار نهان است

ملک است تن خاکی و دین روح روان است

تن زنده و جان زنده ز ربط تن و جان است

با خرقه و سجاده و شمشیر و سِنان خیز

از خواب گران خواب گران خواب گران خیز

از خواب گران خیز

ناموس ازل را تو امانی تو امینی

دارای جهان را تو یساری تو یمینی

ای بندهٔ خاکی تو زمانی تو زمینی

صهبای یقین دَرکش و از دیر گمان خیز

از خواب گران خواب گران خواب گران خیز

از خواب گران خیز

فریاد ز افرنگ و دلآویزی افرنگ

فریاد ز شیرینی و پرویزی افرنگ

عالم همه ویرانه ز چنگیزی افرنگ

معمار حرم باز به تعمیر جهان خیز

از خواب گران خواب گران خواب گران خیز

از خواب گران خیز


قاسم باز23.04.2024ویرجینا امریکاhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/USA.png
من از همه اعضای حزب خلق و پرچم سوال دارم امید وارم جواب درست ریالست بدون حاشیه روی داده شود. ان اینکه. 
همه اعضای حزب خلق و پرچم به این باور هستند ، که ګویا قتل میر اکبر خیبر باعث کودتا هفت ثور شد. !
سوال من اینست: اګر میر اکبر خیبر کشته نمی شد. کودتا صورت نمیګرفت  ? ؟
بنظر بنده یک ماه قبل و حتی یکسال قبل  از مرګ خیبر اګر قومانده و امر  بر انداختن حکومت اولین جمهوریت از طرف بادران حزب خلق و پرچم صادر میشد کودتا کمونیستی صورت میګرفت. نقش حفیظ الله امین در پیروزی کودتا مانند نقش سید محمد ګلابزوی. فقیر محمد فقیر و عبدالرحمن امین بود. این افراد فوق الذکر صرف رول مسنجران انتقال امر قومنده کودتا را ایفا نموده . اصلاً پلان کودتا کمونستی از سابق در دفاتر استخباراتی کرملین طرح ریزی شده  بود. کشته شدن میر اکبر خیبر  صرف یک سناریو  بود، امروز همه مشران و کشران حزب خلق و پرچم بخاطر تبریه کردن ګناهان کبیره و وطنفروشی شان  مرګ میر اکبر خیبر را علت براه انداختن کودتا هٔفت ثور میداند  ، اما این غبی ها و عقدیهای انقدر فاقد حافظه اند که رهبر شان ؟ نورمحمد تره کی در کتاب خود  ( د انقلاب لار ) مینویسد که ما پلان داشتیم که در ماه اسد ( زمری )  کودتا کنیم  ، فلهذا همانطوریکه اعضای حزب دیموکراتیک خلق ؟  چهل سال قبل در مورد مرګ خیبر که انرا به دولت جمهوری داودخان چسپ میزد به خطا رفته بودند امروز هم به خطا رفتند. . 
شما اقایون اعضای حزب دیموکراتیک خلق ؟ که امروز غزا داران میر اکبر خیبر شدید شمایان از سال ۱۳۵۷ تا سال ۱۳۷۲ که قدرت سیاسی افغانستان بدست داشتید چرا یادی از میراکبر خیبر در یک مجلس عمومی حزبی تان نکردید شما در انوقت کجا بودید. خواب بودید یا بیدار.
ګلبیدین در اواخیر دولت جمهوری داودخان بکلی مضمحل شده بود وی توان کشتن علی احمد حرم وزیر پلان و میر اکبر خیبر را نداشت. وی چون ادم ناپخته ، خام و نا بالغ در سیاست بود هر کاریکه دیګران میکرد انها انرا به پای ګلبدین ختم میکرد. ګلبدین نیز مانند فضلو پوده بنام خوش بود.


عبدالباری جهانی23.04.2024ایالات متحدهhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/USA.png

​محترم حسیب الله خان سلام و احترامات بنده را بپذیرید. از لطف شما ممنونم. قسمیکه بارها ګفته و نوشته ام که نوشته های بنده بنا بر هیچګونه بغض و عدوات و نه کدام حب خاص با کدام شخصیت استوار است. و از اول هم می فهمیدم که نوشته های ما هیچ اثری در نظر محققینی که از اول تصمیم به محکومیت این و آن و فرشته ساختن ازین و آن ګرفته باشند نخواهد داشت. ولی وظیفه وجدانی خود میدانستم و میدانم که حقایق باید ګفته و نوشته شود ولو دشنام هم میشنوم باید نظر خود را بګویم و بنویسم. از ستایشی که از مضامین بنده بعمل اورده اید جهان سپاس. شما بسلامت باشید. 

حسیب الله23.04.2024آلمانhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/DE.png

​هموطن عزیز و محترم "محمد حسن وفا", آیا اجازه است, از شما موضوعی را بپرسم; و آن اینکه دلیل اصلی به اصطلاح "تاخت و تاز" بی مورد و بی جای جناب شما, به هموطن محترم و عزیز ما که هم دانشمند و علم هستند و هم یک شخصیت خیرخواه و نیک اندیش; و هم یک عارف خجسته, که عبارت از محترم الله محمد خان باشد, چیست؟

یعنی که: دلیل این حاشیه روی های بی مورد جناب شما چه چیز است؟

چرا جناب شما را از ابیات زیبا, پرمحتوی و نابی که جناب محترم الله محمد خان آنها را با ما شریک می سازند و در هر بیت آن عالمی از آموزش های نیکی هم نهفته است, ناراض به مشاهده می رسد؟

با تقدیم احترام

حسیب الله 

حسیب الله23.04.2024آلمانhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/DE.png

سلام مجدد به همه,

موضوع: کنفلیکت تاریخنگاران محترم ما

به نظر من, بدون شک که اظهارات تاریخنگار عالی مقام کشور جناب محترم عبدالباری جهانی از جوهر و زیور و کمال "تاریخنگاری علمی" برخوردار بوده و است; زیرا جناب محترم جهانی اظهارات دقیق شانرا بر اساس اصول و مقرارات "علم تاریخ" و "میتود تاریخنگاری علمی" استوار نگهداشته, فارغ از "تخیلات شخصی" و بیطرفانه موازی با "اسناد و منابع تاریخی" به پای یک بحث اکادمیک به بحث پرداخته و نیز سوالات دقیق شانرا در بحث مطرح فرنوده اند, که متأسفانه تا به اکنون جناب محترم داکتر صاحب سیدعبدالله کاظم به سوالات مطروحه که از جانب محترم جهانی تا اکنون در رابطه مطرح شده اند, بر علاوهٔ آنکه کدام پاسخ دقیق علمی نداده اند, بلکه از کنار سوالات مهم و اساسی در این بحث گذشته و به "تفسیر و تمثیل های" پرداخته اند, که متکی به اسناد تاریخی نه, بلکه بیشتر متکی به "تخیلات جناب خود شان" می باشد:

بطور مثال: محترم عبدالباری جهانی, تحت عنوان "جواب مختصری به نوشتهٔ محترم داکتر صاحب کاظم(٤)" که به تاریخ ٢٣ اپریل ٢٠٢٤م. به نشر رسیده است, در کنار یک تحلیل دقیق و علمی موضوع, سوالاتی جالب و مهمی را نیز مطرح فرموده اند; پاسخ دقیق جناب محترم داکتر صاحب کاظم به سوالات مطروحه, تا اکنون مفقودی در مفقود به مشاهده می رسد!

ادامه دارد

با تقدیم احترامات فائقه

حسیب الله 

زمری کاسی23.04.2024چینhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/cn.png

​بسیار عزیز و گرامی ام حسیب الله، تشکر که چار کتاب را به رویم باز نکردید، با شوخی در بین! اولین درس پر معنی زندگی ام هفتاد و دو سال قبل  از زبان برادر ارشدم این بود که:«کتاب را نخوان، کتاب را درک و بفهم!». بلی بسیار آموزنده و پر معنی. (The Clash of Civilizations and the remaking of World Order) کتابیست که سامول هنتنگتن که گمام مامور قبلی وزارت خارجهٔ امریکا بود تقریبا بیست سال پیش یا پانزده سال تقدیم بازار کرد که در میدان هوایی سانفرانسسکو خریدمش و تا یک ماه عمیق خواندمش. قبلا زیاد تر از «انترناسیونالیزم بین المللی» سخن زده میشد که فکر میکردم که جز خواب گران چیز دیگری نیست! نظر به آقای هنتنگتن زبانهای کوچک از بین برده میشوند یا خود به وخود میمیرند، زبان کوچک یعنی که ۱۵ ملیون و بیست ملیون یاکم و زیاد گوینده ندارد و درک مطلق نمودم که با کلمهٔ انترناسیونالیزم که در نهادش نه تنها پول و تجارت است بلکه با زبان انگلیسی که جاهنشین  بسی زبانها میگردد، حاکمیت انگلیس و امریکا را نیز در جهان تضمین مینماید، گرچه با وضع بی لجام امروزی غرب، تا صد یا ۱۵۰ سال دیگر زندگی روی زمین  وجود نمیداشته باشد، شش سال پیش در جواب سوالی سه صد سال گفته بودم اما فقید ستیفن هاکینگ قبل از مرگ خویش گفت که تا دو صد سال دیگر جایی دیگری بیرون از زمین برای زنندگی جستجو فرمایید! یقین دارم که زود خاتمه مییابد.! به هر صورت کلمهٔ را شما یا من و دیگری که داخل زبان خود نماییم،بلی هدف از بین بردن ممالک خورد نظر به رهنمایی چرچیل برنده میشود. من دیگر وجود ندارم که مبارزه کنم یا غم بخورم ولی به خاطر احترام به انسانهای شریف و داشته های شان نظر خود را به آدرس شما ساده دل عزیزم قبلا تقدیم کردم که کسی قبول میکند یا نه بی تفاوت است و یقین داشته باشید که دیگر درس به من فایده ندارد و نظر به یک اصطلاح عمیق روسی که*بدبختی وقتی شروع میشود که باید گریست زمانیکه دختر به مادر یاد بدهد که..*! من در هیچ مورد ارزش های وطنم و آسیا و مردمش باکسی یا روشی، اشتی پذیر نبودم و نخواهم بود، حال نوبت شما جوانهاست، بروید و عملی فرمایید هر طوری که آرزوی مستند باداران غربی است! گلونه و ختم بحث.

الله محمد23.04.2024آلمانhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/DE.png

​محترم محمد حسن وفا!

با عرض سلام و  ادب.

شما محترم در تبصره اول تان به شکل کتره امیز، بدون اینکه در اصل موضوع بحث نمایید، بالای افرادی که بالای موضوع اصل اظهار نظر نموده بودند،  داخل بحث شدید. بنده شما را با یک شعر مرحوم رحمان بابا متوجه آن ساختم ، که بایست اول عیب خود را دید،  قبل اینکه بالای دیگران تاخت و تاز  نمود. 

چې مدام د بل وعیبو ته نظر کړې

خدای له خپله عیبه ولې ناخبر کړی

یعنی هر گاه در نوشته ما عیبی دیده بودید ، داخل بحث می شدید تا با هم در موضوع بحث می نمودیم. 

به تعقیب آن نوشته دوم  شما محترم وارد دریچه شد ، که در آن از یک تیم علمی تان صحبت نموده بودید،  و سوالی را به بنده مراحعه داده بودید،  که چرا اشعار عارفان را می نویسم و در ضمن بنده را متهم به جنگره بودن  هم نموده بودید. بنده از دو تبصره شما متوجه شدم که با یک یک شخیصت عالی سر و کار پیدا نموده ام و باید کمی به تفصیل با وی بر خورد نمایم، که نوشته فعلی تان را وارد دریچه نمودید،  که در ان باز هم به همان سیستم قبلی پیش رفته اید که ذیلاٌ بنده هم داخل سیستم می گردم.  

بر عکس مهم است که انسان به کدام زبان صحبت می کند. ایا شما با تبصره های اولی، دومی و سومی تان اگاها نه ارتباط برقرار نموده بود ید و نموده اید ، که موجب تبصره بنده شد . یا اینکه هر چی شما فرمودید ، و ما قرضدار تان هستیم خاموش باشیم. 

منظورم از زبان قند خوش خوردن زبان و یا هم مزه دادن شنیدن ان است،  که زمانی دیگران را به حرف زدن می شنوم و خودم قادر به ان ، آن طور نیستم که حرف بزنم و بنویسم، زیرا فقط تمرین ندارم.  

شما درست می فرمایید که هر قدر انسان یه یک زبان بهتر صحبت نماید بهتر   معلوم می گردد، و هر گاه هم نتواند گناه نیست. منظورم از وارد شدن اشتباه در بحث زمان این بوده، که اینجا جای ان نبوده که بحث گردد. بنده ساده بودن شما را به خطا تعبیر نه نموده ام، بلکه شما چنین اظهار نباید نمایید. انچه که نیستید خود را نشان ندهید. یعنی شما ساده نیستید اما می نویسید ما ساده هستیم. 

بیانات بنده همه واقعی است،  شما انرا غیر واقعی درک می کنید. بنده نوشته ام که زمانی انتقاد می نمایید به همان یک نقطه تمرکز کنید و د اخل بحث گردید.  محترم کاسی صاحب در تبصره خود از کدام بحث خود با عالمان در امریکا صحبت نمودند که در آن از طبقات مختلف مغز و فکر صحبت شده که طرف تایید بنده با در نظر داشت برداشتهای مختلف انسان ها قرار گرفته و زمانی خود شان فرموده بودند که در همان مکتب ابتدایی که وی رفته بنده هم  رفته بودم  و ا ین دلیل هم مکتبی بوده. یعنی یاد اندوران و صحن آن مکتب را خواسته ام در خاطره ام که  همان لحظه امده،  یاد نموده باشم.

 حافظه بنده فعالتر از ان است که شما تصور انرا نموده بتوانید به فضل خداوند.   بنده بحث را هیچگاه عوض نمی کنم بلکه به اسا س موضوع بحث، بحث می نمایم. ضرورتی به ان ندارم.   بنده تندرست هستم تا کنون، ضرورت به آرزومندی  شما را ندارم بر ای اینکه این آرزو مندی با چنین طرز نوشته صداقت را پیام نمی دهد.  هر گاه توضحیات بی ارزش است پس چرا توضحیات داده اید ، و وقت تان را تلف نموده اید، چنانچه خودتان  می نویسید. کس شما را مجبور نساخته به حرف بنده گوش دهید. 

موجها باید زدن تا ساحلی پیدا شود

می کشد خود را این دریا به صد قلاب آب

بیدل 


عبدالباری جهانی22.04.2024ویرجینیاhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/USA.png

​همکاران و دست اندرکاران آریا افغان سلام و احترامات. قسمت چهارم مضمون خود محتصری در باره نوشته داکترکاظم را دیروز خدمت تان فرستادم و تا الحال به نشر نرسیده. با احترام.

حسیب الله22.04.2024آلمانhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/DE.png

​جناب محترم زمری کاسی گرامی!

پس از تقدیم سلام و احترام خدمت جناب شما, خواستم, در ارتباط پیام اخیر جناب شما فقط همینقدر برایتان بنویسم, که در اصل, برای پاسخ به پیام اخیر جناب شما اقلا "چهار کتاب" گپ دارم, اما به لحاظ "ریش سفید" شما محترم, از نوشتن آن فعلا صرف نظر می کنم. اما موضوعی مختصری را که خدمت جناب شما در رابطه تقدیم میدارم, این است, که, رفت و آمد کلمات و اصطلاحات در تمامی زبان های جهان یک امر عادی و معمولی است, که در صورت نیاز صورت می گیرد, لطفا شما محترم در رابطه هیچ تشویش نداشته باشید.

با تقدیم احترامات قلبی

حسیب الله

محمد حسن وفا22.04.2024قندهارhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/AF.png

ښاغلی الله محمد خان

دا مهمه نده چی تاسی په کومه ژبه خبری کوی.  ژبه قند نده. قند چی ډیر وخوری، صحت ته صحت ته ضرر رسوی. مګر د ژبی کلمات چی هر څومره زده کړی، شخصیت وده کوی. مهمه دا ده چی تاسی تر کومه حده پوری شعوری خبری کوی. اوس تاسی په خپله وایاست چی په بحث کی  داخلیدل ستاسی اشتباه وه. خو کله چی ځان د ښاغلی «زمری کاسی» هم مکتب معرفی کوی، دی که څه هم تر اتیا کاله لوړ عمر به ولری، خو داسی ښکاری چی دی پدی ساحه کښی علماً خبر وو. د تعجب وړ ده چی تاسی زمونږ غولیدل، چی ساده خلک یو، د اشتباه په معنی افاده کوی، حال دا چی ستاسی د غولولو د پاره غیر حقیقی اظهار، موږ په غلط فکر ګیر کړو. کله  چی وایاست: « جناب محترم کاسی صاحب هم مکتبی عزیزم در تبصره اخیر» آیا مخ کښی تر دی چی بحث ته داخل سی، تر کومی اندازی پوری، د احتمالی اشتباه څخه مو ویره درلودله. اوس کله چی سړی ستاسی دا تشریحات وینی، نو که تاسی هم د «کاسی» همزولی و اوسی، تر کومی اندازی پوری ستاسی حافظه فعاله ده.  تاسی په ډیره بی باکی هر  څه وایاست او  موضوع بدلوی. تاسی ته صحت غواړم. تشریحات دی ارزش نلری، چی وخت ضایع سی. والسلام تر قیامت به بیا ستا خبرو ته غوږ نه نیسو، وفا


Hazarzbek Tajiashtun21.04.2024USAhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/USA.png

​​Authored by : Hazarzbek Tajiashtun    Verbatim traslated by : Hazarzbek Tajiashtun


Sorry, that I do not communicate with people that I believe are paid participants and have duty to repeatedly deviate the sites topics from the current hot issues to no subject discussion. 

​I still remember as if it was yesterday, that upon his/her tenure termination from AGO, the principal of that website stated something very similar to " if you do not have a shame, then we will be ashamed of...."  

Upon further tool utilization of flat denial or continuation of the same attempted trend, although in absence of my desire,  may need to disclose further facts which may incolved sphere of others. 

I have no personal animosity with anyone.


متاسفم که با افرادی که می پندارم شرکت کنندگان به اساس منافع شخصی هستند, و وظیفه دارند موضوعات داغ روز سایت ها را به بحث ها کاملا بی ربط وخارج ازموضوع انهم متواتر منحرف سازند، ارتباط برقرار نمی کنم.

هنوز به یاد دارم که انگار دیروز بود که مدیریت آن ویب سایت پس از پایان تصدی وظیفوی او از AGO,  چیزی شبیه به " اگر تو خجالت نمی کشی پس ما را شرمنده ساختید....." را بیان نمود.

در استفاده ابزار برای ادامه بیشتر همین روند و تلاش انکار صریح از عمل , اگرچه برعکس میل خودم ، ممکن است نیاز به افشا پخش حقایق بیشتر باشد که شاید دامنه ان شخصیت ها  دیگر را نیز در برگیرد.

من با هیچ کسی درگیری و خصومت شخصی ندارم.


حسیب الله21.04.2024آلمانhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/DE.png

با تقدیم سلام مجدد به همه,

موضوع: کنفلیکت تاریخنگاران محترم ما

نخست از هموطن عزیز ما احمدفوادجان ارسلا تشکری میدارم, که با سعی و کوشش خودش از لابلای آرشیف ملی امریکا برخی داشته های آن آرشیف را که با افغانستان عزیز ما در ارتباط اند, با ما شریک می سازد, بدون شک که این سعی و کوشش و زحمت محترم احمدفواد جان ارسلا در خور قدردانی و ستایش می باشد!

ثانیا تشکری می نمائم که با پیامش مرا به مرور دوبارهٔ نوشتهٔ جناب محترم زمانی توصیه نموده است, من همین کار را کردم, اما هنوز هم در قسمت "محل قتل امیر" فقط "کابل" نوشته است و بس! سوال مشخص من در ارتباط "محل قتل امیر حبیب الله خان و اعتراف شخصی به اسم مصطفی صغیر"  این است, که آیا مصطفی صغیر در هنگام "اعتراف اش در مورد قتل امیر حبیب الله خان" محل و جای قتل را "کابل" ذکر نموده است, یا اینکه در "اسناد آرشیفی" که شما عزیزان در رابطه در دست دارید, "محل قتل" به غیر از "کابل" از جائی دیگری نیز ذکر شده است; زیرا تا جائیکه از "اسناد آرشیفی" جناب محترم زمانی به مشاهده می رسد, که صفحه و سطر آنرا نوشته ام و تکرار آن نیاز نیست, فقط تا به حال از "کابل" به حیث "محل قتل" یاد شده است; به هر صورت چونکه تحقیقات جناب زمانی هنوز جریان دارد, شاید در آینده در باقی قسمت های از تحقیقات جناب ایشان, در ارتباط "محل قتل امیر" بغیر از کابل, از جائی دیگری نیز نامی به مشاهده برسد. یعنی سوال من فقط و فقط در ارتباط "محل قتل در اسناد دست داشتهٔ شما عزیزان" است.


در ضمن جناب محترم ارسلا عزیز در پیام اش از موضوعی به اسم "بحث منطقی تحقیق تاریخ" یاد کرده اند, که هدف دقیق شان از این حرف را نداستم, اما به گمان اغلب هدف جناب ارسلا از این حرف همانا شیوه و میتود و روش "علم تاریخ" در قبال تحقیقات تاریخی باشد, که در رابطه داشته های اندکی را که داشتم, در کنار پاسخ پیام جناب محترم ارسلا, دیروز, ارسال نموده ام, که حتما در همین روز ها, ان شاءالله در همانجا به نشر خواهد رسید, زیرا در یکی از آن دو پیام, به نوشتهٔ اخیر جناب محترم داکترصاحب کاظم, که تاریخ نشر آن نوشتهٔ شان بیستم اپریل ٢٠٢٤م. بوده است, نیز تبصره گکی داشته ام. جناب محترم احمدفواد ارسلا و بقیه تاریخنگاران محترم ما, میتوانند, سطوری ناچیزی را از این قلم کند, در ارتباط "تاریخنگاری علمی" و نوشتهٔ شش صفحه ئی, اخیر جناب محترم داکتر صاحب کاظم, از همان دریچه به مطالعه بگیرند, در غیر صورت باید همه آنچه را یکبار در آن دریچه نوشته ام, باید برای بار دوم در این دریچه نیز بنویسم; و از آنجائیکه من پیام هایم را از طریق موبایل و بدون گرفتن کدام کاپی از پیام هایم می فرستم, کار من بیچاره دوچند خواهد شد, که همه موضوع را در آنصورت باید که دوباره در این دریچه نیز بنویسم; اما چونکه مقالهٔ جناب محترم کاظم در همانجا بود و همچنان پیام جناب محترم ارسلا هم در همانجا بود, من هم هر دو پیام هابم را در همانجا فرستادم, که امید بخیر هر دو در همانجا به نشر برسند, بخیر.

نوت: امیدوارم پورتال های ملی و عزیز ما, روزی همه با اتحاد و اتفاق و وحدت تمام در سقف یک پورتال با هم اتحاد و وحدت نمایند, که از یکطرف کار مدیران محترم پورتال ها کمتر شود, مصرف و مصارف شان کمتر شود, از جانب دیگر کار نویسنده گان و خواننده گان محترم هم آسانتر شود. البته که منی ضعیف در اصل, اصلا حق چنین پیشنهاد های را ندارم و نیز حق چنین "کلانکاری های بیجا" را نیز بخود نمی دهم که چنین پیشنهاداتی را بکنم, مگر یک گپ بود, از شنگ قلم ام پرید, معذرت می خواهم.

و من الله التوفیق

با تقدیم احترامات فائقه

حسیب الله


محمد حسن وفا21.04.2024قندهارhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/AF.png

ښاغلی الله محمد خان!

دا مهمه نده چی تاسی په کومه ژبه خبری کوی. مهمه دا ده چی تاسی تر کومه حده پوری شعوری خبری کوی. اوس تاسی خپله وایاست چی په بحث کی  داخلیدل ستاسی اشتباه وه. خو کله چی ځان د ښاغلی «زمری کاسی» هم مکتب معرفی کوی، دی که څه هم تر اتیا کاله لوړ عمر به ولری، خو داسی ښکاری چی دی پدی ساحه کښی علماً خبر وو. د تعجب وړ ده چی تاسی زمونږ غولیدل، چی ساده خلک یو، د اشتباه په معنی افاده کوی، حال دا چی ستاسی د غولولو د پاره غیر حقیقی اظهار، موږ په غلط فکر ګیر کړو. کله  چی وایاست: « جناب محترم کاسی صاحب هم مکتبی عزیزم در تبصره اخیر» آیا مخ کښی تر دی چی بحث ته داخل سی، تر کومی اندازی پوری، د احتمالی اشتباه څخه مو ویره درلودله. اوس کله چی سړی ستاسی دا تشریحات وینی، نو که تاسی هم د «کاسی» همزولی و اوسی، تر کومی اندازی پوری ستاسی حافظه فعاله ده. داکتر ته تللی یاست. تاسی په ډیره بی باکی هر  څه وایاست او  موضوع بدلوی. تاسی ته صحت غواړم. تشریحات دی ارزش نلری، چی وخت ضایع سی. والسلام تر قیامت به بیا ستا خبرو ته غوږ نه نیسو، وفا.

زمری کاسی21.04.2024چینhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/cn.png

​کنفلیکت، کنفلیکت شما گرامی حسیب الله فکر میکنم که در زبان مردم یک کنفلیکت خلق کرده است و میکند! قبلا هم روی این کلمه بحث ها شده، در معلومات عمومی و با زبان ساده که دارم ؛ زبان ها به خانواده ها تقسیم گردیده اند یعنی مثل زبان های، خانوادهٔ زبانهای اروپایی و یا آسیایی، افریقایی؛ به ماشن های جستجوی انترنتی مراجه فرمایید! بلی کلماتی علمی و تخنولوژیکی مانند کمپیتر ، موتر‌ که ما غلط قبول کرده ایم و یا تایر و ماشین و غیره و غیره که چاره نبوده! زبانهای پشتو، فارسی و عربی و چند دیگر مربوط زبانهای آسیایی اند. [کنفلیکت] شما یک کلمهٔ مطلق نا مانوس است، قبلا نوشتم که برای این کلمهٔ آوردهٔ شما نظر به موضوع کلمات دیگری وجود داشت و دارند که در تمام امور اداری و زبان عام مروج و هرکس در تمام افغانستان و ایران آنرا استعمال مینمودند، در زبان مردم که دارایی شخصی شما نیست، لطفا مداخله نفرمایید ! و مناقشه خلق نفرمایید؛ آن کلماتی که زیادترین مورد استعمال در عوض کلمهٔ نجس «کنفلیکت» کلمات *منازعه، مناقشه....* وجود داشته و دارد! امید فهمیده شده باشد! ختم بحث! 

دوکتور محمد اکبر یوسفی21.04.2024آلمانhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/DE.png

​هموطن عزیز و گرامی احمد آریا‌ سلام بر شما!

از توجه شما تشکر. اینجانب در سلسله مقالات قبلی متعدد، در نتیجهٔ مطالعات مفاهیم «دولت های ملی»، «امپراتوری ها» و «پادشاهی ها» متوجه شدم که در زبان آلمانی و انگلیسی، وقتی از یک پادشاهی کوچک یاد می نموده اند، آن قلمرو را  در زبان آلمانی و یا انگلیسی طوری افاده نموده بودند که اینجانب با وجود آنکه متخصص زبان نبوده ام، «قلمرو پادشاهی»  افاده نموده ام. اما پادشاهی هائی که قلمروهای بزرگ دیگران را که ملت های غیر از ملت  منسوب به ملت خود آنها را تحت تسخیر آورده بودند، به مفهوم «پادشاهی های قلمروی» افاده نموده ام. زیرا این چنین پادشاهی ها از آن «بیگانگان» فقط پس از تارج و تسخیر، «جزیه» می گرفته اند. از دید اینجانب برداشت های شما را درست می بینم. صحتمند و سلامت باشید. با احترام، یوسفی.

حسیب الله21.04.2024آلمانhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/DE.png


هموطن عزیز Hazarzbek Tajiashtun لطفا از دروغ های شاخدار, اتهامات بیجا و تصاویر مجازی ذعنی تان دوری جسته, سم صفا به مثل یک شخص دارای شخصیت سالم و فارغ از دروغ و دغل و اتهامات بی جا با هموطنان تان به بحث پردازید!
آیا واقعا متوجهٔ این همه اتهامات بی جا و دروغ های شاخدار تان نیستید, یا قصدا به چنین دروغ پردازی های دست می زنید؟
چه کسی به شما اجازهٔ اظهار چنین دروغ های شاخدار و اتهامات بی جا را داده است و یا می دهد؟
هر گاه واقعا از خود بی خود هستید و متوجه این همه دروغ های شاخدار تان نمی شوید, لطفا, لطفا به یک داکتر روانشناس مراجعه نمائید!

فارغ از احترام به شما

حسیب الله


​توضیح تشخیص کنفلیکت Hazarzbek Tajiashtun با من:

این شخص در پورتال افغان-جرمن آنلاین پیام های خودش را به زبان انگلیسی می فرستاد, مقررات پورتال این بود, که پیام های که به زبان های دری و پشتو نباشند, نباید نشر شوند; چونکه من همین موضوع را به این شخص یکی دو باری مکررا نوشته بودم,  اما این شخص فکر کرده بود, که من شخصا کمنت ها و پیام های وی را حق نشر نمی دهم. در حالیکه برای شخص من بی تفاوت است که در زبان انگلیسی پیام اش را می نویسد و یا در زبان جاپانی.

 حالا این شخص هر چند وقت بعد, نسبت همان عقده اش, می خواهد بر من اتهامی ببندد. به نظر من این شخص با این اتهامات بی جا و دروغ های شاخدارش یا قصدا دروغ می گوید,  یا هم اینکه اصلا نمی داند که چه می نویسد.
 در هر صورت اجازهٔ دروغ گفتن را ندارد.


احمد آریا20.04.2024امریکاhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/USA.png

دوست گرامی دوکتور یوسفی صاحب، درود بر شما،

ممنون از اینکه مقاله این قلم را خواندید و سپاس فراوان از تبصره و سوال پرمحتوای شما.

شکی نیست که با اصطلاح «قلمرو» که به منطقه ای اطلاق میشود که تحت سلطه و صلاحیت یک حاکم  یا حکومت است. در «رفتار شناسی» هم طوری که اطلاع دارید «قلمرو» به یک حوزه اجتماعی اطلاق میشود که در آن حیوانی از یک گونه خاص به طور مداوم در برابر همنوعان (و گاهی در برابر حیوانات گونه های دیگر) از آن دفاع میکند.


البته حیواناتی که به این روش از سرزمیهنای متعلق به خود دفاع میکنند را «بومی» مینامند.  واژه «بومی» هم  مترادفی ست برای «کشوری»، «محلی»، «اصلی»، «منطقوی»، «دیاری»، «مرز و بومی»، «خاکی» و «قلمروی».

 در «گوگل» نیز تعریف قشنگی برای آن وجود دارد که میگوید:

«قلمرو، منطقه ای از یک خشکه، دریا یا فضا است که متعلق یا متصل به کشور، شخص یا حیوان خاصی است.»

از این رو در مقالات «مکثی در عنوان قلمرو اسلام از دیدگاه متفکران» و «باز هم درباره قلمرو و قلمرو» من «قلمروی» به «منطقه»، «محدوده» یا «میدان فعالیت» اشاره دارد. و از مفهوم «قلمرو» که «منطقه ای ست تحت سلطه و صلاحیت حاکم یا حکومت» متفاوت است.

لذا هردو مقاله نشان میدهند که عنوان «قلمروی اسلام از دیدگاه متفکران غربی» از دیدگاه دستور زبانی و ادبی هیچ کاستی ندارد.

اما در مورد سؤالات شما:

از آنجا که مقاله آقای حامد فارانی یک بحث  تاریخی در مورد دیدگاه متفکران غربی در مورد قلمرویهای اسلام بود، در اینجا باید روی همان زمینه اتکا کنیم:

بنابر میتوانیم بگوئیم که فتوحات و زمینگیریهای اسلامی در بسیاری از موارد اهداف  سیاسی داشته‌ اند. یکی از مثال‌هائی که در این مورد میتوان ارائه کرد، فتح بغداد در سال‌های ۷۵۹ میلادی است. این فتوحات که به رهبری امام حسین بن علی انجام شد – به دستیابی به اهدف سیاسی از جمله گسترش قدرت اسلامی و تأسیس خلافت عباسی کمک کرد.

فتح فارس و خراسان نیز در اصل دارای اهداف سیاسی بودند. این فتوحات به کنترول و تسلط بر مناطق مهم از نظر جغرافیایی و استراتژیک کمک کردند و قدرت امپراتوری اسلامی را تقویت کردند.

همچنین، فتوحات اسلامی در خراسان که در دوره‌های مختلف در تاریخ اسلام اتفاق افتاد، اهداف سیاسی داشتند. این فتوحات به قدرت امپراتوری اسلامی در منطقه خراسان کمک کردند و منطقه را در برابر تهدیدات خارجی و داخلی محافظت کردند.


یک مثال دیگر، فتح ابراهیم بن ادهم شام توسط دولت عباسی در سال ۷۱۰ میلادی است. این فتوحات با هدف تقویت برهان حکومت عباسی و گسترش منطقه تحت نفوذ اسلامی صورت گرفت.

بنابراین، وقتی از«قلمروی اسلام» یا «قلمرو اسلامی» صحبت میشود، به منطقه‌ ای اشاره دارد که در آن جوامع و امپراتوریهای اسلامی و عوامل فرهنگی، اقتصادی و سیاسی مرتبط با اسلام حضور دارند یا داشته‌ اند. این قلمرو ممکن است شامل مناطقی باشد که توسط سپاه اسلام تصرف شده‌ اند.

در دنیای امروز، قلمرو اسلام میتواند شامل مناطقی باشد که جمعیت اکثریت اسلامی دارند و یا کشورهائی که اسلام به عنوان دین عمده جامعه و حکومت اسلامی در آن دارای جایگاه ویژه‌ای است. به عنوان مثال، کشورهائی مانند افغانستان، ایران، عربستان سعودی، پاکستان، اندونیزیا، مالیزیا و بسیاری از کشورهای شمال افریقا ممکن است در تعریف قلمروی اسلام گنجانیده شوند. بنابراین، این مفهوم میتواند مناطق گسترده‌ای از جهان امروز را نیز در بر بگیرد.

وقتی قلمروی اسلام یا قلمرو اسلام گفته میشود، مقصود از همان سرزمینهائی ست که حدود هزار سال پیش توسط سپاه اسلام تصرف شدند یا سرزمینهایی را در دنیای امروزی نیز در بر دارند.

در رابطه با  واژه های را که در این رابطه از آنها نام گرفتید نیز طوری که شما متذکر شدید هر یک  معنی خاصی را فاده میکند: به طور مثال:

تریتوریال (منطقه ای): این واژه به معنای مربوط به مناطق، سرزمینها یا قلمروهائی است که مرتبط با یک کشور، حکومت یا نهاد خاصی هستند. در برابر آن،

تریتوریوم (اراضی): به  معنای اراضی یا سرزمینی را دارد که به یک کشور یا منطقه معین تعلق دارد. اصطلاحاً ممکن است برای توصیف اراضی یا سرزمینی استفاده شود که توسط یک کشور یا حکومت خاص اداره میشود. و

تریتوری (قلمرو) :به معنای منطقه، قلمرو یا اراضی خاصی است که در اختیار یک کشور، حکومت یا گروه سیاسی خاص هستند. این واژه به ویژه برای اراضی مورد اداره یک حکومت استفاده میشود و ممکن است به منطقه‌ای که تحت نظارت و کنترل یک دولت است اشاره کند.

امیدوارم این دراز گویها برای آن دوست گرامی ملال آور نبوده باشد.

پیروز باشید
احمد آریا

2024/04/20

دوکتور غروال20.04.2024ویانا/FotoGallary/CountryIcons/AT.png

دا تش په نامه خبیث قادیانی پنجابی غلام خړوس هیبت الله په قندهار کښی هیڅ موجودیت نلری افغانستان د غلیسی امریکا او شیطان انګلیس په کومک د پنجابیانو له خوا اداره کیږی ، ځینی کسان دا غلامان قادیانی نه شمیری او وائی چی دا غلام چړیان د حقانی مدرسو څخه فارغ شوی دی نو دی پټو سترګو کسانو ته باید وویل شی چی پنجابیانو په غوښتنه د غلیسی امریکا په ډالرو او د شیطان انګلیس په مرسته په پښاور ، کوهاټ ، ټل ، توتکی او نورو پښتنو سیمو کښی د افغان مهاجرینو اولادونو لپاره خاصی افراطی قادیانی مدرسی جوړی شوی وی او ددی نتیجه نن افغانستان کښی ډیره ښه لیده کیږی یعنی ټول مکتبونه او پوهنتونونه ئی په قادیایو مدرسو او قادیانیو شرعیاتو بدلی کړی دی او افغان ملت باید بی سواده وساتل شی او کاملآ د پنجابیانو تر کنترول لاندی ددوی خائینانه پلانونه عملی شی!!!!
اوس چی ځینی افغانی او ځینی افغانان هڅه کوی چی چړیان د جلکیو تعلیم ازاد کیدو لپاره وهڅوی اما متأسفانه دا افغانان نشی بریالی کیدۍ ځکه د افغانستان کنترول د پنجابیانو په لاس کښی دی او دا خیټور مردار ږیرور ( دوی ادعا د جهاد کوی اما دوی یو امریکائی او یا د غلیسی امریکا ملاتړو ممالکو یو عسکر هم ندی وژل دی قاتلو یوازی او یوازی افغانان و‍ژلی دی او اوس د پنجاب په هدایت افغان ملت وږۍ ساتل کیږی ) غلامان چړیان تش نمایشی په مقامونو کښی کینول شوی دی که په یاد مو وی دی غلامو چړیانو ته د غلیسی امریکا په امر پخوانیو قاتلو چورکوونکیو غلو په متحد اتفاق سره کابل او نور ښارونه چړیانو ته پریښودل !!!!!

Hazarzbek Tajiashtun20.04.2024USAhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/USA.png

​Authored by : Hazarzbek Tajiashtun    Verbatim traslated by : Hazarzbek Tajiashtun

Warning:

Recently if you pay close attention to the Ariana Afghanistan online and Afghan German online websites forums, there are numerous almost all non-issue topic and threads initiated via AGO's previous gatekeeper.

At that time while in charge he/she was the lead advocator of Suadi's then proposed Madrassas investment in Afghanistan until his duty association with the website is terminated.

As far as I'm concerned, he/she/it doesn't mean-well as far as it relates to the vital interest of Afghanistan. It looks like now he/she is attempting to deviate from the sites, vital and important topics away from the main issues. So please be aware of and proceed with caution.

هشدار:

اخیراً اگر به تالار ادیتوریل  ویب‌ سایت‌ها آریانا افغانستان آنلاین و افغان جرمن آنلاین توجه نموده باشید، اکثرا موضوعات نهایت تکراری, غیر ضروری و تقریباً خالی از مفهوم  از طریق دروازه‌ بان قبلی AGO منشه می گیرد.

در آن وقت در حالی که مسئولیت کاری را بر عهده داشت. تا زمان ختم ارتباط وظیفوی ایشان با ویبسایت, او حامی عمده و لابیگر سرمایه گذاری مدارس پیشنهادی عربستان سعودی در افغانستان بود. 

  تا آنجا که به من مربوط می شود او وظیفه, قصد و روش خوب انهم تا حدی که به منافع حیاتی افغانستان ارتباط می گیرد, ندارد. به نظر می رسد اکنون کوشش دارد موضوعات نهایت ضروری و حیاتی سایت ها را از مسائل اصلی منحرف سازد. لطفا با توجه مواظب باشید


قاسم باز20.04.2024امریکاhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/USA.png

​اقاي جناب محترم داكتر  حيدري به چند موضوع بسيار عالي و قابل سوال برانگيز اشاره نمود كه واقعاً دلچسپ و قابل درك است. 

١- اگر واقعاً مسولين ويب سايت استقلال افراد متعهد و با وفا به موسسه سلطنتي ال يحيي مي بودند انها نبايد مضامين تخريش اميز كمونست هاي چپي چپ كه  بر ضد پدر ظاهر شاه ، معبود خود اجازه نشر مي داد. از اين شيوه و اعمال انها بوضو بر مي ايد كه انها  نوكران خان نی بلكه نوكران بادنجان بودند. تف بتو چرخ گردون. 

٢- در زمان اقتدار و اشرافيت داكتر اشرف غني ، دوست صميمي ام در دفتر شورا امنيت در داخل ارگ وظيفه دولتي داشت ، روزي  از وي پرسيدم كه رويش و اجرات شما در حصه بعضي موسسات نشرات صوتي و غير صوتي چگونه است. وي در جوابم چنين گفت. كه ما به يك تعداد تلويزونها ، راديو ها و همچنان بعضي جرايد و اخبار ها بشمول چند ويب سايت از دفتر شورا امنيت پول حق السكوت ميدهيم تا بطرفداري ما نشرات و تبليغات نمايد. 

ما د خداي لپاره يار ليدلي ندي. 

بايد يك تعداد بي باكان، رذيلان بر ضد شهيد داودخان تبلیغ سو و درغین نماید. 

دوکتور محمد اکبر یوسفی20.04.2024آلمانhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/DE.png

​هموطن گرامی احمد آریا!

سلام ها و احترامات صمیمانه ام را قبول فرمائید.

ههمین چند لحظه قبل نوشتهٔ  شما را تحت عنوان: « بازهم در مورد قلمروی و قلمرو» مطالعه کردم و از آن آموختم. طوری که در گذشته ها تذکر داده ام، که اینجانب از زمان طفولیت، نخست با دو زبان «پشتو» و «دری» بزرگ شده ام. در زمان طفولیت و در دورهٔ مکتب ابتدائیه «فارسی» می نامیدند. تکلم دوران طفولیتم، تا مدت های طولانی در تحت تأثیر تکلم و لهجهٔ محلی (قسمت دامنه های سلسله کوه «سیاه کوه») بوده است، که با محلات سمت غرب افغانستان با غور، هرات و فراه شباهت داشته است. بعد از صنف ششم، دوره های آموزشی بعدی اینجانب، تا تحصیل در پوهنځی ععلوم در کابل سپری شده است. در ولایات هم به هر دو زبان در رشتۀ ریاضی و فزیک تدریس کرده ام. علاقمندی بنده زیادتر در ریاضی و بعد با فزیک بیشتر بوده است. بهر صورت زبانشناس نیستم. اما با زبان های بیشتر در جریان تحصیل بلدیت حاصل کرده ام، که درین سطور موضوع بحث نیست. در طول زمان اقامت ام، در خارج به یاد ندارم که کدام کتاب «افغان» و «ایرانی» را تا آخر خوانده باشم. برای خواندن و تعبیر شعر هم، هیچگاه علاقه نداشته ام.  البته اصطلاحات علمی را از فرهنگ ها، جستجو می کردم و ادامه می دهم. حال فقط یک مفهوم را در معنی "قلمروی" و "قلمرو" پیشنهاد می کنم که اگر قبول شود و آن اینکه به "حاکمیت سیاسی" ارتباط داده شود. مثلاً "اسلام" دین است. اما دین به عنوان عقیدۀ افراد، از "دین سیاسی" ایکه یک "پیرو" مدعی قدرت و حاکمیت است، فرق می کند. یک مسلمان بطور مثال می تواند در هرجا زندگی کند. اما حاکمیت سیاسی ممکن زیر "لوحۀ اسلام" مسلط، نه باشد. چنانچه از مدت هاست که در برخی از نقاط دنیا "حکومات سیکولار" امور دولتداری را رهبری می کنند که پیروان همه ادیان همزیستی دارد و معتقدات هیچ یک مورد تجاوت قرار نمی گیرد. در زبانهای آلمانی و انگلیسی چنین کلمات بکار می رود.: " Territoy"  = "قلمرو" و  " Territorial" = "قلمروی" که ساحۀ حاکمیت دولتی نیز یاد می شود. و کلمۀ "Territorium"  = قلمرو  و هم خطه که شما هم توضیح داده اید. آیا آنچه که در سطور آخر تذکر داده ام، موافق هستید؟ از توجه شما قبلاً متشکرم. یوسفی.

زمری کاسی20.04.2024چینhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/cn.png

​از محترمین ناشرین نظریات این پورتال نهایت متشکرم! نمیخواهم کسی را رهنمایی نمایم و عقل کل باشم‌ که نیستم، اما با اجازه اگر سهوه نباشد، عرض مینمایم و خواهشمندم که عوض کلمهٔ «کنفلیکت» از کلمات ذیل نظر به موضوع استفاده گردد!

]

معنی: ستیزه، ضدیت، نا سازگاری، تضاد، کشمکش، نبرد، برخورد، مناقشه، مغایرت، کشاکش، ناسازگار بودن، مبارزه کردن
معانی دیگر: ستیز، رزم، جنگ (به ویژه اگر طولانی باشد)، عدم توافق، هم ستیزی، منافات، اختلاف، (روان شناسی) تعارض، هم برخورد، درون ستیزی، (با هم) در تضاد بودن، تضاد داشتن، هم ستیز بودن، (دو عقیده و غیره) با هم برخورد داشتن، مغایرت داشتن، تصادم، برخورد دوچیز در حال حرکت]!

مناقشه چه در امور اداری، محکمه و در زبان روزمرهٔ مرد رواج داشت و هم قابل درک!


الله محمد20.04.2024آلمانhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/DE.png

​جناب محترم محمد حسن خا ن وفا!

به امید صحت و سلامتی شما محترم سلامهای بنده برایتان در قندهار پر از قند انار تقدیم است.

چون تمرین در نوشتن زبان قندم،  واقعاٌ زبان پشتو را بسیار زیاد دوست دارم، ندارم نمی خواهم بنویسم تا منجر به سو تفاهم نگردد و در ضمن شما را به تکلیف خواندن ان مواجعه نسازم. 

در هر دو تبصره اخیر تان نکات جالبی را گنجانیده اید، که حالا ضرورت به فقره بندی انرا احساس می نمایم: 

 1-"ستاسو د پاملرنی څخه مننه." قابل تشکر نیست.

2-"موږ دهاتی او ساده خلک یو. "

مردمان دهانی هرگاه ساده باشند، اما معمولاٌ صادق هستند. زیبایی در ساده گی است. 

3-"تاسی په پرمختللی هیوادو کی ژوند کوی." 

امروز شما هم غیر مستقیم در کشورهای مترقی زندکی می کنید. تماماٌ وسایل که در این کشور ها غرض زندگی مرفع وجود دارد، در انجا هم وجود دارد، مانند انترنت، تیلویزیون، موتر، طیاره، برق، دوا و غیره.  اما  در مجموع دولت ها  در این کشور ها انکشاف اجتماعی ، اقتصادی  بهتر به اساس نظم درست دارند، که ما می توانیم در اثر تحصیل علم و دانش و اخلاق خود به آن برسیم.  شما محترم به فرموده خود تان دهاتی اما دارای انترنت و با جهان مترقی در وصل هستید یعنی شما هم ترقی نموده اید. 

4-"ستاسی په تشریحی خبرو باندی، کیدای سی چی غولیدلی و اوسو."

هرگاه جمله را درست درک نموده باشم، بلی اشتباه می نمایید. و بنده هم اشتباه نموده ام و یا می نمایم که همچو موضوع مغلق علمی و عرفانی را در اینجا در اثر سوال  محترم استاد ما معروفی صاحب  که تقاضای کومنت را نموده بودند، فهم و دانش دانشمندان را داخل بحث نمودم ، که بعضی از دوستان را "جن" گرفت از اثر نا فهمی مفهوم مجازی  ان. یعنی  خلاف زندگی و عادت  روزمره ما دفعتآ  جن زمان که همه را می خورد در اخیر در  میدان انداخته شد. موضوع که باید با دانشمندان گته گوری بالاتر از رتبه بحث می شد، برای خواند ن عامه داده شد که بعضی ها مانند مومند صاحب دانشمند،  عالمانه  از بحث بالای ان معذرت خواستند و بعضی را هم منگ نمود. 

5-"زما زوی، کریم جان په یوولسم صنف کی دی. ما ته وايی «بابا د رحمن بابا شعر د پښتو د ژبی د پاره ښه ده.» "

نوش جان کریم جان که در چی صنفی و در چی سن و سالی است. اصل کیف را کریم جان می نماید که شکر حداوند پدرش هم در کنارش است. ما را به یاد صنف یازدهم خود ما انداختید که انسان ها و یا دنیا را طوری دیگری می دیدیم از آن چه امروز انرا فهمیده ایم.   سلام های زیاد بنده را به کریم جان و دوستانش برسانید. 

6-"د ده معلم هم ستاسی تبصری لوستی وه، او کریم جان او نورو شاګردانو ته ویلی"

معلمش هم مانند اولاد بنده و شاگرد بنده است. از اینکه تبصره های بنده را می خواند از وی از طرف بنده تشکری نمایید، زیرا احتمالاٌ می خواند تا چیزی از آن معلومات بگیرد. 

7-"چی تاسی په هره موضوع کښی د مولانا او یا د بیدل شعرونه لیکی،"

هر گاه انها هم شعری داشته باشند بنویسند تا بنده بعد از ارزیابی ان انرا اینجا  بنویسم عوض شعر های مولانا و بیدل. 

8-"هدف مو څه دی"

کدام هدف خاص ندارم. انها جز از فرهنگ بشر هستند که با نوشتن اشعار انها که به ما دروس حکمت، اخلاق و غیره را داده می توانند، یک ذکری نمایم.  خلاصه اینکه این مجالس که با هم در اینجا بالای موضوعات مختلف داریم انها را هم شریک مجلس خود نماییم. حالا که انها نیستد و خود شان نوشته نمی توانند بنده انها را با ما یکجا می سازم. ما و شما هم اینجا نیستیم اما نوشته ما هستند.  

9-" تاسی دومره جنګغره یاست،"

از اینکه دفعتاٍ از گیر اول موتر و یا موتور اعصاب تان به گیر پنجم تبدیل نمودید و بنده را متهم به خشن بودن نمود اید،  سرعت موترم  را زیاتر قوی ساخته اید،  زیرا خشن بودن یکی از خصوصیات بشر است. ریس جمهور سابق امریکا که بمب اتم را انداخت به مراتب خشن تر از من و خودت بود. بنده زمانی خشن می گردم که خشن ساخته شوم، در غیر ان بسیار انسان صلح امیز هستم. اصلاٌ با صلح و عشق بزرگ شده ام . تربیه در فامیل و مکتب و اجتماع اساس ما را می سازد.  هرگاه یک سیلی محکم شما را کسی بزند، ایا شما هم به اساس فرموده حضرت عیسی در انجیل شریف روی دیگر تان را هم پیش می نمایید که بزنید. فکر نمی کنم و اگر هم نمایید دلایل خاص خود را باید داشته باشد.  

10-"چی هیڅکله د بل چا انتقاد نه منی. "

کجا سویه انتقاد نمودن را بعضی ها دارند. بنده زمانی می نویسم تمام غار های انتقاد را اعظمی کوشش می نمایم بسته نمایم. چاپ انداز نمی نویسم با فکر و عقل و منطق می نویسم. کسیکه خواسته باشد انتقاد نماید باید اول نقط انتقاد را نشان دهد ، بعد دلایل خود را ارایه بدارد و بعد هم طرف مقابل باید موضع بگیرد و غیره. جمله شما محترم این مفهوم را هم ارایه میدارد که انتقاد غیر منطقی را هم باید قبول نمایم چونکه انتقاد است. عجب. ما اینجا بحث می کنیم که در بحث موضوع طرف بحث باید باز و باز گردد و در اخیر معلوم می گردد که ایا انتقاد به جا است و یا خیر.  

11-"زما د زوی معلم ورته ویلی، چی تاسی د زمان یا  د وخت د کلمه،   په خپل یو بل لیک کښی،  د «مجازی» مفهوم یاد کړی. "

هر گاه درست فهم نموده باشم معلم صاحب که نمی دانم چقدر دانش و فهم دارندبه کریم جان فرموده که بنده در یکی از نوشته های خود  از مفهوم "مجازی" یاد نموده ام. 

12-"ایا دا حقیقت لری؟."

بلی حقیقت دارد. محترم مرحوم بیدل هم از ان یاد نموده است:

مه و سال و شب و روزت مجازیست

حقیقت نه زمان دارد و نه ساعات

جناب محترم کاسی صاحب هم مکتبی عزیزم در تبصره اخیر خود یک مطلب بسیار خوب را در ارتباط مغز انسان تبصره نموده اند که درک همچو مسایل کار همه هم نیست، که حقیقت مجازی بودن را هم اظهار میدارند به صورت عموم. خیالات که هر روز و هر لحظه انسان ها می نمایند هم مجازیست. مجاز می تواند شکل حقیقت را به خود بگیرد یعنی زمان که در هستی مجازیست، اما در اثر حرکت دایمی در هستی شکل حقیقی را به خود می گیرد. 

14-"هو. زموږ ساده توب لویه ګناه او لویه بلا ده. "

این ساده بودن نیست که گناه است، بلکه عدم معلومات و دانش کافی، که گناه هم نیست بلکه هر کس به قدر توانش درک می نماید.

15-"ما چی هر څه فکر وکړ پوه نه سوم، چی آیا ستاسی نوم «الله محمد» به وی او که «محمد الله»"

هر کدام آن که خوش شما باشد. 

16-"په درناوی،"

تشکر از احترام تان. همچنان احترام شما محترم جای خاص خود را نزد بنده دارد و داشته است. ضمناٌ احترامات بنده را به کریم جان نو جوان و معلم محترم شان هم رسانیده از علاقه شان ابراز تشکری نمایید به علم و دانش. 

قابل تذکر است که بنده از متصدیان محترم این صحفه تشکری می نمایم که تبصره مفصل اخیرم را در ارتباط تبصره دانشمند محترم استاد معروفی صاحب به نشر نسپرده اند و موضوع را خاتمه داده اند. ضمناٌ بدین وسیله عریضه رخصتی خود را خدمت سر معلم صاحب محترم  برای چندی اینجا پیش کش نموده، امید شاگردان سر چوکی خیزک بی جای نزنند در اثر عدم حضور بنده که مجبور گردم بر گردم. 

مقیم بی کسی آسوده از پریشانیست

چو گنج عافیت از خانهء خراب طلب

بیدل

ع و حيدري20.04.2024سدني/FotoGallary/CountryIcons/AUS.png

دو موضوع بحث:

اول:

كوشش بد نام كردن و تخريب تاريخ شهيد نادر خان و بلاخره كوشش تغير تاريخ افغانستان از هفت ثور ١٣٥٧شروع شده. اين كوشش ها  انشاءالله مثل كوششش هاى چهار دهه اخير ناكام خواهد بود. وقتي نيت و اراده محقق إفشاء شد اين بحث جز سفسطه  گوى يا نارواپردازى يا به صطلاح انگليسى Fallacy چيزي بيش نيست . 

نشخوار ارشيف انگليس در افغان جرمن واستقلال نيات عاملين انرا رسوا كرده. ديگر اين سفسطه گوى ها فايده ندارد. به اضافه نشر مكرر تبليغات انگيس به اعتبار و حيثيت افغان جرمن و استقلال ضربه زده است. تبصره اخير جناب قيس كبير شايد درك اين واقعيت باشد. 

همچنان بايد علاوه كرد كه پاليسى و موقف رسمى افغان جرمن در دفاع از كانديد شدن دوباره  اشرف غني ( فاسد ترين ريس دولت در  اتاريخ افغانستان) و اشغال امريكا در انزمان براى جرمن انلاين لكه ديگري است كه زمان ها كار دارد انرا ترميم كنند. 

 دوم:

در باره مضمون استاد محترم ع تره كي  راجع موقف أمارت افغانستان در باره فاصله بين مكتب و مدرسه بايد عرض كرد كه مولوى يعقوب در بيانيه خود در قندهار واضح ساخت كه انها در كوشش نزديك كردن اين فاصله اند. از نظر اينجاب در چهار دهه اخير فارغين مكاتب جز نوكرى اجنبي و تخريب دهات و قصبات افغانستان زير ركاب شوروى و امريكا كاري ديگرى انجام نه داده اند. خود فروختن ، مادر و وطن فروختن وهم غرق در فساد مالي و اخلاقى بودن. در حاليكه مدارس در دفاع از وطن و نواميس ملي قربانى داده اند  و در كوه ها شكم گرسنه و پاى برهنه در مقابل دشمن دين و وطن جنگيده اند. امنيت و ثبات فعلى فعلا" به شانه هاى فارغين اين مدارس است. ماشاءالله اينها وظيفه خود به إيمان كامل انجام مى دهند .بگذاريد اين نسل جديد ، زحمت كش و مسلمان كامل پيش قدم و رهبر باشند.  

حسیب الله20.04.2024آلمانhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/DE.png

​پس از تقدیم سلام مجدد به همه,

جناب محترم داکترمحمد عثمان تره کی در مقالهٔ اخیر شان در ارتباط "کنفلیکت مکتب و مدرسه" یک روشنگری عالمانه و اعلی فرموده اند, که بدون شک چنین یک روشنگری عالمانه و نیز اعلی در خور ستایش فراوان می باشد!

چونکه "تشخیص این کنفلیکت" از جانب محترم داکتر محمدعثمان تره کی به یک شیوهٔ عالی و درست صورت گرفته است; پیشنهاد من این است, که ما میتوانیم در یک "بحث اجتماعی" سراغ پیدا نمودن راه های حل برای این "کنفلیکت مکتب و مدرسه" به بحث بپردازیم, تا باشد که بخیر جهت "حل این کنفلیکت" راه های نیک و خوب علمی را پیدا نمائیم!

نکاتی چند در ارتباط یافتن راه های حل برای "کنفلیکت مکتب و مدرسه" :

- در قدم اول, قسمیکه جناب محترم داکتر صاحب محمدعثمان تره کی نیز از آن سخن به میان آورده اند, میتوانیم توجهٔ خود را به موجودیت تصوف و عرفان در طول سده ها و موجودیت پیشینهٔ تاریخی آن معطوف نمائیم, زیرا که توجهٔ افغانی ما, حتی میتوان گفت که در طول تاریخ به "اخلاق و معنویت" بوده است; چهره های عرفانی را که از آنها جناب محترم داکتر صاحب محمد عثمان تره کی نام برده اند, مانند مولانا جلال الدین بلخی, ابن سینای بلخی, خواجه عبدالله انصاری, سیدجمال الدین افغان و نیز رحمن بابا و صد ها عارف و متصوف بزرگ دیگر, به ما واضح می سازد که ما افغانها در راه های نزدیکی به خداوند متعال و خشنود ساختن خداوند متعال به ذریعهٔ اعمال و کردار نیک, دارای فضائل اخلاقی و معنوی بوده ایم, که میتوان آنها را از جملهٔ فضایل کلتور افغانی ما نیز محسوب نمود:

یعنی که: کلتور افغانی-اسلامی ما یک تراث بزرگی از تصوف و گنجینه های عرفانی اسلامی را نیز دارا می باشد, که میتوان از آن جهت حل "کنفلیکت مکتب و مدرسه" از آن مدد جست!

- زیرا که به نظر من, تصوف و عرفان افغانی-اسلامی ما هیچگاهی عرصه های خردورزی و عقل و تعقل و علم و دانش را برای ما تلخ و تنگ و ناگوار نه ساخته است, نه می سازد و نه هم خواهد ساخت!

- حتی ما می توانیم با صراحت این موضوع را نیز به بحث بگیریم, که عرفان و تصوف افغانی-اسلامی ما که جز کلتور و فرهنگ افغانی ما هستند, با کلتور فلسفهٔ افغانی که یک فلسفهٔ الهی است, نیز یک برخورد محبت آمیزی داشته است, که علما و دانشمندان محترم و عزیز ما می توانند, بر اساس پیوند با رشته های تخصصی شان, مثال های فراوانی را در آن ساحات بازگو بدارند.

به عبارت ساده تر: این موضوع منصفانه نخواهد بود, هرگاه ما افغانها چنین یک اظهاری نامتعادلی را از خود منعکس نموده, بطور مثال بگوئیم که "ما توان آشتی دادن مکتب و مدرسه را نداریم", زیرا که ان شاءالله ما توان اینکار را داریم, که داریم!

- به نظر من در این راستا, هر گاه در قدم اول توجهٔ خود را بالای کیفیت سیستم های تعلیم و تربیهٔ مکاتب و پوهنتون ها; و نیز بلخصوص بالای ایجاد و فعال ساختن مکاتب مسلکی, فنی, حرفوی و تخنیکی برای نوجوانان و جوانان (برای دختران و پسران) معطوف سازیم; شاید یک قدم به سمت حل "کنفلیکت مکتب و مدرسه" نیز نزدیکتر گردیم.

یاران زنده و صحبت ها باقی

نوت: بحث آشتی دادن "مکتب و مدرسه" میتواند, نظر به اهمیت موضوع, ادامه داشته باشد.

و من الله التوفیق

با تقدیم احترامات فائقه

حسیب الله

زمری کاسی20.04.2024چینhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/cn.png

​به محترمینی که مؤدبانه روی موضوعی، روی داستانی و یا مسأله ای صحبت یا بحث مینمایند نهایت احترام،

دماغ ها زیروح طبقاتی اند، تقریبا ۱۵ سال قبل در ورجینیا مورد سوال شگردانی یکی از یونیورسیتی ها قرار گرفتم و بیخبر که استاد یونیورسیتی هم وجود داشته و زمانی که از طبقات مغز و دماغ صحبت کردم ، اولین شخصی که بلند شد و چک چک نمود که حیرت زده شدم که پروفیسور داکتر است با تحقیقات چند ساله! انکه مغز دارد مانند خود فکر میکند و هریک دیگر مطابق فهم و و درک خویش!

بعضی موضوعات در نهاد خویش بیحد با مشکل قابل درک اند! و حدث میزنم اصولی نبود که موضوع اینرا که « حال وجود ندارد» انتقاد نمودم، دیدم که اشخاص به شکل خویش در بحث نظر دادند.

به هر صورت، نظریات علمی اند که در قسمت زمان و سرعت و محیط تحت بحث قرار گرفته اند که در سلسلهٔ کایینات به شکل ساده بعضاً قابل بحث با چند کلمه و نظر این و آن حتی اینشتاین را هم مورد بحث دوباره قرار میدهد و خصوصا درین اواخر کشف مانند سیستم کهکشان ما به سیستمی دست یابی شده که با سرعتی در حرکت است که وسیلهٔ تخمین و یا تعیین سرعتش را کسی ندارد که همه حیرت زده و گمانم ناسا راهی را میپالد که دسترسی به حل این مشکل بپردازد. بحث های علمی فریک و ریاضیات در مجموع به آخر نرسیده است و تحقیقات زیادی در جریان اند و باز تشکر از کسانی که دوستانه و مؤدبانه بحث مینمایند ! گلونه

محمد حسن وفا20.04.2024قندهارhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/AF.png

​ښاغلی الله محمد خان!

سلامونه!

ستاسو د پاملرنی څخه مننه. موږ دهاتی او ساده خلک یو. تاسی په پرمختللی هیوادو کی ژوند کوی. ستاسی په تشریحی خبرو باندی، کیدای سی چی غولیدلی و اوسو. زما زوی، کریم جان په یوولسم صنف کی دی. ما ته وايی «بابا د رحمن بابا شعر د پښتو د ژبی د پاره ښه ده.» د ده معلم هم ستاسی تبصری لوستی وه، او کریم جان او نورو شاګردانو ته ویلی چی تاسی په هره موضوع کښی د مولانا او یا د بیدل شعرونه لیکی، هدف مو څه دی؟ تاسی دومره جنګغره یاست، چی هیڅکله د بل چا انتقاد نه منی. زما د زوی معلم ورته ویلی، چی تاسی د زمان یا  د وخت د کلمه،   په خپل یو بل لیک کښی،  د «مجازی» مفهوم یاد کړی. آیا دا حقیقت لری؟. هو. زموږ ساده توب لویه ګناه او لویه بلا ده. ما چی هر څه فکر وکړ پوه نه سوم، چی آیا ستاسی نوم «الله محمد» به وی او که «محمد الله». په درناوی، وفا.

الله محمد19.04.2024آلمانhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/DE.png

​جناب محترم آقای داکتر کاظم!

با عرض ادب، مضمون "قابل توجه محترم جناب باری جهانی" شما از مطالعه بنده گذشت:

1-"لوئیس دوپره " افغانستان شناس مشهور امریکائی درحالیکه ازدست داشتن مصطفی صغیر در قتل امیر یادآوری میکند، می نویسد:  

  چی می نویسید:

2-"روسها اتهام را بر برتانوی ها وارد میکنند که یک قاتل را بنام مصطفی صغیر استخدام کرده بودند..."

بسیار خوب، بعد. 

3-"این شخص بعداً درترکیه به اتهام سوء قصد بجان مصطفی کمال اتا ترک گرفتار گردید"

اینجا باید انگیزه سو قصد که بسیار مهم بود تذکر می رفت ، ولو انکلیس ها وی را تشویق نموده باشند و پول داده بوده باشند. یک تاریخ نویس باید چنین فهم داشته باشد تا خواننده را درست از انگیزه عمل، درست روشن  نماید که موضوع از چی قرار است.  

4-"و حین محاکمه در سال 1922  یعنی سه سال و چندماه بعد از قتل امیر در انقره اقرار به دیگر جنایت خود کرد که امیر حبیب الله  خان را نیز به قتل رسانیده است."

 سو قصد بالای اتاترک چی ارتباط داشت با قتل امیر. در اینجا هم باید موضوع روشن می گردید. آیا بعد از سه سال حکومت افغانستان از ترکیه تقاضا نموده بود که در زمینه قتل امیر افغانستان هم از وی در محکمه سوال گردد و چی اسناد وجود داشته که این مصطفی صغیر مجبور به اقرار قتل امیر شده است. بنده فکر نمی کنم که خودش به رضای خود این موضوع را گفته باشد.  در هر صورت داکتر صاحب شما با همان محکمه در ترکیه تماس گرفته پروتول تحقیقات صد سال قبل  را تقاضا نمایید تا موضوع درست  روشن گردد.

 5-"مصطفی صغیر اعدام گردید، با آنکه برتانوی ها تلاش  گردند او را نجات دهند؛ حتی پادشاه انگلیس جارج پنجم با ارسال یک پیام به اتا ترک خواهان عفو او شد. "

  فرض کنیم   قاتل نفر انگلیس بوده   که با وی علاقمند بوده اند به اساس فرموده دوپری و محترم کاظم این را اقتباص نموده تا قتل امیر را توسط وی با همکاری حلقات نزدیکبه امیر   اجرا نموده باشد، پس چطور دوپری   چند سطر بعد می نویسید:

داکتر کاظم می نویسید:

6-"درعین زمان دوپری به این نکته اشاره میکند که:  "بعضی ها قتل را به گروپهای ضد برتانوی در داخل دربار نسبت میدهند که هیچ سند قطعی دراین اتهام وجود ندارد، ازجمله میتوان از ترکیب اشخاص ذیل در دست داشتن به این حادثه ذکر کرد: نصر الله  خان، امان  الله  خان، محمود بیگ طرزی، شجاع الدوله  احتمالاٌ  قاتل ،  محمد نادرخان و دیگر اعضای خانواده مصاحبان  از جمله شاه ولی خان، احمد شاه خان ومحمدعلی خان ...«  دوپری، لوئیس: "افغانستان" ـ بزبان انگلیسی، چاپ سوم، یونیورستی پرنستن، ،1980 صفحه 435 و 437 "

در اینجا محمد نادر خان باید همان سپه سالار باشد که در سراسر نوشته های خود محترم کاظم وی را متهم به ارتباط داشتن با انگلیس های می نماید، در حالیکه دوپری به وضاعت خلاف انرا ادعا دارد یعنی وی را بنام  گروپهای ضد برتانوی در داخل دربار نسبت میدهند. 

جالب در اینجا این است که این  قاتل که با انگلیسها تماس داشته بوده باشد، چطور با گروپهای ضد برتانوی در داخل دربار همدست می گردد. 

در سراسر نوشته داکتر کاظم  و منابع وی چنین تناقضات و کمبود های منطقی وجود دارد و در اخیر هم جنرال نادر خان را متهم به دست داشتن در قتل امیر نموده که به نظر بنده چنانچه از یک عکسی که با امیر نشر نموده مرحوم نادر خان اصلاٌ چنین یک شخصیت معلوم نمی گردد که بدون کدام اختلاف شخصی و یا سیاسی اقدام به قتل دوست و رفیق همرای خود یعنی امیر، که از عکس معلوم می گردد نماید.

هم شاه ولی خان و هم نادر خان در عکس از همان تیپهای کاکه کابل معلوم می گردند که چنین نا جوانی را که داکتر کاظم با هزار شیطنت و راست و دروغ خلیلی و غیره وی را داخل حلقه دسیسه سازان می سازد در حق امیر نموده باشند. قسمیکه معلوم است امیر بسیار زنها داشته یعنی قرار شنیدگی یک صد و بیست  و به خدا معلوم که از جمله اینقدر عساکر که در انجا بوده کدام عسکر، کدام انتقام فامیلی و شخصی را گرفته باشد و اصلاٌ بعد از اجرای عمل به شکل بسیار زیرکانه دو باره خود را به قطعه خود رسانیده باشد.  

 از محترم داکتر کاظم تقاضامندم که جمله اخیر بنده را به حیث منبع در نوشته های بعدی خود استفاده نه نماید، زیرا یک حدس است . تاریخ نویسی داکتر کاظم و منبع های  که وی از ان استفاده می نماید،  همه به زور حدس پیش برده شده است. یگانه چیزی را که در قتل امیر می توان به یقین گفت اینست که وی خود کشی نه نموده است، در غیر آن تفنکچه باید انجا موجود می بود. ضمناٌ داکتر صاحب کاظم هم زیر سوال آمده نمی توانند زیرا اصلاٌ در آن زمان تولد نشده بودند.  خلاصه اینکه که درست نیست که داکتر صاحب این معما را در پای دوست و رفیق تاریخ نویسی خود مرحوم نادر خان ختم نماید. بنده مانند   پادشاه انگلیس جارج پنجم از وی بنام مرحوم جورج پنجم خواهانم که دست از یخن وی   بردارد و در حق همه مرحومین دعا نموده به قصه بی پایان خود پایان دهد که شرم است ، زیرا نا خود اگاه به نفع  انگلیسها کار می نماید    تا شخصیت مهم تاریخ استقلال کشور را   برای جوانان نا اگاه خراب نشان دهد.  

یک چشم حیرت است ز سر تا به پا لبم

یارب به روی نام کی گردید وا لبم

بیدل 

دوکتور محمد اکبر یوسفی19.04.2024آلمانhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/DE.png

ښاغلی محمد حسن وفا!

سلامونه می ومنی او خپل ډلګی ته هم ورسوی. ستاسی لیک ما ته هغه شیبی را په یاد کړل چی۶۱ کاله د مخه د ژمی په ورستی ورځو کښی د قندهار د احمد شاه بابا په لیسه کښی د معلم په حیث مقرر سوم. زما د لمړی ورځو د تدریس ساعتونه یوه خاطره په ذهن کښی تر اوسه پوری پاته سوی ده. هغه لحظات، را په یادیږی، چی کله چی د ښوونځی (مکتب) په کوم صنف کښی داخلیدم، او شاګردان به ولاړیدل او هغو ته می د کښینستلو خواهش کاوه. د ځینی صنفونو کړکی د چمن خوا ته  خلاصیدل. نو کله چی هوا  به سړه نه وه، نو لمړی به می اکثراً یوه کړکی خلاصوله، په یوه فصل کښی د قندهار ښکلی  ګلان، داسی بوی درلود، چی تر اوسه پوری می ورپسی زړه سوزی. د شبو ګل می خوشیدل. اوس راځو، ستاسی انتظار او بیا «تأثر» ته چی «مجیب جان» او د ده، یارانو ته شاید د «نوبل» د جائزی امید به مو کړی وو، خو په ډیر احترام سره، فقط  دا ټکی تاسی ته هم وایم، لکه څنګه چی می د نورو پوهانو په لیکنو کښی لوستی، د «اختراع» د پاره پلان او پروژه څوک نسی طرح کولای. مګر د څیړنی د پاره پروژی به وجود ولری. لکه څنګه چی ښاغلی «زمری کاسی» ویلی، «البرت آینشتاین»،  په خپل «نسبیت تییوری» کښی، وخت ته

 (time, Zeit ) چی په قوس کښی په جرمنی او انګلیسی ژبو لیکل سوی، څلورم «بعد» یاد کړی. لیکن دا بعد ځانته، خاص مفهوم لری. مکان کښی اجسام په دری بعده ښودل کیږی،  مکان ته (Raum, Room)  هم یادوی چی تر اوسه پوری د «کواردینات» سیستم څخه، چی د مکا ن »نقطه» په (x,y,z)  ښودل کیږی، کار اخستل کیږی او د مثال په توګه د فاصلی، مساحت او یا د حجم د اندازه گیری د پاره، سنجول کیږی. د زمان یا وخت د اندازه ګیری سره یو شی ندی. د «وخت د متحول t» سره، c لیدل  کیږی چی یو ثابت قیمت دی (299792,458 km/s ) چی د نور سرعت په یوه ثانیه کښی ښیی. د وخت «بعد»، په  c.t  ښودل سوی چی «کواردینات»، یا د څلورم بعد متحول، يعنی د «time» یا یا  t هدف دی. او پدی ډول (c.t, x, y,z).«c.t» متحول   څخه کار اخستل سوی.  د «آینشتاین» په تییوری کی دا بعد، په c.t  ښودل سوی  او لکه چی پورته هم لیکل سوی c هغه ثابت قیمت دی. چی ټول فزیک پوهان، پوهیږی... د  وخت  محور یا بعد، یو جهت لری، او واحد یی  (t) ته د فزیکی پدیدی په مفهوم ورته ګوری، البته د مکان او اندازه ګیری څخه فرق لری ... چی ښاغلی زمری کاسی یاده کړی. اوس، پرون (تیره ورځ) او سبا، او هم دا رنګه د هغه وخت څخه چی انسان ساعت د یوه وسیلی په توګه اختراع کړی، نو د همدی محاسباتو پر بنسټ، مختلف فصلونه هم تشخیص کړی. د ابتدایی مکتب په سطح پوهیدو چی یو «کال» په اصطلاح ،عیسوی کال ۳۶۵ ورځی دی. او هر څلور کاله بعد «کبیسه» کال راځی چی ۳۶۶ ورځی د زمان طول یادوی. نور مو وخت نه نیسم، په ټولو ژبو کی دا مفوم، اوس، تیر وخت او سبا یا راتلونکی مفاهیم وجود لری. هر ساده انسان پوهیږی چه پرون ته نسو ګرځیدای او اوس هم سبا نده، دا وخت  تیریزی او فقط ځان پدی پوه کړو  چی ساعت مونږ ته «تیک ، تیک» کوی او زمان تیریږی. بیرته شا ته، نه ګرځی. امید دی چی د «ایمانول کانت» دری سوه کلنی زیږیدنی مراسمو ته مو هم غوږ ایستلی وی چی د هغه فلسفه، څنګه تشریح کیږی. ځینی فیلسوفان دا تصور لری، چی که سړی پوښتنه صحیح طرحه کړی، نو ممکن ده چی ځواب ئۍ هم و موندل سی. (او علمی پوښتنه باید تنفر، د افراده سره په خصومت احساس مل، نه وی) ډیری پوښتنی به وی چی یا فوراً ځواب و نلری او یا بیخی حل و نلری. په پای کی هغه پوښتنه را په یاد سوه چی د «هنس - پیتر دیور» څخه وسوه: « څه شی لمړی وه؟» ځواب يي دا وو:  چی «نه پوهیږو» که «پوهیدلای، نو مو د هغه څخه مُدل جوړاوه، او تغییرات مو پکښی راوړل» په درناوی ديپلوم ریاضی دوکتور فلسفه، محمد اکبر یوسفی.


عبدالباری جهانی19.04.2024ویرجینیاhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/USA.png

​جناب محترم الله محمدخان سلام ها و احترامات عمیق بنده را بپذیرید. با وجود اختلاف نظریکه شما با بنده دارید، و بار بار به آن اشاره نموده اید، که یک امر مطلقاً طبیعی است؛ و از تحلیل مسایل تاریخی که در باره مسایل معاصر کشورم مینویسم استقبال و ستایشی بعمل میآورید، جهان سپاس. یقین دارم که جناب شما هم از تحلیل های بنده بخاطری استقبال میورزید که خالی از هرګونه تعصب، بغض و عقده های شخصی مینویسم. همانګونه که عقده پرورانیدن به مقابل اشخاصیکه از وفات شان تقریباً یک قرن ګذشته است، بیمورد است به همان ګونه تقدیس بیجا و غیر منطقی اشخاصیکه از ستایش بیمورد انها هیچګونه نفعی متصور نیست؛ به عوض اینکه سبب رهنمایی نسل جوان ګردد بالعکس سبب ګمراهی انها میشود. از لطلف همیشګي جناب تان ممنوم. شما زنده و بسلامت باشد.

الله محمد19.04.2024آلمانhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/DE.png

​ګران او درانه وفا صاحب!

  

"ګران او درانه وطنوال د آریانا افغانستان آنلاین لوستونکی. ټولو تهه لمړی سلام وړاندی کیږی."

دیره مننه له ستا محترم سلامونه له قندهار ته. . زما سلامونه تاسی محترم ته هم وراندی کوم او هیله لرم چه خوش و خوشحال و صحتمند یی. زه همیشه ستاسی تبصره گانو ته به شوق و علاقه خوانم. تا په خپول تبصره کی له نوبل جایزی یاد کری ده چه یوه خه فکر دی. زه فکر نکوم چه کس به دغه فکر وی چه دغه جایزه په دی کوچنی دریچه کی موز و تا ته تقدیم کوی. خو با وجود باید امید ز دست نه ورکی ثکه چی ویلی شوی ده چه جهان په امید کی خورلل کیزی. 

ستا خوشی زما آرزو ده. زما غلطی معاف کوی. که تا د مرحوم رحمان بابا  صاحب شوقی وی که نه وی زه تا ته یو شعر ده هغه شاعر  لیکم، امید ستا خوشه شی.  که خوشه نشی بیا ولیکی چه یو بل شعر ولیکم. رحمان بابا وایی:

چې مدام د بل وعیبو ته نظر کړې

خدای له خپله عیبه ولې ناخبر کړې

حسیب الله19.04.2024آلمانhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/DE.png
ښاغلي محترم داؤد مومند صاحب ته, له سلامونو, احترامات او د زړه له تله درنښت وړاندې کولو وروسته، تر هر څه وړاندې له دهغه ذره نوازی له امله او د هغه د مهربانۍ له امله د زړه له کومې مننه کوم; او د لوی خدای (ج) له درباره ورته د اوږد عمر, کامل صحت او دبشپړې روغتيا له ډېرو خوښيو سره، استدعا کوم! 

بې له شکه چې په خوږه پښتو او خوږه دري ژبو کې، نه یوازې د امیر حبیب الله خان د وژنې په تړاو، بلکې په ټولیزه توګه د "علمي تاریخ لیکنې"، "د تاريخ علم دقيق علمي تعريف"، "جعلي، تحريف شوى او افزاري د مثال په ډول ايرانمحور تاريخليکنې" په باره کې، علمی مقالو ته او هم نورو علمي اثارو په تړاو, چې "علمي تاريخ" سره ارتباط لرى، دقيق او علمي غور صورت اخلى، مثلا، باید د "علمي تاریخ لیکنې لارې چارې" د شاګردانو او محصلانو, او هم "څيرنى لپاره" په خدمت کې وړاندې شي. نو د بېلګې په توګه د باید مثلا, "د ايران مغرضانه, ابزاری, جعلی او تحریف شوی تاريخ ليکنې د ګران افغانستان او ى
يا هم د افغانانو په باره کې"، او يا هم مثلا د "ايډيالوژيکي تاريخ ليکنې"، او يا د بل مثال په توګه، "د شخصي انګيزو او شخصي دښمنيو په اساس تاريخ ليکنې"، او يا هم د نورو هغو "تاريخليکنې افتونو"، د علم په رنا کې، مخه ونيول شي، چې زموږ په ګران افغانستان کې "علمي تاريخ ليکنې" ته زيان رسوي، او يا تر اوسه  پورى، زيان رسولى دى.
زما په اند، موږ د "علمي تاریخ لیکلو" په ارتباط يو غښتلى ملى-علمي تحرک ته، يا په بل عبارت، يو علمي-تاريخى-تخصصى حرکت ته اړتیا لرو!

جناب محترم داؤد مومند, از آنجائیکه من شخصا در علم تاریخ و نیز در مطالعات تاریخی متأسفانه مطالعات و معلومات کافی ندارم, این خواهش جناب شما را به زمین نینداخته, از هموطنان عزیز و محترم ما که من من تا به حال مقالات و نوشته جات را مطالعه نموده ام و به مشاهد می رسد که در مطالعات تاریخی معلومات و علایق کافی دارند, راجع ساخته و میتوانم که بطور مثال از صمیم قلب از جناب محترم معصوم هوتک, جناب محترم سیدعبدالله کاظم, جناب محترم عبدالباری جهانی, جناب محترم محمد اعظم سیستانی, جناب محترم شهسوارسنگروال, جناب محترم داکتر عبدالرحمن زمانی, همچنان از جناب محترم شما داود مومند و بقیه هموطنان محترم و معظم ما که به "علم تاریخ" و موضوعات تاریخ علمی علاقه و معلومات دارید, مخلصانه غور و توجه بالای نکات بالائی که آنرا درج سطور چندی نموده ام, خواهانم. همچنان یک شخصیت محترم علمی ما که جناب محترم پوهاند بشیر دودیال هستند و در ساحات "آماده ساختن مواد درسی برای پوهنتون ها" تجربه و درایت علمی دارند; هر گاه ذوات محترم که در بالا اسمای مبارک آن عزیزان را نوشته ام, به شمول جناب محترم داکتر صاحب خلدی و داکتر صاحب ستانیزی; هر گاه هر یک از این کدر های علمی ما و بقیه عزیزان محترمی که از قید قبم ضعیف من مانده اند, هر گاه هریک از شما دانشمندان محترم, در ارتباط "تاریخنویسی علمی-حرفوی" یک, یک مقالهٔ کوتاهی هم لطف فرموده بنویسید, من مطمئن هستم, که مجموعه ای مقالات شما دانشمندان محترم در ارتباط به "تاریخنگاری علمی-حرفوی" یک گنجینهٔ بزرگ علمی بوده می تواند, که جناب محترم پوهاند بشیر دودیال, حتما آنرا به شکل یک کتاب علمی-تدریسی به محصلین پوهنتون ها, برای کسانیکه در رشتهٔ تاریخ تحصیل می خواهند بکنند و یا به "علم تاریخ علاقه دارند" , به زبان های شیرین پشتو و دری ترتیب و تنظیم و ارائه خواهد فرنودند. در این ارتباط کیفیت کاری "اورگانیزیشن همچو یک کار بزرگ ملی" بسیار مهم به نظر می رسد.

یاران زنده و صحبت ها باقی
و من الله التوفیق

با تقدیم احترامات فائقه
حسیب الله
ع و ح19.04.2024سدنی/FotoGallary/CountryIcons/AUS.png

تهمت و توهین به شهید نادر خان تهمت به شهدای افغانستان و تاریخ افغانستان است.ملالی میوند را تکذیب می کنند. جهاد بر حق ضد شوروی را به امریکا نسبت می دهند. و جهاد افغانستان علیه امریکا را به پاکستان تحفه می کنند. 

محمد حسن وفا19.04.2024قندهارhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/AF.png

​ګران او درانه وطنوال د آریانا افغانستان آنلاین لوستونکی

ټولو تهه لمړی سلام وړاندی کیږی.

څو ورځی د مخه ښاغلی «مجیب جان» د کابل څخه یوه «پوښتنه» داسی طرحه کړی وه، چی ګواکی « د ریاضی او فزیک» پوهان د «وخت» او د  «مکان» په فرق به نه پوهیږی. او ضمناً په خپله داسی نتیجه ځینی اخستی وه، چی زموږ لوستونکی ده ته د «نوبل د جايزی»  د پاره،  د وړاندیز په فکر کی مشغول وه. د جایزی امید هغه وخت ډیر سو چی تر هر څه د مخه دوه نامتو لیکوالان خپل توضیحات خپاره کړل او د وخت اهمیت،  په صفر ضرب کړل. کله چی یو لیکوال، وخت ته پر «کواردینات سیستم  باندی» صفری نقطه و ټاکله، موږ دا امید درلودل، چی نن او سبا به د نوبل کمیته٬ ګوندی ژر، خبله فیصله اعلان کړی. نا څاپه یو مهاجر افغان، د «زمری کاسی» په نوم، چی اصلاً په سویس کی اوسیږی اوس، چین ته سفر کړی، داسی معلومات ورکړ، چی د فزیک  او ریاضی پوهان د ډیری زمانی څخه را پدی خوا خبر دی. دی په جرمنی ژبه، یو مفسر ته معلومات وړکړی چی د فزیک پوهان پدی باب څومره وسیع معلومات لری. کله چی مو ږ هم دا معلومات ولوست، زموږ ډلګی، ما ته دا وظیفه و سپارله، چی مجیب جان ته باید، د تسلیت پیغام واستوم. اختراعی کارونه ستونزی لری. دی باید روحیه د لاسه ورنکړی. مځکه نور د پخوا په شان ساکنه نده. یو بل د اختراع د پاره دی، یوه بله پروژه طرح کړی. موږ ورته دعا کوو. په درناوی وفا. قندهار

حسیب الله18.04.2024آلمانhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/DE.png

​پس از تقدیم سلام مجدد,

در بحث "کانفلیکت تاریخنگاران محترم ما", در قسمت "قتل مرموز امیر حبیب الله خان" جناب محترم داکترسیدعبدالله کاظم, جناب محترم داکترعبدالرحمن زمانی و نیز جناب محترم احمدفواد ارسلا نوشته های زیادی در ارتباط شخصی به اسم مصطفی صغیر به نشر رسانیده اند, چنانچه جناب داکتر سیدعبدالله کاظم در نوشتهٔ اخیر شان, باز هم به همین موضوع تاکید ورزیده اند!

در اینجا سوالی مطرح می گردد به جناب محترم کاظم, جناب محترم زمانی و جناب محترم ارسلا و آن اینکه,

آیا قتل امیر حبیب الله خان در کابل صورت گرفته است, یا در شکارگاهٔ لغمان؟

زیرا جناب محترم عبدالرحمن زمانی در نوشتهٔ که آنرا بتاریخ ٣١ ماهٔ مارچ ٢٠٢٤م. تحت عنوان "آیا اعتراف مصطفی صغیر, ایجنت انگلیس ها, و نقشش در کشتن امیرحبیب الله خان یک داستان خیالیست؟"

در صفحهٔ سوم نوشته اش, در سطر سی و یکم آن, اعتراف شخصی به اسم مصطفی صغیر را چنین نوشته است:

"- من یکی از کسانی بودم که به دستور وزارت خارجه انگلستان امیر حبیب الله خان را در کابل ترور کردم"

حالا در این ارتباط سوال از جناب محترم داکتر سید عبدالله کاظم, جناب محترم داکتر عبدالرحمن زمانی و نیز جناب محترم احمدفواد ارسلا این است, که آیا امیر حبیب الله خان در کابل به قتل رسیده است, یا در شکارگاهٔ لغمان, زیرا مقالات متعدد این سه عزیز در مورد اعتراف همین شخصی است که وی مصطفی صغیر نام دارد و در در اعتراف خودش گفته است, که وی امیر حبیب الله خان را در کابل به قتل رسانیده است, چنانچه جناب محترم داکتر صاحب سید عبدالله کاظم در نوشتهٔ اخیر شان, باز هم, یعنی مکررا به همین موضوع تاکیداتی داشته اند. امید این سه عزیز یک پاسخ قناعت بخشی به سوال مذکور ارائه دارند.

یعنی: آیا مصطفی صغیر فرق میان کابل و لغمان را نمی دانسته است و یا مستنطقین وی; یا منابع این خبر؟ زیرا نظر به نوشتهٔ جناب محترم داکتر عبدالرحمن زمانی مصطفی صغیر اعتراف به این نموده است, که امیر حبیب الله خان را در کابل به قتل رسانیده است.

بحث کنفلیکت تاریخنگاران محترم ما ادامه دارد

با تقدیم احترامات فائقه

حسیب الله

محمد داؤد مومند18.04.2024متحده ایالاتhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/USA.png

​ذوالسنانین، محترم شاغلی حسیب خان ته زما وړاندیز!

وروسته د سلام او نیکو تمنیاتو څخه 

ستاسو څو غوری تبصری د امیر حبیب ا الله خان د وژنی به ارتباط، د افغان جرمن او زموږ ډ آریانا افغانستان په ویب سایت کی خپری شوی دی.

زما هیله دا ده چی تاسی محترم دا ټولی تبصری سره یو ځای او د یوی مقالی په بڼه یی نشر کړۍ، پدی توګه به د مقالی موجودیت تل د مطالعی دپاره خوندی پاتی شی.

مننه

الله محمد18.04.2024آلمانhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/DE.png

​جناب محترم جهانی صاحب!

با عرض ادب.

قسمت دوم مقاله تان هم از مطالعه بنده گذشت.    آفرین تان با چنین تاریخ نویسی. خداوند داکتر صاحب کاظم را خیر بدهد،  که با همکاری شما محترمین  تاریخ واقعی کشور را از زیر خاک   بیرون میاورید،  و مهم هم است که بیرون آورده شود. 

نوشته تان بسیار رسا که در جریان خواندن بنده را  کیف تاریخ خوانی   مانند قسمت ذیل داد:

"  در جنګ میوند ایوب خان و قوای نظامی و مجاهدین او به قوای انګلیس شکستی داد که تا هنوز فراموش ننموده اند. و قوای انګلیس را تا دروازه های شهر قندهار تعقیب نمودند و قندهار را به محاصره کشید. ولی وقتی قوای انتقامی جنرال رابرتس بر قندهار حمله ورشد و ایوب خان به ا رغنداب عقب کشید؛ شکستی را در پیرپایمال ارغنداب خورد که ایله خودرا تا هرات رساند و تلفاتی را دید که شاید افغانها هیچ وقتی در هیچ جنګی چنین تلفات نظامی و ملکی را ندیده باشند. ....

یعنی اګر، بمقابل دشمن، تنها غیرت و شجاعت بینظیر کافی میبود ما افغانها انګلیس ها را تا دهلی و کلکلته تعقیب میکردیم. ولی معلوم است که مسله نه چنین است. و  بلاخره زمان و میدان جنګ بسیار زود ثابت ساخت که محمدنادرشاه و ایشک آقاسی نظامی شیراحمدخان، که شما انهارا به خوشخدمتی انګلیس متهم میسازید، بر حق بودند.....

ثانیاً همین شاه امان الله ، که شما به شهامت و شجاعت بینظیر او میبالید، شرایط متارکه ویسرای هند را، که واقعاً شرایط ظالمانه و غیر قابل قبول بودند، منظور فرمودند و همین سپه سالار  نادرخان، که شما اورا دایماً فرستاده و انتخاب استعمارانګلیس میدانید، به جواب مکتوب شاه امان  الله  نوشت که اګردر وجود انسان از ۳۶0 رګ، یک رګ هم خون داشته باشد تسلیم به چنین شرایطی نمیشود. شاه امان  الله در جواب مینویسد که الحمد الله  که شما را با خود همنظر یافتم و این شرایط را قبول نخواهم نمود. در حالیکه شاه آن شرایط را قبلاٌ  قبول نموده بودند و صرف برای  اطلاع سپه سالار به جبهه جنوبی فرستاده بود. "

اینجا غازی استدیوم تاریخ افغانستان است و مانند روز های جشن در زمان شاه مرحومی کشور ، شما و محترم داکتر صاحب کاظم قبل از مسابقات فوتبال برای خواننده گان تان مسابقه پهلوانی تاریخ کشور  را با تشکرات زیاد به نمایش می گذارید، البته با مضامین و قلمهای رسای تان نه با چوته های پهلوانی و تسمهء سر شانه آن. 

روز ما شب گشت و ما بی اختیار گریه ایم

هر که در دود افتد از چشمش برون می گردد آب

بیدل

الله محمد18.04.2024آلمانhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/DE.png

جناب محترم  کاسی صاحب عزیز!

 با عرض ادب و سلام به شما محترم.

 موضوع،  "مجازی" بودن زمان است  نه "حقیقی" بودن آن، چنانچه محترم مرحوم بیدل صاحب  مانند مرحوم مولانا صاحب  هم در زمینه چنین ابراز نظر می کنند :

 مه و سال و شب و روزت مجازیست

 حقیقت نه زمان دارد  و نه ساعات

   "Eine Sekunde entspricht 9 192 632 770 Perioden der Strahlung des Überganges zwischen den beiden Hyperfeinstruktur-Niveaus des Grundzustandes von Atomen des ElementsCäsium-133

  جملهء را که شما محترم نوشته اید، که یک ثانیه معادل است به 9 192 632 770 یعنی هفت صد و هفتاد ملیون اهتزاز  اشعه در عبور از سطع ساختار بسیار ظریف حالت اولیه اتم سیزیم 133 به حالت دیگر آن ، در واقعیت حرکت این ذرهء انرژی اتمی را تمثیل می نماید ، که انسان و یا فزیکدانان انرا با وسایل خاص آن اندازه می گیرند، یعنی اندازه گیری این حرکت باعث ایجاد زمان حرکت می گردد .   مولانا و بیدل صاحب هم متوجه این اصل در هستی شده اند که این  افکار  را در اشعار شان ذکر می کنند . اینجا موضوع مجازی بودن و حقیقی بودن زمان در خود هستی  مطرح است.

 بنده در یک قسمت از انترنت جمله ذیل را خواندم که چرا زمان یک خیال است ?Warum ist Zeit eine illusion

 بعد از انکه کوتاه توضحیات راجع به  تیوری کوانتوم در فزیک و تیوری نسبیت انشتاین نویسنده  می دهد،  اضافه می نماید که:

Für viele Physiker ist zwar psychologisch real, sie ist jedoch nicht grundsätzlich real

 برای بسیاری فزیکدانان اگر چه از نظر روحی و روانی یعنی فکری  زمان واقعی است، اما  اساساٌ غیر واقعی است. 

Zeit gibt es eigentlich nicht: die physikalische Formel lautet: v=s/t: Geschwindigkeit = Weg/Zeit. Ist man folglich mit (Licht-)/unendlicher Geschwindigkeit unterwegs - was dem Menschen nicht möglich ist - wird die Zeit verschwindend klein, wird räumlich.

بنده جملهء ذیل را از انترنت ترجمه می نمایم، که فکر می کنم توسط  کدام فزیکدان و یا فیلسوف و یا علاقمند به هر دو  فزیک نوشته شده باشد، بنام برگت شیمت:

"زمان در واقعیت وجود ندارد: فرمول فزیکی ان  سرعت  مساوی است به فاصله تقسیم زمان، که هر گاه انسان با سرعت نور و یا سرعت بی نهایت در حرکت باشد، که برای انسان غیر ممکن است، زمان انقدر کوچک می گردد ، که به فضا تبدیل می گردد. "

یعنی در نهایت همین فضا و هستی باقی می ماند که در حرکت دایم بدون زمان وجود دارد،  یعنی زمان یک اصل است که توسط حرکت در فضا خلق می گردد، چی در فضای بزرگ ما نند کهکشان و منظمومه شمسی و چی در درون اهتزازات ذرات  یک اتم مانند سیزیم 33 که انهم حرکت یا اهتزازات ذرهء اتمی  است.

حرکت یعنی جوهر هستی بدون زمان وجود مطلق دارد، در حالیکه زمان بدون حرکت وجود نمی تواند داشته باشد. به فرموده مولانا ساعت از بی ساعتی اگاه نیست، زانکه انسو جز تحیر راه نیست. تفکر فوق مولانا هم حرکت فکر وی است که به این درک رسیده است. 

غیر من زین قلزم حیرت حبابی گل نکرد

عالمی صاحبدل است اما کسی بیدل نشد

خلیل الله معروفی18.04.2024 جرمنیhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/DE.png

  ابراز سپاس بیکران از دوست و برادر گرانقدر!!!

از دوست و برادر نازنینم، جناب "داوودجان مومند"، که در تاریکخانۀ "تحقیق"، با نورافگن منطق و استدلال و با موشگافیِ غیر قابل باور به کاوش و دریافت حقایق میپردازند، نسبت کامنتهای نوازشگرشان، صمیمانه و از اعماق قلبم سپاسمند هستم. خداوند یک تار مویشان را کم نکند!!!

با محبت فراوان او په درناوی

(خلیل معروفی ــ جرمنی ــ ۱۸ اپریل ۲۰۲۴)


خلیل الله معروفی18.04.2024 جرمنیhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/DE.png

گوش "نامحرم" نباشد جای پیغام سروش!!!

کامنت دوست دانا، روشنروان و گرانقدرم، "جناب الله محمد خان" را، که با "وجدان عرفانی" حضور دارند و سخنان برجستۀ عرفای بزرگ ما همه در نوک زبانشان دیده میشود، از نظر گذشتاندم. جناب ایشان عمدتاً با "جهانبینی عرفانی" به تشریح زمان میپردازند. مگر دید عرفانی مورد تأیئد علوم طبیعی قرار ندارد، چون تنها سخنانی مورد تأئید علوم طبیعی میباشند، که به تجربه قابل اثبات باشند!!!

در فزیک نظری، تئوری و فرضیه و نظریه ای وجود دارد، به نام Singularity (به المانی Singularität)، که من آن را " یگانگی" و یا "واحدیت" ترجمه میکنم. نظر بدین تئوری "زمان و مکان و مادّه" همیشه یکجای و در "توأمیت" باهم هستند و هیچکدام از این سه، بدون دو کمیّت دیگر وجود داشته نمیتواند!!!

این، که در دید و برداشت و جهانبینی "عرفانی و تصوفی"، از "لامکان" سخن رفته است، مورد تأئید علم فزیک بوده نمیتواند!!!

از طرف دیگر "مادّه و انرژی" دو حالت متفاوت از عین پدیده هستند، که در حالات مناسب، یکی به دیگری تغییر شکل میدهند؛ یعنی انرژی به مادّه و مادّه به انرژی تبدیل میگردد. برای اثبات این نکته هزاران مثال عملی در پیش چشم ما وجود دارند؛ و من ضمن یک از مقالات قدیمم در  پورتال "افغانستان آزاد ــ آزاد افغانستان" در زمینه به اشباع سخن گفته ام.

در هر صورت من نظر و دید و پندار و برداشت امروزیِّ خود را نسبت به "زمان حال" نوشتم؛ خواه درست باشد و یا نادرست. این دید و پندار و برداشت من همین اکنون از "زمان حال" است، شاید فردا با دریافتهای دیگری، سخنان دیگری بزنم؛ و وقتی در تمهید مقاله ام به صراحت عام و تام نوشتم، که:

"منتظر میمانم، که کامنتهای انتقادی را بخوانم!!!"

 بدین معناست، که بر دید و برداشت و پندار امروزیم حتماً پایفشاری ندارم و دو پای را در یک هم موزه نمیکنم!!!

 مگر خیلی در تعجب افتادم:

از سخنان کسی، که در ابجد زبان خود به اصطلاح عوام کابلی هنوز "چارغوک میکند" و هنوز قادر نشده است تا حتی یک جملۀ درست و بی عیب و "آدم دستور" را روی کاغذ بریزد. من شخصاً چنین کسی را به فرمودۀ "حضرت حافظ شیرازی"، دقیقاً "نامحرم" میدانم و او کسی ست، که در نزد من، همیشه خارج قوس میماند!!! بیهوده سخن گزاف نزند و از بزرگان استشهاد نکند. اگر خودش چیزی در مغز و کله و چانته دارد، بگوید و سخنانم را با دلائل معقول و با منطق و برهان قابل قبول رد نماید. من ضمن مقاله ام به صراحت تام نوشته ام، که "زمان حال" در واقع جزءِ بسیار کوچک و ناچیزی از "زمان گذشته" است.

من شخصاً بدین عقیده هستم، که تنها دو زمان داریم:

ــ یکی زمانی، که گذشته است و "زمان ماضی" نامیده میشود

ــ و دیگر "زمان آینده"، که هنوز نیامده است و فعلاً وجود هم ندارد!!!

در مقاله ام صریحاً با عبارات و افادات مختلف گفتم، که "زمان حال" قابل پیمایش" نیست، چون هر لحظه از زمان را، که به نام "زمان حال" قلمداد بکنیم، همان دَم به "زمان گذشته" پیوسته است!!!

من با کسی، که به گفتۀ ایرانیها "سرش به تنش نیرزد"، هیچ گپ و سخن ندارم و اصلاً نمیخواهم با او به بحث و جدل و مناظره و مناقشه بپردازم؛ خواهش جدی من هم از آن "نامحرم" اینست، که هرگز نوشته هایم را نخواند و اگر میخواند، با منطق وارد بحث شود؛ بس خلاص!!!

تبار دیگر کرار میکنم، که:

مرا با "نامحرمان" نه گفتی ست و نی شنیدی!!!

با محبت فراوان خدمت دوست عالیمقامم، جناب "الله محمد خان"، او په درناوی

(خلیل معروفی ــ جرمنی ــ ۱۸ اپریل ۲۰۲۴)


حسیب الله18.04.2024آلمانhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/DE.png

​پس از سلام مجدد,

سخن واپسین این ضعیف در "بحث طول زمان حال" این می باشد, که, هرگاه اشخاص محترمی که در این بحث شرکت دارند, با همچو یک تعریفی موافق گردند, که:

(طول, عرض, عمق, وسعت و نیز بقیه ابعاد حالت حال ما انسانها را, همان یک "دم" یا همان یک "نفس ما" که در ظرف دو الی سه ثانیه را در بغل دارد, تشکیل می دهد!)

در صورت موافق بودن همه شرکت کنندگان محترم این بحث, میتوانیم, تعریف مذکور را, البته با اضافات و تکمیل نمودن و تصحیح نمودن, به "قاموس کبیر افغانستان" پیشنهاد نمائیم, که تعریف مذکور از جانب اشتراک کنندگان محترم این بحث, به زبان های دری و پشتو, به حیث "تعریف زمان حال" درج آن قاموس نیز گردد, تا آنکه از نتیجه و نتایج این بحث ما, دیگران نیز مستفید شده بتوانند. زیرا به احتمال قوی, شاید همچو تعریفی جامع, در بقیه قاموس ها, کمتر مورد التفاتی بدینسان, قرار گرفته باشد. البته این یک پیشنهاد مخلصانه بود و بس.

با تقدیم احترامات فائقه

حسیب الله

حسیب الله18.04.2024آلمانhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/DE.png

​پس از تقدیم سلام و احترامات قلبی خدمت همه,

قابل توجه و ستایش می پندارم, سؤال بسا مهم, پیچیده و در عین زمان, خیلی جالبی را, که جناب محترم خلیل الله معروفی, محترم مجیب جان, دوست گران قدرم جناب محترم الله محمدخان و همچنان جناب محترم زمری کاسی به آن پرداخته اند; و محتویات آن سؤال این ها اند:

"زمان حال چقدر طول دارد؟, بزرگی زمان حال چقدر است؟ و یا طول زمانی, که همین حالا میگذرد, چقدر است؟"

بدون شک که از یک طرف "زمان" در کل یک عنصرپیچیده و جالبی است و از جانب دیگر این "سؤال به اصطلاح جاندار" که از جانب محترم معروفی مطرحه گردیده است, یک پاسخ نسبتا دقیق می طلبد, که نه "بسیار کوتاه باشد", "نه بسیار دراز باشد" در ضمن از یک کیفیت علمی برخوردار باشد, که تا حدی پاسخگوی همچو سوالی جالبی را نیز داشته باشد!

قبل از شروع این بحث جالب, نخست یک فرضیهٔ خود را در قبال این سؤال مغلق و مشکل تقدیم داشته, پس از ارایهٔ آن آن پاسخ مختصرم به یک بحث علمی-دینی-فلسفی پاسخ این سوال را با هموطنان عزیز ما که داخل این بحث اند, یکجا با هم ان شاءالله به زودی پیدا خواهد توانستیم!

نخست فرضیهٔ مختصر منی ضعیف در ارتباط این موضوع این طور است:

اینکه زمان حال چقدر طول دارد, با آنکه شاید در هر شخص تا حدی متفاوت باشد, اما در کل میتوان فعلا در حال حاضر چنین تعریفی را بر اساس داشته های Quantenphsiker های چون Herrmann Nicolai و همفکرانش و بر اساس داشته های علمی-تخصصی Hirnforscher های عصر حاضر, همان "ناحیهٔ نقطهٔ صفر" را, همان نقطهٔ تقاطع زمان گذشته و زمان آینده را, همان "لحظه", "لحمه", "دم" را که جناب محترم خلیل الله معروفی به آنها اشارتی زیبای داشته اند, میتوان تقریبا در حدودی; لطفا توجه کنید که چیزی مطلقی را اظهار نمی نمایم, بلکه می گویم که: می توان تقریبا در حد و حدود دو الی سه ثانیه به تعریف کشاند:

یعنی که: هر گاه ذهن ما از لابلای حواس پنگانهٔ ما در هر ثانیه, بطور مثال پنج قطعه عکس های رنگه و سیاه و سفید, همراه با صوت و صدا و شکل و فورم منقل گردانیده, آنها را با بقیه داشته های ترسبی در ذهن ما به "صحنه های تبدیل بتواند" , در آن صورت می توانیم طول همان یک "صحنهٔ زمانی را, البته هر شخص در ذهن خودش" به تقریبا طول دو الی سه ثانیه به تعریف کشیده, در آنصورت چنین یک ادعای, تا حدی ناقصی را, به بحث بکشانیم, که آیا واقعا می توانیم ادعا کنیم که:

نقطع تقاطع زمان گذشته و زمان آینده را, ناحیهٔ تعریف "تقرب به صفر را", یا همان "دم" , "لحظه", "لمحه" را به طول "دو الی سه ثانیه" به تعریف بگیریم؟

اگر پاسخ ما به سوال بالا مثبت باشد, پس به اصطلاح "گپ حل است" , یعنی نظر به ادعای Quantenphysiker های عصر حاضر که به موضوع علاقه نشان داده اند و نیز نظر به برداشت های علمی-تحقیقاتی Hirnforscher های عصر حاضر که در رابطه اظهاراتی داشته اند, می توان به همان "طول زمانی دو الی سه ثانیه" قناعت نموده, طول زمان حال را به گفتهٔ آنها به همان "دو الی سه ثانیه" مختصر ساخت!

بدون شک که این سوال پیچیده در همان زمانش, حتی برای Albert Einstein با وجود قانون نسبیتی که آنرا به تعریف کشیده بود, با عث نگرانی شده بود, زیرا گفته می شود, که وی در جائی گفته بود که:

Das JETZT sorgt  mich ernstlich و ترجمهٔ این گفتهٔ وی به زبان دری تقریبا این است که گفته بوده باشد که: "زمان حال" مرا جدا نگران ساخته, یا همچو اظهار شبییه ئی وی نموده است, که اشارت به مشکلاتی یک برداشت دقیق علمی از "طول و عرض زمان حال" را در بغل دارد.

به هر صورت, اینکه "زمان حال چقدر طول دارد؟" سوالی جالبی است که علم بار ها در کوشش تعریف دقیق "زمان حال" و "طول و عرض زمان حال" بر آمده است, اما تا به اکنون یک پاسخ دقیق در زمینه "غیب به مشاهده می رسد."

زیرا, قسمیکه جناب محترم الله محمد خان نیز به حرکت, حرکت و یا گردش زمین, ایجاد نقش تقویم از روی حرکت نیز اشارات جالب مستقیم و غیر مستقیمی داشته اند.

در کلتور اسلامی-افغانی ما از اصطلاح "آخرزمان" نیز کار می گیریم, که این اصطلاح در بحث فعلی ما نیز جالب است, زیرا طول زمان در کل, نظر به کلتور ما, اگر اشتباه برداشت ننموده باشم, که ان شاءالله ننموده باشم, طول زمان در کل از آفرینش جهان عستی ما تا روز قیامت" است!

اکثر بخش های علم فزیک, پس از آنکه اینشتین این موضوع نسبی بودن زمان را تشریح نمود و گفت Zeit ist relativ, دیگر بیشتر به موضوع "طول زمان حال" میل و رغبتی از خود شان نشان نمی دهند, اما چیزی جالبی دیگری را که برخی از فزیکدانان محترم به آن اشاراتی داشته اند این است, که "وقت می تواند به سرعت های مختلفی در جریان باشد, این موضوع مربوط به آن می شود, که ما در کدام یک جائی از اونیورزوم Universum در راه هستیم.

در این رابطه یک Quantenphysiker به اسم Herrmann Nicolai , خدا گردنم را نگیرد, اینشین را چنین انتقاد می کند:

"Einstein hat festgestell: Das stimmt nicht. Auch das Phänomen der Gleichzeitig keimt hängt ab vom Beobachter. Also vom Bewegungszustand des Beobachters. Das heißt also in der speziellen Relativitätstheorie gibt es keine universelle Definition von Jetzt." 

خلاصهٔ این گپ بالائی این است که در داخل تیوری نسبیت هم کدام تعریف دقیق از "زمان حال" وجود ندارد.

مگر ما و شما ان شاءالله در ارتباط "طول و عرض" زمان حال, حتما در اینجا از خلال بحث های ما, یک چیزی های پیدا می کنیم.

بحث طول زمان حال تا نتیجه گیری این بحث ادامه دارد.

و من الله التوفیق

با تقدیم احترامات فائقه

حسیب الله

زمری کاسی18.04.2024چینhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/cn.png

​گرامی و محترم الله محمد. 

هرچند نمیخواهم در بحثی داخل گردم و بعضا سخن بیجایی دیوانه میسازد و هرکس که میگوید که «زمان حال وجود ندارد!»، باید گریست چه سالها بحثی بود بر تیوری اینشتاین تا ثابت گردید و به این معنی کوتاه که اگر حال وجود ندار پس گذشه هم وجود نداشته و آینده هم وجود ندارد! شما حتما آلمانی میدانید لطفا سطر ذیل را ساده درک فرمایید و ختم بحث:  

    "Eine Sekunde entspricht 9 192 632 770 Perioden der Strahlung des Überganges zwischen den beiden Hyperfeinstruktur-Niveaus des Grundzustandes von Atomen des ElementsCäsium-133"

محمد داؤد مومند18.04.2024متحده ایالاتhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/USA.png

​افغان و مبارز اصیل استاد معروفی گرامی!

بعد از عرض احترام و مراتب تمنیات نیک

محتویات مضمون جناب شما، در مورد زمان، از سطح دانش این شاگرد غبی تان بلند تر بود، لذا در مورد از ابراز نظر قاصرم.

فکر میکنم که استاد الله محمد خان آتش نفس و بیدل شناس، با تبصرۀ خود، جای ابراز نظری برای دیگران نگذاشته است. او «آب» است و کسانیکه منکر تاراج فرهنگی ایران و به اصطلاحات مبتذل ایرانی نشوار میزنند و به مشی ایران خواهی و اعتقاد بر اصالت اصطلاحات ایرانی، چون موشک و باد بزن و بخصوص «بد جنس» بد جنسی خود را عیان و مانند شادی ک سرخک، دیگران را به تمسخرش وامیدارند، سراب فریبنده چیزی دیگری نیستند که به تطهیر آب افغانیت ضرورت دارند، ولی هرگز افغان نخواهند شد و «بی آب» خواهند ماند.

کاڼی به وروست نشی

دشمن به دوست نشی

Hazarzbek Tajiashtun17.04.2024USAhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/USA.png

Sorry, that I do not communicate with people that I believe are paid participants and have duty to deviate the sites topics from the current hot issues to no subject discussion. 

​I still remember as if it was yesterday, that upon his/her tenure termination from AGO, the principle of that website stated something very similar to " if you do not have a shame, then we will be ashamed of...."

الله محمد17.04.2024آلمانhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/DE.png

استاد محترم و گرامی آقای معروفی!

با عرض سلام و آرزومندی سلامتی شما محترم ریش سفید کشور و زبان دری.

 مکتوب  "زمان حال  چقدر است؟ شما را مطالعه نمودم که در آن می نویسید:"   منتظر میمانم، که کامنتهای انتقادی را بخوانم ".

 نمی خواهم شما را زیاد منتظر بگذارم، در غیر آن زیادتر از انچه می خوانید می نوشتم:

 1- "اصل موضوع مگر در جای دیگری نهفته است؛ و آن این، که "زمان حال" را اصلاٌ نمیتوان اندازه گیری کرد "

 یعنی چیزی که اندازه نداشته باشد و یا اندازه نگردد، وجود ندارد، زیرا این حرکت است که حس و درک زمان را در در سیستم مغز ایجاد می نماید.

 2-" و به عبارت دیگر "زمان حال"  اصلاٌ  وجود فزیکی و قابل پیمایش ندارد! "

 وجود فزیکی ندارد یعنی اصلاٌ وجود ندارد. مولانا می فرماید:

 ساعت از بی ساعتی اگاه نیست

 زانکه انسو جز تحیر راه نیست

 ماضی و مستقبل ای جان از تو است

 هر دو یک چیزند پنداری دو است

 لامکانی که در او نور خداست

 ماضی و مستقبل و حالش کجاست

 جمله بالا مطابقت دارد به ایه قران کریم: اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالأرْضِ

 3-"کمی به ریاضیات و فزیک پرداخته و "زمان" را  بالای  محور X نشان میدهم، که از "گذشته" شروع شده و به سوی "آینده" در حرکت است. "

 این زمان نیست که حرکت می کند بلکه انرژی یعنی نور است که  حرکت می کند که جوهر هستی را می سازد یعنی انرژی و به فرموده فزیکدان مشهور "مرحوم   تسلر " هستی انرژی است، همه چیز انرژی است یعنی شما در اطاق   تان یک قعطیکک انرژی هستید. ما همه مانند قعطی  نصوار پر، پر از   انرژی هستیم.  و روزانه سه بار انرا از نصوار یعنی مواد غذایی که انرژی هستند پر می نماییم.  فکر هم انرژی است، فکر است که شما را اینطرف و انطرف می برد و در اخیر هم دو باره خاک می گردد و خاک هم به اساس افکار انشتاین انرژی است،  یعنی "کتله ای  که می تواند در صورت حرکت با سرعت نور به انرزی تبدیل گردد،  مانند کوه بابا و هندوکش و غیره کوهها که همه ذرات هستند که یکجا شده اند و در خود انرژی را ذخیره دارند.

 4-"قیمت "زمان حال" چیز دیگری نیست جز  "صفر""

 فکر شما  عمیق فکر می کند،  یعنی از مالیکولهای فکر شما به شکل  کوانتوم افکار تان در پرش امده و درست تشخیص می نماید. افکار همه شکلی از کوانتوم است که اینجا نمی شود انرا بحث نمود. 

 5-"همه به نکوئی میدانیم، که "زمان" در جهان ما یک کمیت "ممتد"، " لاینقطع" و "سیال" است و هرگز نقطه ای را پیدا کرده نمیتوانیم، که در آن "زمان" متوقف گشته باشد و یا متوقف گردد!!!"

 شما در اینجا حرکت را با زمان اشتباه تصور می کنید. ما در هستی ابدی زندگی داریم و می توانیم این ابدیت و ازلیت  را احسا س و درک نماییم. ما در اصل خود این هستی هستیم، در صورتیکه قادر به این شناخت شده و به این اگاهی و معرفت برسیم   چنانچه بزرگان ما رسیده اند و برای ما فرهنگ و فرهنگ یاد گیری  انرا گذاشته اند،   وحی خودش از در ون هستی خالق پاک امده  و به همین ترتیب   نبیایان کتب  آسمانی  و اولیا کتب زمینی  راغرض اسایش و ارامش بشر نشر نموده اند. اینکه این ارامش را دارند و یا ندارند موضوع جداگانه است. 

 چون نبی اگه کننده است از نهان

 کو بدید انچه ندید اهل جهان

مولانا

حسیب الله16.04.2024آلمانhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/DE.png

​پس از تقدیم سلام مجدد به همه,

جهت یک استفادهٔ مثبت از وقت, می پردازم اندکی,

در ارتباط با موضوع "کنفلیکت تاریخنگاران محترم ما" , همچنان با تماس اندکی, مرتبط با بخش صلاحیت های وظیفوی, صلاحیت های کاری و نیز صلاحیت های علمی-فنی  "پولیس جنائی", "قوای عدلی-قضائی" و "تاریخنگاری علمی-حرفوی". البته به امید آنکه این سطوری را که منی ضعیف از خلوص نیت در رابطه می نویسم, خدای ناخواسته کدام نوع بی احترامی تلقی نگردیده, بلکه فقط و فقط منحیث اظهاری, اندکی ممد نیز واقع گردند.

مرتبط به "قتل مرموز امیر حبیب الله خان" جناب محترم داکتر صاحب سید عبدالله کاظم می فرمایند:

"یکی از کسانیکه بعد از گذشت تقریبا نیم قرن ابراز نظر در مورد این قتل کرد, همانا مؤرخ شهیر میرغلام محمد غبار بود..."

منبع: بررسی زوایای تاریک قتل امیرحبیب الله خان سراج الملهٔ, تاریخ نشر, 25 مارچ 2024, صفحهٔ اول بین سطور 26 الی 27.

قسمیکه در بالا به آن اشارتی داشتم, باز هم به حیث یک تکرار احسن تاکید میدارم به موضوعی که, سوالات و تبصرهٔ من در این بحث, فعلا در کل یک مکث بسیار مختصری دارد, در ارتباط صلاحیت های علمی-تخصصی تاریخنگاران, پولیس جنائی و قوه های عدلی و قضائی در یک کشور و یا در یک جامعه.

جناب محترم داکتر صاحب سید عبدالله کاظم, مرتبط به "بررسی قتل مرموز امیرحبیب الله خان" البته در هر چهار بخش نوشته های اخیر شان در این ارتباط که از تاریخ 25 مارچ الی 5 اپریل 2024م. به نشر رسیده اند, از بررسی های برخی تاریخنگاران محترم, در ارتباط "قتل مرموز" ذکری خیری می نمایند و بررسی های آنها را نیز با ما به اشتراک گذاشته اند, که در قدم نخست واقعا این کار و زحمات جناب محترم کاظم در این راستا قابل قدر و احترام می باشد; اما سؤالاتی چندی نیز در این ارتباطات عرض اندام می کنند, که بطور مثال برخی از آنها, مربوط می شوند به ساحات کاری و یا بخش صلاحیت های علمی-حرفوی تاریخنگاران محترم و "پولیس جنائی و قوای عدلی-قضائی در یک کشور و یا در یک جامعه می باشند:

١. آیا کشف "قاتل یک قتل مرموز" از بخش صلاحیت های کاری-حرفوی "پلیس جنائی و قوای قضائیه همان زمان خودش, به اسم و نامی که داشته باشد" است, یا کار "تاریخنگاران محترم" ؟

٢. آیا در طول 106 سال اخیر, به غیر از جناب غبار که پنجاه سال پس از از قتل مرموز مذکور, جناب ارسلا که در سال 2017م. , جناب کاظم که در 2024م. به بررسی این قتل مرموز پرداخته اند; کدام پلیس جنائی کشور (یا معادل آن تحت هر عنوان و یا نامی که بوده باشد), کدام مامور سیستم قضائی کشور(تحت هرعنوان و اسمی که بوده باشد), در طول 106 سال اخیر, کدام پروتوکولی, کدام بررسی تحریری-کتبی, کدام تحقیقاتی-جنائی که سند و مدرک تحریر آن موجود باشد, حتی در حد و حدود یک سطری هم ثبت و درج اسناد رسمی-دولتی کشور ننموده اند؟

بطور مثال: آیا در دوران سلطنت امان الله خان, همان بخش قوای امنیتی کشور که حیثیت "پولیس جنائی" یا همچو چیزی را داشته بوده باشد, در تشکیلات حکومتی-دولتی آن زمان وجود نداشته است, یا اینکه وجود داشته است, اما پروتوکول نویسی در ارتباط یک قتل, در آن زمان رائج نبوده است و همچو امری به شکل تحریری صورت نمی گرفته است; و یا هم اینکه پروتوکول های در زمینه موجود بوده است و یا وجود دارد, اما آن پروتوکول ها مورد مطالعهٔ "تاریخنگاران محترم ما" قرار نگرفته اند؟

- همان بخش نیروی امنیتی آنزمان که ما آنرا امروز به حیث "ادارهٔ پولیس مخصوص مبارزه با قتل" می نامیم, و یا همچو یک ادارهٔ شبیه ئی آن در آنزمان, کدام تحقیقات و یا بررسی تحریری از خودش بجا نمانده است؟

یا به عبارت دیگر, به دوسیهٔ قتل امیر مملکت, در آنزمان کدام مرجعی دولتی, کدام ادارهٔ دولتی آنزمان رسیدگی می کرد؟

نتایج نهائی همان سکتور قوای امنیتی مملکت که شبیهٔ"پولیس جنائی و یا قوای امنیتی بررسی یک قتل" بوده است, در بارهٔ این قتل مرموز چه سند و یا مدرکی را به شکل تحریری از خودش بجا مانده است و یا خیر؟

شکل تحریری و یا متن نتیجهٔ تحقیقات اولیه, نتیجهٔ تحقیقات وسطی و بلاخره نتیجهٔ تحقیقات آخری "امنیتی و قضائی آنزمان" در زمینه چه ها بوده اند؟

آیا متن و یا متون رسمی-دولتی به شکل تحریری در ارتباط اطلاعات جمع آوری شده از تحقیقات متهمان همین "قضیهٔ قتل مرموز" وجود دارد؟

به عبارت دیگر, آیا اظهارات متهمان به شکل تحریری, در هنگام تحقیق و تحقیقات "امنیتی و قضائی" وجود داشته است و یا وجود دارد؟

آیا متن و یا متون تحریری راز و رمز های چگونگی تحقیقات متهمان در این "قتل مرموز" در دستگاهٔ دولتی و به شکل رسمی وجود دارد و یا خیر؟

اگر پاسخ سوال بالای مثبت باشد, پس آن اظهارات چه چیز های بوده اند; اطلاعات کمتر شنیده شده در رابطه چه چیز های بوده اند; دلایل ومدارک تحریری جمع آوری شده از متهمان "این قتل مرموز" چه چیز های اند; رسیدگی قوای قضائیه, قضات و یا مراجعی که به حیث اکتوران قوای قضائیهٔ آن زمان بوده اند, بصورت دقیق در رابطه چه چیز های بوده اند؟

قسمیکه از وسعت و پریشانی سوالات بالائی به مشاهده می رسد, نخست به یافتن اسناد و مدارک تحریری نیاز داریم, تا در رابطهٔ یک قتل, یک قتل مرموز, آنهم در رابطه به یک قتل مرموزی که 106 سال قبل اتفاق افتاده است, نظری داده بتوانیم. 

خلاصه: بررسی قضیهٔ یک قتل در قدم اول از بخش صلاحیت های کاری-حرفوی پولیس جنائی و یا یک ارگان معادل وی و نیز قوای عدلی-قضائی یک کشور می باشد, نه کار "یک تاریخنگار" , بدون شک که یک تاریخنگار نیز حق تحقیق در رابطه را دارد, اما بر اساس اسناد و مدارک معتبر; یعنی: آیا تاریخنگاران محترم ما در مورد قضیهٔ همین "قتل مرموز", تمامی اسناد و مدارک تحریری و متون تحقیقات قوای عدلی-قضائی همان زمان را, تا حد امکانات و دسترسی شان به آن ها, به مطالعه گرفته اند و یا خیر؟

و من الله التوفیق

بحث کنفلیکت تاریخنگاران محترم ما ادامه دارد.

با تقدیم احترامات فائقه

حسیب الله

محمد داؤد مومند16.04.2024متحده ایالاتhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/USA.png

​جواب طفلانۀ حامد جان فارانی به استاد معروفی!

حامد جان فارانی عنوانی استاد معروفی نوشته است:«..آموختم که نه تنها نویسنده بلکه زبان شناس هستید و درین عرصه از من تجربه ای بیشتر دارید زیرا من تازه در این عرصه وارد شدم.»

استاد معروفی اولین شخصی بود، که غرض رهنمایی حامد جان نوکار و بی تجربه، غلطی های نوشتۀ او را به رخش کشید ولی حامد جان اصلاً آن یاد آوری اصلاحی استاد معروفی را به نادیده و نا شنیده گرفت.

نا گفته نماند که این قلم نیز همزمان، تبصرۀ انتقادی خود را بر محتویات مقالۀ حامد جان خدمت شان تحریر داشته بودم.

مثل اینکه حامد جان فارانی حد اقل در مدت بیست سال گذشته، صد ها مقالۀ علمی و تحقیقاتی استاد معفروفی را نخوانده و صرف اکنون باخبر شد که استاد معروفی نه تنها نویسنده بلکه زبان شناس نیز میباشند.

این جملۀ حامد جان چنین معنی میدهد که حامد جان از طریق مطالعۀ مضامین استاد معروفی، به قدرت نویسندگی او وقوف داشته ولی درک نکرده بود که استاد معرفی یک زبان شناس نیز هستند، در حالیکه بیشترین مضامین استاد معروفی در مورد دستور زبان و لغت شناسی است.

خیلی خنده آور است که حامد جان، تازه به نوشتن آغاز نموده، ولی به این نتیجه رسیده است، که استاد معروفی، تجربۀ بیشتری از حامد جان دارد!!!!!

حامد جان در جای دیگری نادرست «پورته» کرده است که «آقای ...... و دیگران که درین علم سرآمد هستند....»

حامد جان بی خبر از اینکه استاد معروفی چندین بار پوز این سرآمد، حامد جان را در قسمت دستور و لغت زبان دری  به خاک مالیده است و بر بطلان ، باطلش خطوط بطلان کشیده است.

از طرفی هم که حامد جان به حیث یک آدم شوقی و اماتور در حال مشق و تمرین نوشته کردن است و مانند کودک یک ساله کوشش و سعی بر پا استادن را درین عرصه دارد، چطور به این نتیجه رسیده که موصوف و دیگران درین عرصه سرآمد اقران اند؟

لاوه برین، توصیف غلو مانند حامد جان از آن معلم و هادی و رهنمایشان، اهانت به استاد معروفی و استادان سخن و ادب و ادبیات است.

گویا، تا کسی سخن نگوید، درک عیب گفتار ناهنجارش، کمی مشکل خواهد بود.

امیدوارم روزی حامد جان توان نویسندگی را بدست آرد، و چیزی ننویسد مانند مقالۀ چند سال قبل او که ملت افغان را «ملت درویشان» لقب داد، که در همان زمان محتویات مقاله اش رد نمودم.  

زمری کاسی16.04.2024چینhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/cn.png

May be an image of ‎text that says '‎نه خوشحاله دي وفا كرم نهُ خفه دي كرم ستم ڈوند یؤ تال دے چي غرويبزي كله زپر اؤ كله بم دا یؤ دوه کری ژوندون دے په خندا خندا ئي تر كرہ دا جهان خداي جنجال دے كله وران اؤ كله سم انتخاب شاندار خان غني خان‎'‎

دوکتور محمد اکبر یوسفی16.04.2024آلمانhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/DE.png

​دوست نهایت عزیز احمد آریا!

سلام ها و احترامات فراون تقدیم تان باد.

 به هوشداری های شما در خصوص مخاصمان و خرابکاران بخیل و بد جنس توجه خواهم داشت. یار زنده و صحبت باقی. صحتمند و سرفراز باشید.  په ډیره مینه. یوسفی. 


احمد آریا15.04.2024امریکاhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/USA.png

دوکتور ارجمند، فرزانه و محترم یوسفی را درود،

آرزومندیهای صمیمانه این هموطن را برای صحتمندی و سلامتی هرچه بیشتر وجود گرامییتان بپذیرید.  خرسندم  که وردی از این قلم توانست اسباب مسرت شما دوست خبیر، نویسندۀ پرکار و محقق حاذق را فراهم کند. 

بر خصومتهای حسودان و خرابکاران  وقعی نگذارید. در جهان ما تعداد آنها کم نیست و در هر چند صبا یکی از سوراخی باید سر بکشد و برحسب دستور و به ذعم خود زخمی به شما بزند. هرگاه قرار  است آنها را جدی بگیریم، در واقع  بر عمر نکبتبار و ذلت افکارشان افزوده ایم. از قدیم گفته اند، «جواب جاهلان خاموشی ست». یقیناً «در راه مبارزه برای حق همیشه تنها هستید». اما  همیشه حق بر باطل پیروز بوده است.

شاد و کامگار باشید

با احترام

آریا

محمد داؤد مومند15.04.2024متحده ایالاتhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/USA.png

​دو تبصرۀ مو شگافانه، از دو شخصیت صاحب قلم و نکته دان.

الیوم با باز نمودن ویب سایت وزین آریانا افغانستان، تبصره های دو شخصیت سخن دان و سخن سنج، یعنی محترم الله محمد خان و محترم حسیب الله خان را به ارتباط مقالۀ اخیرم، که نقدی بود بر مضمون پوهاند صاحب داکتر سید عبدالله کاظم، مایۀ فراغ دل  و فروغ دیده ام گردید. 

تشخیص کیفیت و حقانیت و استدلال مضمر در یک مضمون، معمولاً از چشم نویسندۀ مقاله و یا تحقیق، تا حدی زیادی، کاری است مشکل، و این امر تعلق می پذیرد، به قضاوت ذوات صاحب نظر و نکته دان و نکته سنج و با انصاف.

به خاطر دارم که بابای مبارزان ملی سید اصیل و حق گوی و حق پسند و نهایت با شهامت یعنی استاد سید خلیل هاشمیان، به محترم الله محمد خان، خطاب بیدل شناس را داده بود.

الله محمد خان در موازات قراء،  گویا ابیات کلیات بیدل را به حافظه سپرده است، و بر معانی قلل سلاسل جبال و کتل پر پیچ و خم صعب العبور آن ، مانند شاهین بلند پرواز، بی باکانه و به سهولت بال و پر میکشاید و به طیران لایتناهی آن، و معانی انفس و آفاقش، در مسیر پرواز ابدی قرار دارد، چناکه ذواتی چون استاد سیستانی و استاد کاظم و این خامۀ شکسته به راهش عبور نکرده و نه توان آن، مقدور و میسر است، در تبصرۀ نوازشگر و حوصله افزای خود مینگارند:

«زحمات و حوصلۀ تان در 14 صفحه، حیثیت تاریخ کشور را بالا برده که هر انسان با منطق سالم را متقاعد به این میسازد که به چه قدرت منطقی شما  و محترم جهانی صاحب در برابر احیای تاریخ درست کشور تلاش میورزید و به اصطلاح متهم را محکمه تاریخی مینمائید.»

مبصر فرزانه و توانیای  دوم، شاغلی حسیب الله خان است، که در قسمت موشگافی وتحلیل و تجزیۀ علمی مطالب مطروحه به مقام استادی رسیده که در ویب سایت افغان جرمن، شخصی دومی را یارای، رقابت با او نیست، این قلم را با تحریر همچو  پاراگرافی مفتخر ساخته اند:

«مقالۀ جناب محمد داؤد مومند را در خور ستایش یافتم، زیرا اظهارات جناب ایشان، در راه های تشخیص کانفلکت تاریخ نگاران محترم ما و در راه تجزیه و تحلیل کانفلکت مذکور و هم چنان در راه سراغیابی راه های حل در عرصۀ تاریخ نگاری، همچو مقالات و نوشته های پربار، مؤثر و مفید واقع شده میتواند که ما را قدم به قدم به سمت تاریخ نگاری علمی نزدیک و نزدیکتر ساخته میتواند..»

از اینکه ذوات محترم فوق الذکر با همچو تبصره های طلایی خود، مرا مفتخر ساخاتند و کامنت های شان، موجب  تشویق، ترغیب و تشجیع بیشتر از پیشتر میگردد، مایۀ طمانیت روحی ام است و مرا متقاعد ساخت که مبارزۀ حق طلبانۀ این قلم، گل لگد کردن و یا در آب کلوخ انداختن و گذشتن نیست. 

ناگفته نماند که این همه توجه و ابراز ممنویت، مانند «تو مرا آخوند بگو، و من ترا ملا» که در ویب سایت افغان جرمن به کرات معمول و قابل ملاحظه و تشخیص است نیست.

پروردگارا ! ما در طی طریق راهی که تو  عنایت فرموده ای، شرمنده نساز

آمین یا رب العالمین    

ع و ح15.04.2024سدني /FotoGallary/CountryIcons/AUS.png

​حمله شجاعانه ايران به مركز صهيونزيم، امپرياليزم را از خواب غرور بيدار كرده.  اين متل مردم ما شايد حالت بايدن را خوب  تمثيل كند"وار به كشكاره وكا  غ به ابى "

الله محمد15.04.2024آلمانhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/DE.png

​ جناب محترم جهانی صاحب!

با عرض ادب. 

مضمون "جواب مختصری به نوشته محترم داکترصاحب کاظم" از مطالعه بنده گذشت.

با اظهار تشکر از زحمت تان باید چند نکته را به اختصار ذکر نمایم:

  بنده متاسفانه منابع زیاد در ارتباط تاریخ کشور به جز از چند کتاب مشهور تاریخی ندارم تا خود را مشغول منطق زهر آلوذ محترم داکتر صاحب کاظم نمایم و از طرف دیگر متاسفانه وقت انرا هم ندارم. 

مسلم که هر انسان با عقل سالم خواهان معلومات درست در ارتباط واقعیت ها تاریخی و یا هم غیر تاریخی می باشد. زمانی بنده فرضاٌ یک مقاله تاریخی را مطالعه می نمایم، در صورتیکه معلومات و منطق ناقص در آن موجود باشد، باعث خلق نمودن چیزی نا درست برای خواننده  گردیده که یک نوع ظلم معلوماتی  به شمار رفته می تواند . 

بنده در اثر مطالعه افکار محترم داکتر کاظم ،  کاملاٌ مطمین هستم که  آن محترم در تحلیل و تجزیه وقایع تاریخی و سیاسی اکثراٌ اشتباه می نویسند، اما شیوه کار وی طوری است که هر خواننده متوجه آن نمی گردد. بنده در موارد زیادی آن محترم را متوجه این ساخته ام، اما شکل فکر و منطق وی قابل اصلاع نیست، فلهذا باید موضع گیری سالم با وی  نمود، چنانچه شما محترم و محترم مومند صاحب و در گذشته محترم عباسی صاحب به این کار اقدام نموده اید و می نمایید و باید هم نمایید.

بنده غرض مستند ساختن اظهارات بالایی خود،  افکار نامبرده را در ارتباط تاریخ جاری جهان و افغانستان تذکر می دهم،  که به اشتباه رفته است و حالا چطور این فرد قادر به تحلیل اوضاع تاریخ کشور در صد و دو صد سال و یا کمتر و زیادتر شده می تواند. 

داکتر صاحب کاظم در ماه  نوامبر 2020  در یک "معروضۀ خدمت آقای بایدن رئیس جمهور منتخب امریکا!" می نویسد:"

1-"با تقدیم تبریکات صمیمانه به نسبت موفقیت چشمگیر شما و تیم کاری شما در احراز این مقام ارشد و عالی امریکا و به آرزوی موفقیت مزید شما !"

در حالیکه در ماه اگوست 2019 در مورد وی می نویسند:

نقص امریکائی ها در سیاست خارجی اندیشیدن به منافع کوتاه مدت و آنی آنها است و اما از دور اندیشی متأسفانه بسیار بی بهره استند   ... دیگر به آواز و پیشنهاد های مثل "جو باید ها" خود را راه گم گشته در افغانستان نسازند و دور اندیشانه با معضله افغانستان برخورد نمایند."

ایا خود محترم داکتر کاظم که چنین ذکر می کند در باره بایدن، خودش دور اندیش بوده است که در ادامه معروضه خود می نویسد:

2-" ...بخصوص که دراین چهار سال اخیر شاهد جنایات عدیده  بوسیلۀ دشمنان دموکراسی و آشوبگران و جانیان داخلی و خارجی در آن سرزمین بوده ام که چگونه دولت افغانستان و مردم ان از طرف اداره موجود امریکا به رهبری آقای ترامپ و به دسایس متواتر نماینده این اداره زلمی خلیلزاد زیر فشار های آشکار و پنهان قرار گرفته تا سر به اطاعت بی چون و چرای اوامر غیرمنصفانه آنها بگذارد و بنام صلح در واقع به خواست یک عده تروریست های معلوم الحال به نام گروه طالبان تن دردهد ."

در این اظهار نظر مطالب زیاد غیر منطقی وجود دارد ، که لازم به باز نمودن همه آن نیست، 

اما نامبرده باید از تاریخ و جامعه شناسی و روانشناسی افغانستان این را می توانست اموخت، که کشور تحت اشغال قرار داشت و افغانها در تاریخ ثابت ساخته اند که  اشغال را تحت هیچ شرایط نپذیرفته،  و در برابر ان مقاومت می نمایند. 

ضمنا  اظهار اینکه "اشوبگران و جانیان داخلی و خارجی" این معنی را می دهد که هم مقاومتگران"  اشوبگران" بوده اند و هم "امریکاییان" یعنی خارجیان، زیرا به فرموده شان "  دولت افغانستان و مردم ان از طرف اداره موجود امریکا به رهبری آقای ترامپ  و به دسایس متواتر نماینده این اداره زلمی خلیلزاد زیر فشار های آشکار و پنهان قرار گرفته" .

3-"خدا را شکر گذارم که اکنون چهار سال به پایان رسید، چهار سالیکه یک نفر با بازی های ناعاقبت اندیشانه خود و تیم هردم خیالش تمام جهان را با دردسر های بزرگ مواجه کرده بود.."

این جمله به کسی نوشته شده که در مورد وی در شماره اول آمده است که:" دیگر به آواز و پیشنهاد های مثل "جو باید ها" خود را راه گم گشته در افغانستان نسازند".

در ادامه تقاضای ذیل شده از برادر ما بایدن:

 4-"مردم زجر کشیده افغانستان از جناب شما اقای بایدن رئیس جمهور منتخب امریکا تقاضا دارند تا  بر انچه  در بارۀ این کشور قبلاٌ گفته اید، تجدید نظر کنید"

اولاٌ بنام مردم افغانستان صحبت نمودن بسیار زیاد است. بهتر بود نوشته می شد به حیث یک تحلیل گر سیاسی و اقتصادی و تاریخی مجر ب و شناخته شده کشور و جهان  و دوم اینکه سیاست جهانی امریکا از سال 2006 به بعد  و مخصوصا 2009 در قبال افغانستان معلوم بود که به چی طرف می رود و اینرا بایدن باید می دانست و تجدید نظر از وی تقاضای درست نبود. 

 

هرگاه  کس دور بین می بود ،  می توانست  بداند که  انچه حکومت قبلی امریکا یعنی ترامپ به نتیجه خروج از افغانستان رسیده بود  ، به شخص ارتباط نداشت، که تجدید نظر نماید،  صرف نظر از اینکه یک فرد افغان نمی تواند و نمی توانست،  سیاست حارجی امریکا را تغیر دهد.  نوش جان داکتر صاحب به حیث  ریش سفید  کشور و جهان که با رویا های خود چنین عشق می ورزند.   

در ادامه مشوره به بایدن ریس جمهور امریکا امده که:

5-"و با درک واقعیت های جاری در راه صلح دوامدار و ختم جنگ و خشونت در افغانستان باز نگری کرده و راهی را که تاکنون در پیش گرفته شده و سعی گردیده تا مشتی از تروریستان را حاکم بر اوضاع کشور سازند و افغانستان را بار دیگر دچار  هیولای  جنگ داخلی گردانند، به یک مسیر سالم و ایجاد یک فضای مساعد برای صلح مبدل نمائید."

اولاٌ جنگ داخلی صورت نپذیرفت و ضمناٌ با وجود مشکلات  زیاد داخلی و خارجی در کشور تا جاییکه بنده  معلومات دارم صلح حکمفرما است. 

خلاصه کسیکه نتواند اوضاع جاری کشور و جهان را درست تجزیه و تحلیل کند ، چطور قادر است روانشناسی   صد سال قبل را از روی ورقهای قاغذ هر کس،  و مشوره نوشته های محترم ارسلا  تحلیل نماید.  

 اما  چیزی که از دست  تاریخ نویس اماتور ما ساخته است می نماید،  یعنی قسماٌ  با  تجزیه و تحلیل های غلط خود دیگران را قادر به اصلاح خود نموده ، که اینرا هم غیر مستقیم یک خدمتی برای تاریخ کشور باید تلقی نمود .

یعنی از ریگ خود توسط دیگران روغن می کشد، این هنر هم قابل تقدیر است، یعنی ما هم جغله فروشی  و  هم روغن فروشی تاریخی  باید نماییم تا به خود کفایی تاریخ نگاری  برسیم. و من الله توفیق

تا نمی سوزیم بیدل پر فشانیها به جاست

مشرب پروانه ایم آتش به جان انداخته

 

حسیب الله15.04.2024آلمانhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/DE.png

​با سلام مجدد و تجدید احترامات به همه,

موضوع: کنفلیکت تاریخنگاران محترم ما

چرا از دیدگاهٔ "تشخیص این کنفلیکت" در قدم اول "دلیل اصلی انگیزهٔ" جناب محترم کاظم مورد سؤال قرار گرفته است و این موضوع از دیدگاهٔ علمی-تحقیقی از یک اهمیت بسزائی برخوردار است؟

از آنجائیکه, به نظر منی ضعیف, چنین یک موضوع مهم و اساسی در عرصه های مختلف "تحقیق" از سوی علما, دانشمندان و محققین محترم و عزیز ما, در کل, کمتر مورد التفات و توجهٔ کافی قرار گرفته است; می پردازم به یک مکث مختصر در این رابطه:

نخست باید این موضوع اساسی را یاد آور شوم, که,  بدون شک, میل و اشتیاق کشف حقایق نه تنها اینکه یک چیزی خوبی است, یکی از حالات فطری ما انسانهاست, بلکه یکی از عوامل مؤثر در پیشرفت امر تحقیق نیز محسوب می گردد, که حق هر انسان است!

اما موضوعی مهمی دیگری را که در بحث اجتماعی "کنفلیکت تاریخنگاران محترم ما" قابل دقت و ارزیابی دقیق می پندارم, موضوعات "دلیل اصلی انگیزهٔ تحقیق در یک موضوع" و ارتباطات "انگیزه و احساسات در کار های تحقیقاتی" می باشد!

یعنی: نخست باید به این اصل پی ببریم, که هر کارتحقیقی میتواند با "محدویت هائی" مواجه شود, که در عرصهٔ تحقیق, البته در زبان علمی-تخصصی به این محدودیت ها, "محدودیت های تحقیقاتی" و یا بطور مثال به زبان آلمانی به آن "Limitation" گفته می شود! درست؟

به عبارت دیگر: یکی از بخش های مهم کار علمی این است, که یک محقق باید, تاکید می کنم, باید که نخست "Limitation" یا "محدودیت ها" را در کار تحقیقی خودش درک کند, یعنی بپذیرد, پس از آن آنرا ارائه نیز بتواند! در غیر صورت, می تواند یافته های یک کارتحقیقی و نیز نتایج "یک کار تحقیقی" از اثر نفوذ "Limitationen" و یا "محدویت ها, یک کیفیت مصدومی را بخود گرفته, بر نتیجهٔ "کارتحقیقی" نیز تاثیرات منفی از خود بجا بگذارد!

در این راستا, یا در این ارتباط, یکی از "موضوعات کلیدی", یا به عبارت دیگر "یکی از ارکان بسیار مهم و اساسی در امر تحقیق" همانا "انگیزه", یعنی "دلیل اصلی انگیزه" و نیز "احساسات درونی یک محقق" می باشد, نسبت به "کارتحقیقی وی"!

یعنی: هرگاه "دلیل اصلی انگیزهٔ درونی یک محقق نسبت به موضوع انتخابی اش برای یک کار "تحقیقی" داشته های چون بطور مثال "داشتن احساسات نامتعادل و یا غلیظ در قبال موضوع", داشتن احساسات شدید و یا غلیظ به "موضوع تحقیق" در میان باشند, در آنصورت خطر آن زیاد است, که همچو یک "Limitationen" یا "محدودیت ها", بالای یک کار "علمی-تحقیقی" تأثیر و یا تأثیراتش را گذاشته, نتیجهٔ "یک کار علمی-تحقیقی" را مصدوم گرداند:

یعنی, "یک کار ظاهرا عینی-علمی" که به زبان آلمانی به آن "objektive wissenschaftliche Arbeit می گویند, جایش را برای یک نوع "برداشت های شخصی" خالی نماید و یا "کارعلمی-تحقیقی" را فارغ از میتود های علمی معتبر به سمت یک نوع "برداشت های شخصی فرد محقق" بکشاند که در زبان آلمانی همچو روشی را "persönliche subjektive Aufzeichnungen und Berichte" نیز می خوانند.

یعنی: بطور مثال می تواند که "احساسات" یا "Emotionen" یک "محقق" درک وی را یا "Wahrnehmung" وی را در قبال پروسه های کاری "یک کار علمی-تحقیقی" تحث نفوذ قرار داده, نتیجهٔ "تحقیق" را مصدوم گرداند!

خلاصه: بطور مثال; باز هم تکرارا می نویسم که بطور مثال, تا این مثال "کج و پلیچم" خدای ناخواسته کدام بی نوع بی ادبی تلقی نگردد; بطور مثال, اگر من ضعیف خدای ناخواسته به حیث پروفیسری در پوهنتونی می بودم, و جناب محترم سیدعبدالله کاظم و یا هم بطور مثال جناب محترم زمانی, از من سوال می کردند, که نظرم در ارتباط "انتخاب موضوعات تحقیقاتی شان چه است؟"

در آن صورت پاسخ من به همچو سوال این بوده می توانست:

از آنجائیکه "ارتباطات شدید احساسات شخصی" بین شما محترمان و "انتخاب موضوعات تحقیقاتی تان" وجود دارد, من برای شما محترمین توصیه نمی کنم, که با "موضاعاتی که پیوند شدید احساسی" دارید, آن موضوعات را به حیث "کار های علمی-تحقیقاتی تان" انتخاب کنید, زیرا خطر آن می رود که "درک شما محترمان" در همچو موضاعاتی که با "احساسات شدید شما در پیوند است" , خدای ناخواسته, خدای ناخواسته "نتیجه و یا نتایج "کار های علمی-تحقیقاتی" تانرا مصدوم گرداند. البته این یک "مثال غیر واقعی" بود, جهت روشن ساختن موضوع, تا در بحث "کانفلیکت تاریخنگاران محترم ما" چند قدمی به سمت "تشخیص دقیق و علمی این کنفلیکت" رهنمون شده بتوانیم.

یاران زنده و صحبت ها باقی

و من الله التوفیق

با تقدیم احترامات فائقه

حسیب الله

الله محمد14.04.2024آلمانhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/DE.png

​جناب محترم مومند صاحب عزیز و گرامی!

با عرض سلام و احترام و آرزومندی صحتمندی شما محترم از بارگاه ایزد متعال.

 مضمون  شما تحت عنوان "مکث و نقدی، برمقالۀ شاغلی داکتر سید عبد الله کا ظم، »چرا غبار از بیان حقایق طفره رفته است " از مطالعه بنده گذشت. 

شکر خداوند که شما محترم و محترم جهانی صاحب صحتمند هستید تا تاریخ کشور را که  محترم داکتر کاظم انرا با منطق زهر آلود خود  عرضه می د ارد،  تداوی نموده و  برای علاقمندان تاریخ افغانستان انرا دو باره صحتمند  می سازید،  یعنی شما محترمین جراحان شفاخانه تاریخ کشور در این دریچه هستید. 

 اکثراٌ نقاط ضعیف منطق  داکتر صاحب کاظم که شما در مقاله تان تذکر داده اید خجالت آور بوده،  که برای بنده اشکارا است و بار ها در ارتباط موضوعات مختلف سیاسی و تاریخی انرا ابراز داشته ام. 

زحمات و حوصله تان در 14 صحفه حیثیت تاریخ کشور را بالا برده که    هر انسان با منطق سالم را متقاعد به این می سازد که با چی قدرت منطقی شما و محترم جهانی صاحب در برابر  احیای تاریخ درست  کشور تلاش می ورزید و به اصطلاح متهم را  محکمه تاریخی می نمایید. 

  از زحمات تان  ابراز تشکری می نمایم. 

 همه عمر با تو قدح زدیم و نرفت رنج خمار ما

چه قیامتی که نمی رسی ز کنار ما به کنار ما

بیدل

حسیب الله14.04.2024آلمانhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/DE.png

​با سلام مجدد,

موضوع: کنفلیکت تاریخنگاران محترم ما

در بحث "تشخیص کنفلیکت تاریخنگاران محترم ما,

با آنکه هنوز سؤال اول این بحث که عبارت "انگیزهٔ امر موضوع تحقیق" می باشد, پاسخ قناعت بخشی نیافته است, می پردازیم به جزئیات بیشتر در این سوال:

- جناب محترم کاظم در نوشتهٔ مورخهٔ 13 اپریل 2024م. شان می نویسند, که "تاریخ یک پیکر منجمد" نیست (منبع: صفحهٔ دوم, سطر پنجم), در حالیکه در اصل تاریخ صدفیصد یک پیکر منجمد است, در غیر صورت, هر گاه به این اصل پی نبریم, که تاریخ صدفیصد یک پیکر منجمدی است, چطور خواهد توانستیم, در قبال تاریخ تحقیقات میتودیک و علمی تاریخی را انجام بدهیم؟

به گمان اغلب, در این نوشتهٔ شان, جناب محترم کاظم, اصطلاحات "تاریخ" , "علمی تاریخ", "مطالعات تاریخی" و همچو اصطلاحاتی را که هر یک معانی و تعاریف دقیق خود را دارند, به اصطلاح همسایه های ایرانی ما "با هم قاطی پاتی" فرموده اند!

در ضمن جناب محترم کاظم در این نوشتهٔ شان, در صفحهٔ دوم این نوشته, بین سطور هفدهم الی هژدهم آن می نویسند, که:

"قضاوت سالم آنست که از کار های مثبت و مفید به حال جامعه تقدیر و از کار های منفی انتقاد نمود."

بدون شک که چنین برداشت از "تاریخ" و از "علم تاریخ" ما را به یک سمت و سوی می کشاند, که با "علم تاریخ" سر و کار ندارد; زیرا "علم تاریخ" یک وسیله است, فقط و فقط برای آن, تا ما بدان وسیله "همان پیکر منجمد گذشته را" یعنی وقایع گذشته را, به شکل دقیق و علمی, بشناسیم, اینکه آن "وقایع" به نظر "محقق" خوب اند, یا بد, مثبت و مفید به حال جامعه جلوه می کنند, یا منفی و غیر مفید; این همه چیز های دیگری اند, که با بازگوئی و یا دریافت اصلی واقعیت های تاریخی اصلا سر و کاری ندارند, جناب محترم داکترصاحب کاظم عزیز!

جناب محترم داکتر صاحب کاظم, پس در اینصورت, اگر هدف محترم عبدالباری جهانی این باشد, که:

وقایع تاریخ را نمی تواند, یک تاریخنگار به ذم خود, به ذوق و سیلقهٔ خود, نظر به دیدگاهٔ ایدئولوژیک خود و یا نظر به دیدگاهٔ خود راجع به حال و آینده, از نو, یا سر از نو, با به اصطلاح یک نوع "رنگمالی های لفظی" از سر بنویسد, در آنصورت, فرمودهٔ جناب محترم جهانی, به نظر من, صد فیصد درست و بجاست!

جناب محترم کاظم; و اینکه جناب شما محترم می فرمائید که :

علم تاریخ, علم دینامیزم و تحرک است, به نظر من یک اشتباه است; همچنان این برداشت جناب شما از علم تاریخ نیز به نظر من اشتباه است, که جناب شما علم تاریخ را مثل سایر علوم به گفتهٔ شما  "در آستانهٔ

یک دینامیزم" می پندارید.

بدون شک که مطالعات تاریخی هر شخص, هرفرد می تواند, دینامیزم و تحرک و تحریک مخصوص خودش را داشته باشد, اما به نظر من, نمی توان علم تاریخ را بطور مثال "رنگ و بوی ایدئولوژیک" بخشید, ادعای مثبت بودن آنرا برای جامعه نمود و در عین حال چنین مخلوط را باز هم "تاریخ علمی و یا تاریخ حرفوی" قلمداد نمود!

زیرا مسلما که "سیاست بازی ها" چیزی دیگری و "علم تاریخ و یا تاریخ حرفوی-علمی" چیزی دیگری می باشد.

ادامه دارد.

با تقدیم احترامات فائقه

حسیب الله

دوکتور محمد اکبر یوسفی14.04.2024آلمانhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/DE.png

​عزیزالقدر و نهایت محترم احمد آریا!

بار دیگر سلام ها و احتراماتم را بپذیرید.

درین سن پیری و با سپری نمودن زنده گی پر از مشقت و خصومت های خرابکارانهٔ افراد مغرض دوران مکتب، حال که از یک هموطن و «خوانندهٔ» نوشته های این پیر مرد، یک چنین  برداشت می خوانم، برایم چنان یک تحفهٔ روحی است، که ممکن تا آخر روزهای کم باقیماندهٔ زنده گی ام، در برابر حسن نیت و قدردانی شما، تسویه نخواهم توانست. به هر صورت، شمابا این برداشت تان زخم های ناشی از نابودی ۴۱۱ مقاله و ترجمه در «افغان جرمن»، مرحم کردید. در تمام عمرم یک نصیحت یک دوست و فیلسوف، ممکن برایم انرژی روحی داده باشد که می گفت: «در راه مبارزه برای حق همیشه تنها خواهی بود!» سربلند و صحتمند باشید. با احترام، یوسفی

حسیب الله14.04.2024آلمانhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/DE.png

​با سلام مجدد و تجدید احترامات به همه,

موضوع: کانفلیکت تاریختگاران محترم ما

از آنجائیکه از دریچه "تشخیص کنفلیکت ها" هر نوشته را حتی دوبار و سه بار نیز به مطالعهٔ دقیق می گیرم, در قسمت "تشخیص کنفلیکت تاریخنگاران محترم ما" تا به اکنون به این داشته های جالب و مهم دسترسی پیدا توانسته ام, که نکته وار فعلا به یکی دو نکتهٔ آن مکثی مختصری میدارم:

- نخست از همه فوت و یا شهادت پدرکلان جناب محترم سید عبدالله کاظم را یک ضایعهٔ بزرگ خوانده, چونکه من فعلا از این موضوع مطلع شدم, با وجود سپری شدن تقریبا چندین دهه, برای جناب محترم داکترصاحب سیدعبدالله کاظم در رابطه اظهار تسلیت قلبی خود را عرض داشته, هر کسی که پدرکلان محترم کاظم را به قتل رسانده است, برایش محکمهٔ الهی می طلبم. انا لله و انا الیه راجعون.

- در قسمت کیفیت تاریخنگاری و علمی شدن تاریخنویسی در قبال موضوعات و مسائل افغانستان, مقالهٔ جناب محترم محمد داؤد مومند را در خور ستایش یافتم, زیرا این اظهارات جناب ایشان در راه های "تشخیص کنفلیکت تاریخنگاران محترم ما" و نیز در راهٔ "تجزیه و تحلیل کفلیکت مذکور" و هنچنان در راهٔ سراغیابی "راه های حل در عرصهٔ تاریخنگاری" همچو مقالات و نوشته های پربار مؤثر, مثمر و مفید واقع شده می توانند, که ما را قدم به قدم به سمت "تاریخنگاری علمی" نزدیک و نزدیکتر ساخته می تواند.

ادامه دارد

با تقدیم احترامات فائقه

حسیب الله  

خلیل الله معروفی14.04.2024 جرمنیhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/DE.png

 سپاس مکرّر از یک برادر فرزانه!!!

کامنت دوم برادر عالیقدرم، محترم "رحمت جان آریا" مشحون است از قدردانی و تشجیع کارهای ناچیز من. من واقعاً در برابر چنین جود و سخایتان در تقدیر از ترشحات قلمم، الکن استم و قلمم جرأت ندارد تا جواب شایسته ای ارائه بدارد. فقط میگویم، که «کرمِ شماست، که کمِ مرا به دیدۀ قدر مینگرد»، ورنه من وظیفۀ ایمانی و وجدانی خود را به حیث یک "افغان" در برابر "افغانستان"ِ محبوبم و فرهنگ و زبانهای عزیز ما انجام میدهم!!!

سربلند و سرافراز باشید و همیشه معزّز و تابنده!!!

با محبتهای فراوان او په درناوی

(خلیل معروفی ــ جرمنی ــ ۱۴ اپریل ۲۰۲۴)

حسیب الله14.04.2024آلمانhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/DE.png

​پس از تقدیم سلام مجدد به همه,

موضوع: کنفلیکت تاریخنکاران

١. انگیزهٔ نوشتن هر چهار قسمت مقالات اخیر جناب محترم داکتر کاظم, که از تاریخ 25 مارچ الی 5 اپریل 2024 تحت دو عنوان به نشر رسیده اند, چه بوده است؟

- جناب محترم داکترصاحب سیدعبدالله کاظم, به تاریخ 13 اپریل 2024م. فقط از سه قسمت نوشته های اخیر شان, که بین "اول اپریل الی پنجم اپریل 2024م. به نشر سپرده اند, یاد آور شده اند, به نظر من قسمت اول, یا به اصطلاح "سرمقاله ای" این سه قسمت به تاریخ 25 مارچ 2025م. یعنی تقریبا یک هفته قبل از سه قسمت بعدی تحت عنوان "بررسی زوایای تاریک قتل امیر حبیب الله خان سراج الملة" (تاریخ نشر 25 مارچ 2024م.) با کمیت هشت صفحه ئی, به نشر رسیده است!

- انگیزهٔ بحث مجدد بر قتل مرموز را, بیشتر, یا در قدم اول شعری از علامه اقبال معرفی نموده اند, که پنج بیت آن شعر را نیز در ابتدای نوشتهٔ هشت صفحه ئی جناب شان آورده اند!

- اما اینبار جناب محترم کاظم, بتاریخ 13اپریل2024م. انگیزهٔ این "بحث مجدد, بالای قتلی که 106 سال قبل اتفاق افتاده است, را نوشته و یا کدام تحقیق جناب ارسلا و مشکوک بودن وی, بر قاتل بودن شخصی به اسم "مصطفی ساگر, ساغر, صغیر" توصیف نموده اند. سؤال من در ارتباط "انگیزه" که اولین "رکن" تحقیق محسوب می گردد, از جناب محترم کاظم این است, که,

آیا انگیزهٔ بحث مجدد جناب کاظم بالای یک قتل مرموزی که 106 سال قبل اتفاق افتاده است, شعر علامه اقبال بوده است, که جناب کاظم در "سرمقالهٔ هشت صفحه ئی جناب شان" به تاریخ 13 مارچ 2024م. آنرا به نشر سپرده اند, یا اینکه دلیل انگیزهٔ بحث مجدد, نوشته یا تحقیق جناب ارسلا در رابطه به شخصی به اسم "مصطفی ساگر, یا همچو اسمی" بوده است؟

قراریکه دانشمندان محترم به مشاهده گرفته اند, در بحث "کانفلیکت تاریخنگاران محترم ما" اولین پرسش, اولین سوالی این بحث را "دلیل اصلی انگیزهٔ جناب محترم کاظم" تشکیل میداد, که هنوز کدام پاسخ دقیق در رابطه به دست نداریم.

"انگیزه" در تحقیق, اولین رکن "تحقیق" را تشکیل می دهد, تا زمانیکه ما "دلیل اصلی انگیزهٔ جناب محترم کاظم" را در ارتباط با "بحث مجدد, در ارتباط با قتل مرموزی که 106 سال قبل به وقوع پیوسته است, به دست نیآورده ایم, پروسهٔ تشخیص دقیق این "کنفلیکت تاریخنگاران محترم ما" در مرحلهٔ "تشخیص کنفلیکت" در صدد کشف این "دلیل اصلی انگیزهٔ بحث مجدد" می باشد!

امیدوارم, جناب محترم کاظم و بقیه دانشمندان محترم ما, ما را در راهٔ "تشخیص کنفلیکت" , "تجزیه و تحلیل دقیق این کنفلیکت" و بلاخره در راهٔ سراغیابی راه های حل "این کنفلیکت" ممد واقع شوند!

بحث کنفلیکت "تاریخنگاران محترم ما" ادامه دارد.

نوت: بدون شک این قسمت پیام ام, با بحث اصلی و علمی "کنفلیکت تاریخنگاران محترم ما" هیچ سر و کاری ندارد, بلکه میتوان آنرا یک لطیفهٔ تفریحی پنداشت از لابلای بحث های خشک ما, که این موضوعی جالب ضمنی در ارتباط "مصطفی ساگر, ساغر, صغیر" آیا چنین نیز بوده می تواند; زیرا که در نوشتهٔ جناب محترم زمانی آمده است, که همین شخص (مصطفی ساگر) در تحقیقات استانبول اش اقرار به این کرده است, که وی حبیب الله خان را در کابل به قتل رسانیده است, به عبارت دیگر نظر به مجموع تحقیقات جناب محترم کاظم و جناب محترم ارسلا و جناب محترم زمانی, چنین یک "ممکنی از ناممکنات" نیز به مشاهده رسیده خواهد توانست, که:

" مصطفی ساغر, امیر حبیب الله خان را, در خواب, اما زنده, از شکار گاهٔ لغمان به کابل انتقال داده باشد, امیر را در کابل به قتل رسانیده باشد, پس از آن عاجل در عین شب, جنازهٔ امیر شهید را, از کابل به شکارگاهٔ لغمان انتقال داده باشد; و وی را چنان به خیمه اش دو باره در بستر خوابش انتقال داده باشد, که هیچ کس از این ماجرا خبر نشده باشد; آیا یکی از "زیرمجموعه های" برداشت های احتمالی از اظهارات "محققین محترم ما جناب کاظم, جناب ارسلا و جناب زمانی" چنین یک احتمالی نیز بوده می تواند؟ که البته این یک شوخی بود.

با تقدیم احترامات فائقه

حسیب الله  

محمد داؤد مومند14.04.2024متحده ایالاتhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/USA.png

​یک تبصرۀ کوچک

دانشمند و نویسنده عالی مقام داکتر سید عبدالله کاظم عنوانی استاد جهانی نگاشته اند:«..این ادعا که گویا هدف محققان و نویسندگان زبده کوبیدن یک خاندان است، یک ادعای بی اساس و یک اتهام محض نا وارد پنداشته میشود.»

باید به عرض رسانید که همچو اتهام بر تمام نویسندگان و محققان نا وارد است، ولی همین ادعا در مورد میر غلام غبار یک به قول استاد سیستانی یک آدم سیاست باز بود، صد در صد صدق میکند و بهترین دلیل آن هم ادعای سیستانی صاحب است که گویا غبار جلد دوم کتاب خود را برای گرفتن انتقام از خاندان نادر خان نگاشته است.

من به تائید ادعای استاد سیستانی مثال اتهام غبار را بر والاحضرتین سردار محمد داؤد خان و سردار نعیم خان مثال میآورم که غبار سیاست باز و مانند شتر کینه ورز، هردو برادر را به سرقت و فروش اموال دولتی متهم میسازد.

در حالکه سردار صاحب داؤد خان یک مجسمۀ طلایی پاکی و تقوای نفسانی بود.

نمیدانم جواب استاد بزرگوار و سید اصیل و مسلمان متعهد، استاد کاظم  در مورد همچو دروغ و کذب بزرگ و ناروای غبار چه خواهد بود؟

با عرض حرمت  

احمد آریا13.04.2024امریکاhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/DE.png

محترم دوکتور اکبر یوسفی

سلامها و احترامات متقابل مرا بپذیرید.

البته من یکی از دوستداران  مقالات شما بود و  هستم. سر هر فرصت یکی دوتای آنها را مطالعه کنم. زیرا از دید من همه بکر و بلا استثنا حاوی ارزشهای بینظیر علمی و فلسفی  هستند.

دیروزهم  مقاله تاریخی ۱۷/۳/۲۰۲۴ شما را تحت عنوان «عقل کل» خواندم. عنوانی که از قول شما از کلمه آلمانی «کلوگشایر» بر گرفته شده و حائز معانی مترادف زیادی ست. معانی که بیشتر شان به کسانی نسبت داده میشود که فقط معلومات سطحی دارند، اما خود را «حاضر جواب»، یا  افراد با درایت و «مدعی دانش بهتر» و یا شاید هم «عاقلتر ازدیگران» میپندارند، «آدمهای خود نما» «فریبکار» و «دروغگو» و «شارلتان».

وقتی اینها را میخواندم تا پایان این فکر مرا رها نکرد که چه عاملی میتوانست در رشد شخصیت افرادی با این اوصاف نقش داشته باشد؟ حقارتها؟ به هر حال یقین دارم پاسخ این سؤال را در سائر نوشته های شما خواهم یافت هرگاه بخت یاری کند و فرصت بیشتری برای خواندن شان دست دهد.

 شما کامگار و صحتمند باشید   

 آریا


زمری کاسی13.04.2024چینhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/cn.png

May be an image of 1 person and text

خلیل الله معروفی13.04.2024 جرمنیhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/DE.png

​برادران عزیزم هریک جناب "استاد باری جهانی" و جناب "استاد فضل الرحمان فاضل"!

محققان برجستۀ وطن هریک جناب "استاد باری جهانی" و جناب "استاد فضل الرحمان فاضل" ضمن کامنتهای نوازشگر خود در مناظرات پورتال فخیم "افغان جرمن آنلاین"، بر نوشتۀ اخیرم صاد صحیح گذاشته و بالوسیله تاجی بر سرم نهاده اند.

بدین وسیله از هردو برادر فرزانۀ خود ابراز سپاس میکنم و از تهِ قلب آرزو میبرم، که سایۀ قلمشان از سر کاغذ کم مباد!!!

با محبت فراوان او په درناوی

(خلیل معروفی ــ جرمنی ــ ۱۳ اپریل ۲۰۲۴)


زمری کاسی13.04.2024چینhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/cn.png

رازق فاني 

بوزينه و داروين 

داروين "چون رخت زين عالم كشيد " .....روح او را حضرت آدم بديد 

گفت :اي فرزند بي عقل و ادب .... بيخبر از ريشه اصل و نسب 

گرچه از دانش خدايت بهره داد.... چون بني آدم برايت چهره داد 

از حريم آدمي بيرون شدي.... از جهالت وارث ميمون شدي 

دفتر پيشينيان برهم زدي..... تيشه بر پاي بني آدم زدي 

بذر هستي را چو خالق بر فشاند..... آدمي را اشرف مخلوق خواند 

نور حق را آدمي آئينه بود..... از چه گفتي اصل او بوزينه بود 

آن سخن ها را چو از آدم شنيد ".... " چون سپندي داروين از جا پريد 

گفت :بشنو تا بگويم شرح حال...... گرچه اينجا نيست جاي اين مقال 

سالها از خلقت آدم سخن ..... گفته آمد از زبان مرد و زن 

فيلسوفان گم در اين صحرا شدند..... عاقلن ديوانه زين سودا شدند 

كس نشد واقف كه اين موجود كيست ... از وجودش مقصد معبود چيست 

آن يكي گفتا كه از يك مشت.... خاك آدمي را ساخته يزدان پاك

وان دگر گفتا كه آغاز حيات.... آب باشد بهر حيوان و نبات 

آدمي هم زاده آب است و بس ...... قصه هاي ديگران خواب است و بس 

هيچكس اين راز را افشا نكرد..... هيچ ناخن اين گره را وا نكرد

چشم من هم چون حقيقت را نديد .... گفتم از بوزينه شد آدم پديد 

چونكه در شكل و شمايل چون بشر..... يافتم بوزينه را نزديكتر 

ماند مشتي خام در تأييد من ..... زد گروهي گام در ترديد من 

مرغ جان چون رفت از شاخ تنم.... اين عجب بنگر كه بعد از مردنم 

تربتم را آن يكي بوزينه يافت...... خاك را با سنگ و با ناخن شگافت 

قبر من بگشود و با من راز گفت..... آنچه را نشنيده بودم باز گفت 

داد دشنامي به نام آدمي.... گفت :اي فرزند خام آدمي 

در حق بوزينه بهتان كرده اي...... نسبتش با نسل انسان كرده اي 

فتنه گستر آدمي زاده كجا ..... بي ضرر بوزينه ساده كجا 

ما به جهل خويشتن شاديم شاد ..... دانش آدم ز جنگل دور باد 

قوم ما گر دانش آموزي نكرد ..... هيچ بوزينه كتب سوزي نكرد 

مامني از دست بوزينه نسوخت ..... خرمني بوزينه از كينه نسوخت 

تير باران همنژاد خود نكرد...... شهر ويران از فساد خود نكرد 

بر كسي بوزينه هرگز بم نريخت ..... آتشي بر خويش و بر عالم نريخت 

ليك صد ها بار زين جنس دو پاه ... فتنه ها گرديد در عالم بپاه 

بار ها ديديم كز دست بشر..... گشته عالم غرق در سيلب شر 

خاكيان دانند كاين موجود زشت...... با چه رسوايي برون شد از بهشت 

در زمين تا پاي شوم او رسيد..... پا به هرجا ماند آفت شد پديد 

با خود و با غير آدم دشمن است ... بر شرار جهل عقلش روغن است

نقش پاي رفتگان او گم است ..... اين بلا شايد ز نسل گژدم است

ميگزد هم خويش و هم بيگانه..... را دست بايد بست اين ديوانه را 

بسكه آن بوزينه بر من طعنه زد..... از خجالت آب گشتم در لحد 

بسكه زد سنگ ملمت بر سرم..... فكر كردم شد قيامت بر سرم 

چون زمن هرگز جوابي بر نخاست ..... از سكوتم قهر بوزينه نكاست

در كنار قبر من شاشيد و رفت مشت..... خاكي بر سرم پاشيد و رفت 

رازق فاني مرحوم


دوکتور محمد اکبر یوسفی13.04.2024آلمانhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/DE.png

​جناب محترم احمد آریا!

سلام ها و احترامات قلبی ام را بپذیرید. از اینکه مقالۀ این جانب را مطالعه نموده و این سطور از جانب شما با مهر واقعیت نشانی شده است، برایم مسرت بخشیدید، سلامت و صحتمند باشید. یوسفـی

مجیب جان13.04.2024کابلhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/AF.png

برای اینکه تبصرۀ یک انسان فضول نادیده نماند:

بدون اینکه از زحمات بی شایبه واکداران این وبسایت قدردانی بعمل آید، یک انسان فضول و بی نهایت پست برای اینکه اشتباهی در نشر مقالش رخ داده و ظاهر نمی شد با الفاظ رکیک که نمونۀ پستی و دون سفتی این عنصر نابکار را آشکار میسازد، از پاچۀ ناشرین این وبسایت مانند یک سگ دیدو محکم گرفته و دشنام نثار شان میکند. این آدمک احمق و لاشعور گاهی در این وبسایت نوشت که سلحشوران غیور هفتم ثور به دوران رقتبار آل یحی نقطۀ پایان گذاشتند و افغانستان را به جادۀ ترقی و پیشرف سم کردند. بلی همین فضول سیاسی قیام های سوم حوت و بیست چهارم حوت را بغاوت مینامد و شهیدان گلگون کفنش را اشرار خود فروختۀ پاکستانی خطاب میکند.

من نمیدانم که عقاید سیاسی این چنین لچک سیاسی که مادر و مادران وطن خود را فروخت و میفروشد در این وبسایت چی جالب است که نشر گردد. اگر چه او به دیگران رزیل خطاب میکند مگر بیخبر از آنکه رذالت پیشۀ اصلی این کودن است.

سطوری که او مینویسد:  

خاص برای مسؤل نشرات آریانا - افغانستان!
هر رزیل و بی ناموس که ا کنون مسؤل نشر نشرات  آریانا-افغانستان هستید، از عدم توجه تو رزیل و بی ناموسی عقده مند روشن گردید' که تو بی ناموس رزیل اینکار را آگاهانه کردی، بنابر درخواست مکررم نه نشر اصلاح کردید و نه دور ساختید. من برای بار اخر برایت  ای رزیل و بی  ناموس می نویسم که مقاله را هر چی زودتر از صفحه نشراتی تان دور کنید.
از طرف اخترمحمد یوسفی

حسیب الله13.04.2024آلمانhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/DE.png

​پس از تقدیم سلام و احترامات قلبی به جناب محترم سیدهاشم سدید, از ذره نوازی و لطف جناب ایشان در قبال پیام های منی ضعیف اظهار تشکری و سپاسم را ابراز داشته, برای جناب محترم سدید طول عمر, صحت کامل و خوشی های فراوان استدعا میدارم.

یک تذکر کوتاه:

با عرض معذرت از خوانندگان محترم که در پیام اخیرم کلمهٔ "ثقیل" را با حرف "س" نوشته ام.

نوت: از آن جائیکه پیام هایم را از طریق کیبورد تیلفون موبیلم و به عجله می نویسم, در ضمن از اثر کمبود وقت, اکثرا بدون خواندن دوباره و اصلاحات آنرا می فرستم,  امید وارم که لطفا از لابت موجودیت اغلاط املائی و تایپی در پیام هایم, معذرت ام را بپذیرید.

با تقدیم احترام

حسیب الله

احمد آریا12.04.2024امریکاhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/USA.png

محترم دوکتور اکبر یوسفی:

«متکلمین زبانها و یا متکلمین یک زبان، «گوسفندانی» هم نیستند که ضرورت به «چوپان» و یا «سگ رمه»، به عنوان محافظ و مواظب نیازمند، باشند. «زبان» ملکیت شخصی کس نیست. زبان نه شیرین است و نه تلخ. تا اکنون هم ممکن کس نداند که آیا «زبان جنت» و یا "«زبان دوزخ»" وجود خواهد داشت؟ فقط مفاهیمی که به کمک آن افاده میشود، شاید برای کسی فهما و برای کس دیگر نا فهما، باشد. خیلی عجیب است که بعضی ها مدعی میشوند، که گویا، آن فرد «از زبان خود» دفاع میکند. به به. چه عجیب شهامت؟»

حقا که این واقعیت است.

بهر محجوبان مثال معنوی

خوش بیان کرد آن حکیم غزنوی


حسیب الله12.04.2024آلمانhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/DE.png

​پس از تقدیم سلام مجدد خدمت هموطن عزیز ما که خودش را "حلیم حمیدی و باشندهٔ میدان وردک زیبا" معرفی می نماید, نخست خرسندم که جناب ایشان مکاتبات میانتهی, مغرضانه و مملو از اتهامات بی جای شانرا با من اختتام بخشیدند; امید وارم به این عهد شان وفا دار باقی بمانند; اما مرا حدس و گمان بر آن است, که دلیل اصلی این پیام های مغرضانه ای جناب ایشان, شاید ایجاد مزاحمت در قسمت بحث "کنفلیکت تاریخنگاری" باشد!

به هر صورت, پیام پر اتهام اخیر ایشان را به شیوهٔ جناب محترم الله محمد خان پاسخ می دهم, تا اتهامات مغرضانه و بی اساس شان بی پاسخ نماند.

این پیام وی; و این هم پاسخ های من به این شخص:

"ښاغلی حسیب الله خان!"

تبصره: بلی هو!

"ستا ډیری لیکنی سته چی په خپله هم پر نورو  انسانانو باندی بدګمانی او هم  پر نورو باندی د لیکنو د تحریم تقاضاوی خپروی. تعرض کوی او بیا سپک معذرت هم غواړی."

تبصره: نخست قابل تذکر می پندارم که این اتهام شما بی جا و بی اساس است! لطفا بفرمائید و بگوئید که بر کدام یک از "رفقای جناب شما" کدام بدگمانی بی جا و یا تعرض نموده ام.

ثانیا, لطفا شما به شیوهٔ معذرتخواهی من کاری نداشته باشید; یعنی بهتر آن است که شما خود عمل معذرتخواهی را بیآموزید; پس از آن اگر خواسته باشید, میتوانید شیوه های معذرتخواهی "سبک و سقیل" تانرا به ما توضیح دهید!

"سړی نه پوهیږی چی د دی «میدیا» په مرسته، چی پراخی اړیکی به هم لری، څه اهداف او کوم پلانونه به ستا تر دی یو نوم لاندی طرح سوی وی."

تبصره: ښاغلى "حلیم حمیدی" سړى پوهیږى, مگر اینکه چرا شما چنین ادعای مغرضانه دارید, درست معلوم نیست!

"ته به په خپله هم تر دی نوم لاندی، ته به ئی. ستا د حمیدی سره څه دعوی ده

تبصره: جناب "حلیم حمیدی" من با جناب شما کدام دعوای نداشته ام, بلکه این جناب شما اید, که در ابتدا چند وقت قبل; و اینبار هم با من "سردعوی" می جوئید, چرا؟ دلیل چه است؟ آیا شما از این بابت بالایم به قهر هستید, که خدای ناخواسته به آدرس کدام "رفیق همرزم جناب شما" چیزی بدی نوشته ام؟

"کیدای سی چی د یو مهاجر زوی و اوسی چی کوم سپک تحصیل به دی کړی وی."

تبصره: غلط

"ممکنه ده چی د کوم اختراع په هڅه کی به یی."

تبصره: بلی در پی "اختراع سعادت و آرامی و خوشی و خوشبختی مردم عزیز ما هستم, البته به همرای جناب شما و بقیه هموطنان محترم و عزیز ما یکجا!

"ممکنه ده چی مور دی جرمنه وی."

تبصره: غلط

"تا به دا دوی ژبی هم سطحی زده کړی وی."

تبصره: شکر است, به همین قانع هستم.

"داسی به نه وی چی نور څوک به ستا د «بلخصوص» کلمی په معنی، غیر له تا نه، نه پوهیږی."

تبصره: پس چرا جناب شما معنی اش را نفهمیدید؟

"پخوا تر دی هم، پدی باور وم چی ستا سره مکاتبه، لویه بلا به تر شا ولری."

تبصره: بلا در پیام های نیک من نبوده و نیست, باکه این "بلا" همان تصویر مجازی ذهن جناب شماست که ما را هم با آن اذیت می کنید!

"ته پر conflict باندی عاشق پاته سه او..."

تبصره: اطلاعات و معلومات جناب شما در ارتباط "عشق و عاشقی" هم ناقص به مشاهده می رسد!

"د حمیدی د صلح غوښتنی ژوند می خراپوه."

تبصره: من هیچ وقت این بد را نمی کنم که یک فضای صلح را خراب کنم, اصلا من شخصا یک انسان صلحدوست, صلحخواه و طرفدار صلح هستم, پس این ادعای پوچ و بی اساس تانرا دوباره از ذهن تان دور کنید, زیرا یا متوجهٔ این تصور بیجا و یا این تصویر مجازی ذهنی تان نیستید, یا اینکه آگاهانه و مغرضانه دست به نوشتن چنین چرندیاتی می زنید, تا بحث "کنفلیکت تاریخنگاران" را به مسیر دیگری ببرید و بدانوسیله بحث "کنفلیکت تاریخنگاری" را از مسیر علمی آن منحرف گردانید; بدون شک که موفق به چنین کاری شده نمی توانید!

"نور ستا سره د مکالمی د دوام د ژوند تر پایه پوری ختم."

تبصره: تشکر از اینکه مکالمه ای تانرا با من ختم نمودید, تا بتوانم وقتم را صرف "کنفلیکت تاریخنگاری" گردانم. امید به همین عهد ختم بس تان پابند و وفا دار باقی بمانید!

رویتانرا بوسیده, شما را بخداوند متعال می سپارم.

با احترام

حسیب الله

خلیل الله معروفی12.04.2024 جرمنیhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/DE.png

 تصحیح یک اشتباه تایپی

مقالۀ اخیرم را، که همین امروز در "آریانا افغانستان آنلاین" و "افغان جرمن آنلاین" منتشر گشته است، از نظر گذشتاندم و متوجه شدم، که ترکیب "صحنه ساز" اشتباهاً در هیئت "سحنه ساز" تایپ شده است. بدین مناسبت از خوانندگان عزیز پوزش میخواهم، و کمال مسرت دست خواهد داد، اگر خوانندگان عزیز، اشتباهات بیشتری را در این مقاله کشف نمایند. قابل تذکر میدانم، که کلمۀ "سحنه" هم یک کلمۀ بامعنای عربی ست، مگر درین شیما نمیگنجد!!!

با محبت فراوان او په درناوی

(معروفی ــ جرمنی ــ ۱۲ اپریل ۲۰۲۴)


زمری کاسی12.04.2024چینhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/cn.png

May be an image of 1 person and text

آنکه وجدانش را خود خواهی اش کشته چه باید کرد؟

سیدهاشم سدید12.04.2024آلمانhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/DE.png

​هموطن عزیز، حسب الله جان‌‌‌‌،

شیوهٔ نیکوی صحبت، طریق مطرح کردن مسائل، نوع استدلال و از همه بالاتر کنترولی که شما عزیز بر خود (بر عصاب خود دارید)و تحملی که در برابر برخی از انسانها از خود نشان می دهید، درجامعهٔ ما بی سابقه و واقعا" قابل تحسین است. 

آرزو می کنم،  این شیوهٔ متواضعانه در مکالمات، که یکی از خصلتهای خوب فیلسوفان است، به خصوص راه و رسم سقراط بود، هر چند رواج پیدا کردن و معمول شدن آن در عرصه تبادل افکار بسیار مشکل است، در میان ما، که خیلی نیازمند آن هستیم، هرچه زودتر رواج پیدا کند. 

پایداری تان در ارائه دلیل و برهان متقن و حوصله شنیدن حرفهای درشت در جای خود، ستودنی است. 

امید راه تان بی رهرو نماند. 

پ. ن. 

سقراط برای اینکه وقتی خادم دلفی در مقابل یکی از پرسنده ها گفت داناترین شخص در شهر آتن سقراط است، سقراط با شنیدن آن سخن نه تنها مغرور نشد، بلکه روز ها غرق اندیشه بود که چطور چنین چیزی ممکن است؛ تا اینکه فهمید که دانائی او در واقع در نادانی وی است و... 

... در خود را با هستی مقایسه کردن... برای فروتنی وی و... 

در پناه خدا باشی

حسیب الله12.04.2024آلمانhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/DE.png

​با سلام مجدد,


ضرب المثلی داریم, که می گوید: "مار گزیده از ریسمان دراز می ترسد."


از آنجائیکه, هر باری که بحث "یک کنفلیکتی" در جریان بوده است, در ذهن برخی از هموطنان محترم و ما یک تصوری ایجاد گردیده است, که گویا منی "درویش ضعیف" مسیر بحث های مهم روز را به یک سمت دیگری سوق میدهم, اینبار قبل از شدت گرفتن بحث اجتماعی در قبال "کنفلیکت تاریخنگاری", پیشنهادم به هموطنان محترم و عزیز ما که به این بحث علاقه ندارند, این است که, از آنجائیکه در پورتال های ملی میتوانند بحث های مختلف همزمان در جریان باشند; دانشمندان محترم ما که علاقه به این بحث اجتماعی ندارند, میتوانند در پورتال های ملی بحث های اجتماعی دیگری را نیز, موازی با این بحث "کانفلیکت تاریخنگاری" در راه بیندازند; بطور مثال:


- یکی از بحث های مهم و اساسی در سراسر کشور های جهان, نه تنها امروز بلکه از دیرزمان به اینسو, در ارتباط "تولیدات منابع انرژی بدیل انرژی کثیف فوصیل" در جریان است; سوال این است که چرا ما افغانها, برای افغانستان آفتابی که در برخی مناطق آن, تعداد روز های آفتابی آن سالانه شاید به دوصد الی سه صد روز نیز برسد; بحث های اجتماعی مفاد و موثریت و مثمریت "تولیدات انرژی آفتابی" را و یا هم "تولیدات انرژی آبی را" یا "تولید انرژی از قوت باد" را راه اندازی نتوانیم؟


بدون شک موازی با دیگر بحث های مثمر اجتماعی که حاصل آنها منافع ملی مردم عزیز ما را در بر داشته باشند.


نظر انجنیریان و متخصصین محترم ما که در ساحات "تولید انرژی" تخصص دارند; و یا هم هموطنان محترم ما که در ساحات "تولیدات انرژی بدیل" که بطور مثال "تولیدات انرژی های آفتابی, آبی و انرژی باد" باشد, در زمینه چه است؟


به نظر من, چنین بحث های نیز, برای مرفوع ساختن احتیاجات و ضروریات مردم عزیز ما و در کل برای منافع ملی ما, برای رشد تولیدات ملی ما, مؤثر و مفید و مثمر بوده می توانند.


البته این یک پیشنهاد مخلصانه بود و بس.


نوت: این بود چیزی و یا موضوعی که, در ذهن قاصر من خطور نمود و آنرا با هموطنان محترم و عزیزم در میان گذاشتم.

اما بحث "کانفلیکت تاریخنگاری" ادامه دارد, به امید اینکه مشکل ما در آن ساحه نیز کم گردد.



و من الله التوفیق



با تقدیم احترامات فائقه

حسیب الله

حلیم حمیدی12.04.2024میدان وردکhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/AF.png

​ښاغلی حسیب الله خان!

ستا ډیری لیکنی سته چی په خپله هم پر نورو  انسانانو باندی بدګمانی او هم  پر نورو باندی د لیکنو د تحریم تقاضاوی خپروی. تعرض کوی او بیا سپک معذرت هم غواړی. سړی نه پوهیږی چی د دی «میدیا» په مرسته، چی پراخی اړیکی به هم لری، څه اهداف او کوم پلانونه به ستا تر دی یو نوم لاندی طرح سوی وی. ته به په خپله هم تر دی نوم لاندی، ته به ئی. ستا د حمیدی سره څه دعوی ده؟ کیدای سی چی د یو مهاجر زوی و اوسی چی کوم سپک تحصیل به دی کړی وی. ممکنه ده چی د کوم اختراع په هڅه کی به یی. ممکنه ده چی مور دی جرمنه وی. تا به دا دوی ژبی هم سطحی زده کړی وی. داسی به نه وی چی نور څوک به ستا د «بلخصوص» کلمی په معنی، غیر له تا نه، نه پوهیږی. پخوا تر دی هم، پدی باور وم چی ستا سره مکاتبه، لویه بلا به تر شا ولری. ته پر conflict باندی عاشق پاته سه او د حمیدی د صلح غوښتنی ژوند می خراپوه. نور ستا سره د مکالمی د دوام د ژوند تر پایه پوری ختم. 

AKHTAR YUSUFI12.04.2024USAhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/USA.png
​خاص برای مسؤل نشرات آریانا - افغانستان!

هر رزیل و بی ناموس که ا کنون مسؤل نشر نشرات  آریانا-افغانستان هستید، از عدم توجه تو رزیل و بی ناموسی عقده مند روشن گردید' که تو بی ناموس رزیل اینکار را آگاهانه کردی، بنابر درخواست مکررم نه نشر اصلاح کردید و نه دور ساختید. 
من برای بار اخر برایت  ای رزیل و بی  ناموس می نویسم که مقاله را هر چی زودتر از صفحه نشراتی تان دور کنید.
از طرف اخترمحمد یوسفی


الله محمد12.04.2024آلمانhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/DE.png

​جناب محترم جهانی صاحب!

با عرض سلام و احترام به شما محترم شاگرد زحمتکش. 

 1-" تبریکی عیدسعید فطر را بپذیرید. "

بسیار زیاد تشکر. به شما محترم و همهء مردم محترم ما هم عید را تبریک عرض می نمایم. 

2-"از تبصره شما بر مضامین و طرز تحلیل بنده سپاسګزارم."

قابل تشکر نیست. مضامین شما محترم مخصوصاٌ که در برابر مضامین و ادعا های محترم داکتر صاحب کاظم نوشته می شود، چنانچه قبلاٌ هم چند بار تذکر داده ام فوق العاده موجه، مستند و مستدل و سلیس می باشد.   با اولین خواندن و مرور آن ابر فضای منطق فکرم صاف گردیده  و مانند یک گول زیبای مرحوم پله  خواندن آن کیف خاص می نماید.   اما داکتر صاحب کاظم به فرموده خودشان  راه خود را میرود،  یعنی شریعیت خاص خود را تطبیق می نماید .  

3-"تبصره شما دانشمند عزیز باعث تشویق بنده میګردد. "

بزرگترین دانش به نظر بنده، دانش کسبی نیست، بلکه دانش اینکه خود را شناخت و با خود و اجتماع بر خورد سالم  و منطقی توانست که کار بسیار مشکل و مهم می باشد.  

4-"محترم داکترصاحب کاظم یک محقق خوب و پرکار است."

بنده با شما محترم صد فیصد موافق هستم و از تحقیقات تاریخی و سیاسی وی بنده زیاد معلومات حصول نموده ام. واقعاٌ زحمات شان قابل قدر است. بنده فقط در بسا موارد با منطق موضوع بحث وی موافقت نمی توانستم داشته باشم  . داکتر صاحب کاظم بسیار انسان محترم و پر کار بوده. اما متاسفم که قادر به قبول واقعیت در بعضی موضوعات خاص نیست و واقعیت و شریعیت خودش را بالاتر از همه چیز می داند.  هر چیز از خود یک خاتمه دارد.   

5-"ولی با نظریات شان، بخصوص در باره تاریخ معاصر افغانستان، اختلاف دارم. "

کسانی دیگری هم اینجا و مسلم که در تمام افغانستان با آن اختلاف دارند، و شکر خداوند که اختلاف دارید تا شما هم زحمت کشیده، مخصوصاٌ برای نسلهای بعدی نظر مقابل را هم ارایه بدارید که خواننده بتواند قضاوت بهتر تر داشته باشد و این واقعاٌ کار هر کس هم نیست مگر یک شاگرد کوشا. 

6-"اختلافی که بعضاً دوام بحث ما به نتیجه نمیرسد."

همینکه به نتیجه نمی رسد خودش یک نتیجه است. 

7-"به صراحت میګویم که اینجانب، در مسایل تحلیل تاریخی کاملاً بیطرف هستم و باید هم باشم. "

  نوشته های شما  در ارتباط تبادله با داکتر کاظم در  محکمه منطق بنده فوراٌ این  بیطرفی را تشخیص داده و طرف تاییدش قرار می گیرد. بنده هم با شما کدام اشنایی و یا هم با محترم داکتر صاحب کاظم کدام مشکلی دیگری ندارم.  

8-"چون به این عقیده هستم که واقعات ګذشته را نمیتوان برګشت داد و تاریخ را نمیتوان را از سر نوشت."

اصل موضوع در همین نقطه نهفته، زیرا تجزیه و تحلیلی های که محترم داکتر کاظم با تاریخ نویسی خود می دارند، افکار و فکر و برداشت خودشان بوده که در بسا موارد موجه و منطقی نیست و بنده چندین بار منطق ضعیف نوشته شان را  روشن ساخته ام. 

9-"با هیچ یکی از بزرګان تاریخ نه قرابت و نه خصومت  شخصی دارم. "

بزرگان یعنی خرابکاران تاریخ. 

10-"ولی متأسفانه که دوستان احساسات، پندارها، عقده های شخصي و علاقه ها و دوستی ها، حتی پرستش ها را داخل تحلیل های خود مینمایند"

یعنی هر کس به اساس منطق خود کار می زند . روسیه و چین از خود را، ایران و اسراییل از خود را، امریکا و هند از خود را و به همین ترتیب دیگرا ن.  

11-"و باعث ګمراهی خواننده های مضامین خود میشوند."

یعنی شما را هم گمرا ه می سازدو با مراجعه به کتب تاریخی تان اولاٌ خود را و بعداٌ خواننده را از گمرا هی  های آن محترم نجات می د هید. 

12-"حافظ وظیفه تو دعا ګفتن است و بس ، دربند آن مباش که نشنید یا شنید. 

داکتر صاحب کاظم تا مرحوم جنرال صاحب را دو باره زنده نه نماید ماندنی نیست. 

14-"شما زنده و سلامت باشید."

تشکر. شما هم صحتمند باشید که غیر شما کسی دیگری اینجا نیست که ریش سفید تاریخ را اصلاع نماید.    

هر کس اسیر سلسلهء ناز دیگر است

ما و خط تو زاهد و ریش دراز خویش

بیدل 

حسیب الله12.04.2024آلمانhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/DE.png

​با سلام مجدد و تجدید احترامات به همه,

در بحث اجتماعی "تشخیص کانفلیکت های تاریخنگاران" , میتوانیم در ارتباط آنچه ما را از "تاریخنگاری علمی و حرفوی دور می سازد, بپردازیم:

گر چه انواع این "کنفلیکت ها در تاریخنگاری های ما" بیشتر از این دو اند, اما فعلا, در گام نخست میتوانیم, با یک صنف بندی اولیه و ابتدائی بطور مثال به نوعی این "کنفلیکت ها" مکث داشته باشیم: 

١. کنفلیکت شیوهٔ تاریخنگاری های ایرانمحور

٢. کنفلیکت شیوهٔ تاریخنگاری های ایدئولوژیک

از آنجائیکه "کنفلیکت فعلی تاریخنگاران محترم ما" نظر به احتمال قوی, به نوع دوم, یعنی به "کنفلیکت شیوهٔ تاریخنگاری ایدئولوژیک" به مشاهده می رسد, می پردازیم به بحث مسقیم در ارتباط "کنفلیکت فعلی" که در بین تاریخنگاران محترم ما به وقوع پیوسته است:


سوالاتی که ما را به "تشخیص این کنفلیکت" نزدیک ساخته می توانند, این ها اند:

١. دلیل و انگیزهٔ اصلی "تاریخنگاری جناب محترم سید عبدالله کاظم" در قبال قتلی, به گفته ای جناب محترم کاظم "قتل مرموزی که یکصدوشش سال قبل اتفاق افتاده است" چه چیز است؟

٢. محتویات اظهارات جناب محترم سیدعبدالله کاظم در این چهار قسمت مقالات شان, تا چه حد به "تاریخنگاری علمی" در تطابق اند و خلا های علمی این چهار مقاله در کدام قسمت از اظهارات جناب کاظم نهفته اند؟

٣. تبصره و انتقاد محترم عبدالباری جهانی به اظهارات چهار قسمته ای جناب محترم کاظم از کدام کیفیت علمی برخوردار است؟

٤. دلیل وارد شدن جناب محترم سیستانی, آنهم با چنین یک شتابزده گی, و با چنین یک به اصطلاح "روحیهٔ تاریخنگاری ایدئولوژیک" چه بوده می تواند؟

٥. در حالیکه مخاطب محترم جهانی محترم کاظم بوده است, چرا محترم سیستانی با چنین عجله, آنهم با محتویات "ایدئولوژیک محور" و نیز "قوممحور" شتابزده وارد بحث گردیده, به دفاع از اظهارات جناب محترم کاظم به یک شیوهٔ سطحی و نامتعادل پرداخته است, که میتوان این برخورد جناب محترم سیستانی را به همان ضرب المثل تشبیه نمود, که تقریبا گفته اند: "عکس العمل انعکاس بلندی درجهٔ حرارت کاسه, به مراتب بلند تر منعکس گردیده است, نسبت به حرارت موجودهٔ آش."

امید وارم با چنین تشبیه مرتکب بی ادبی نشده باشم. هر گاه شده باشم, در همینجا از این تشبیه معذرت می خواهم, اما تشبیهٔ بهتری در ذهنم خطور نکرد.

٦. اگر اشتباه نکرده باشم, پس از چنین اظهارات "ایدئولوژیک محور جناب سیستانی" جناب محترم کاظم به یک شکلی اظهارات نامتعادل جناب محترم سیستانی را به ستایش هم گرفتند, دلیل این نوع توصیف ها و ستایش های "رفیقگرایانه" آنهم در یک سطح بحث های علمی-اکادمیک به چه منظوری بوده می تواند؟

٧. جناب محترم سیستانی در ادبیات اظهارات اش, در ارتباط یکی از زعمای ملی افغانستان, یکی از شاهان افغانستان که چهار سال دورهٔ سلطنت وی بوده است, از اصطلاحات مستبد و دیکتاتور و همچو اصطلاحاتی استفاده می کنند:

آیا این نوع اظهارات جناب سیستانی, شباهت زیادی به  "اشعاری" همان آهنگ های ندارد, که پس از کودتای منحوس ثور و نیز زمانیکه طیارات شوروی به شهر و قریه های افغانستان عزیز ما بم می بارانیدند و قشون سرخ شوروی با تجاوز آشکار اش, مردم فقیر و عزیز ما را به قتل می رسانید;

درست در همان شب ها و روز ها کودتاچیان هفت ثور از طریق امواج رادیو و تلویزیون گوش های مردم عزیز ما را با این نوع ابیاتی می خراشیدند, که, بطور مثال:

"دیدی که خشم مردم با مستبد چه ها کرد; آیا جناب محترم سیستانی اصطلاحات "مستبد" و "دیکتاتور" و شبیهٔ  این اصطلاحات را در همان شب و روز حفظ نموده اند, یا قبل از آن, یا پس از آن؟

٨. آیا جناب محترم سبستانی متوجهٔ این موضوع شده است, که به حیث یک مهاجر افغان در یک کشور خارجی به یک زعیم ملی افغانستان توهین و تحقیر می کند, که وی همچو جناب سیستانی و جناب کاظم در خارج در کشوری آرامی نه لمید, بلکه با وجود امکانات, به خدمت مردمش شتافت؟

ادامه دارد


با تقدیم احترام

حسیب الله

عبدالباری جهانی12.04.2024ایالات متحدهhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/USA.png

​دانشمند محترم حسیب الله خان سلام و احترامات. از ستایشی که از مضامین تاریخی بنده بعمل آورده اید جهان سپاس. قدرداني شما، محترم انجنیرصاحب معروفی، محترم الله محمدخان، محترم داوودمومند و سایر داشمندان باعث تشویق بنده میګردد. اینجانب هم، بنا بر فرموده شما، کوشش میکنم که مسایل تاریخی را خالي از بغض و عقده های شخصي و همچنین فارغ از حب بیجا بنویسم. یاد آوری های شما را درزمینه مدنظر خواهم داشت. با احترام.


حسیب الله11.04.2024آلمانhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/DE.png

​پس از تقدیم سلام و احترام به هموطن عزیز ما که خود شانرا "حلیم حمیدی و باشندهٔ میدان وردک زیبا" می خوانند, نخست فرارسیدن عید را برایشان تبریک گفته روز های خوش عید برایشان تمنا میدارم. بدون شک که من عید را به همه تبریک گفته و می گویم, لطفا کلمهٔ "بلخصوص" را در همان پیام ام, نادیده پندارید, زیرا قسمیکه به مشاهده می رسد, موجودیت اصطلاح "بلخصوص" در آن پیام ام, درک آنرا به شما پیچیده ساخته است و برداشت تانرا از پیام ام ناقص.

ثانیا, هر گاه از جانب من به جناب محترم داکترصاحب غروال, که بدون شک یک داکتر در رشتهٔ فزیک اتمی و یک شخصیت ملی-اکادمیک افغانستان عزیز هستند, کدام بی احترامی, کدام بی ادبی رخ داده باشد, از جناب ایشان معذرت می خواهم, اما به نظر من این موضوع به هموطن عزیز ما که خود را "حلیم حمیدی" می خواند, کدام ارتباط مستقیمی ندارد. بدون شک که جناب محترم داکتر صاحب غروال یک ریش سفید محترم و عزیز ما هستند و من شخصا به جناب ایشان احترام دارم.


در ضمن خدمت جناب محترم "حلیم حمیدی" مؤدبانه این موضوع را می رسانم, که من "استاد کافلیکت..." یا همچو چیزی نیستم, بلکه در جهت سراغیابی راه های حل برای "کنفلیکت ها" ذهنم را, البته تا حد توان, معطوف میدارم.

و من الله التوفیق

با تقدیم احترام

حسیب الله 

سیدهاشم سدید11.04.2024آلمانhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/DE.png

​استاد ارجمند، معروفی صاحب محترم. به شما عزیز هم عید را تبریک عرض می کنم. روز های خوشی خوش داشته باشید. 

در مورد بحث، اما، فکر می کنم  یکی از ما دو نفر دو پا را در یک موزه نموده سوکند خورده است که به کنه مطلب نرسد. 

بهترخواهد بود که تبادل نظر دراین زمینه را در همین جا قطع کنیم. مرغی یکی ازما محتملا"یک لنگ بیشتر ندارد! 

شما به سلامت باشید. 

زمری کاسی11.04.2024چینhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/cn.png

May be an image of text

سیدهاشم سدید11.04.2024آلمانhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/DE.png

​بیک عزیز، با نظر شما در باره مردمان مورد نظر با شما هم نطر هستم؛ اعتراص من، تنها در دو مورد است:

یکی، چنانکه بارها گفته ام قضاوت عام و تر و خشک را سوختاندن، کار درستی نیست. 

دو، با اینکه انسان های آنچنانی در هر گروه، سازمان، حرب سیاسی - اجتماعی و سمت و قوم وجود دارد، تنها به یک تیپ و عده انسان ها چسبیدن، نمی دانم درست خواهد بود یا خیر؟ 

تشکر از شما. 


خانه ویکی‌پیدیا آباد که همه را معلم اول و آگاه از هر علم و خبر ساخته است. 

زمری کاسی11.04.2024چینhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/cn.png

​Must be read!

https://www.facebook.com/photo?fbid=301767932945301&set=a.118665254588904

حسیب الله11.04.2024آلمانhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/DE.png

​پس از تقدیم سلام و احترامات قلبی خدمت همه,


با استفادهٔ مثبت از وقت, مکث مختصری را ارئه می دارم, در ارتباط "کانفلیکت تاریخنگاران محترم ما" که آنرا آغازگر یک بحث اجتماعی نیک, مثمر و مفید پنداشته, چنین به بحث می آغازم:


مطالعات دقیق متون اظهارات تاریخنگاران محترم ما به مشاهده می رساند, که یک کنفلیکتی در میان اظهارات تاریخنگاران محترم ما در جریان است, که میتوان آنرا از دیدگاهٔ علمی کنفلیکت شناسی "کنفلیکت تاریخنگاران" خواند!


به نظر من ضعیف, جهت تشخیص دقیق و علمی این کنفلیکت, با حفظ احترام به تاریخنگاران محترم ما, باید وارد جزئیات این کنفلیکت شده, راه های حل علمی این کنفلیکت را سراغیاب گردیم:


در قدم نخست, در راهٔ "تشخیص این کنفلیکت", پس از مطالعهٔ دقیق اظهارات اخیر تاریخنگاران محترم ما متوجه شده می توانیم, که بدون شک, کیفیت مضامین و طرز تحلیل علمی در ماستتون و شیوهٔ تاریخنگاری جناب محترم عبدالباری جهانی از یک درخشش علمی و کیفیت والائی برخوردار می باشد, که نه تنها اینکه قابل ستایش فراوان می باشد, بلکه برای خواننده گان و بلخصوص برای نسل جوان, نویدبخش یک "تاریخنگاری علمی-حرفوی" نیز محسوب گردیده می تواند که مژدهٔ "تاریخ نویسی و یا تاریخنگاری علمی-حرفوی" را نیز در بغل دارد!



هر گاه جهت ریشه یابی این "کنفلیکت تاریخنگاران محترم ما" از دریچهٔ "تشخیص علمی کنفلیکت ها" وارد صحنه گردیم, البته پس از مطالعات دقیق اظهارات "تاریخنگاران محترم ما" , اقلا در پنج شش دههٔ اخیر, تاکید میدارم: پس از مطالعات دقیق اظهارات "تاریخنگاران محترم ما در پنج شش دههٔ اخیر", شاید به این نتیجهٔ دقیق علمی دستیابی پیدا کنیم, که تا چه حد, یعنی به کدام اندازه, "تاریخنگاری ایدئولوژیک" و نیز "تاریخنویسی های به اصطلاح عقده مندانه" در فضای تاریخنگاری در افغانستان عزیز ما "کنفلیکتزا" بوده اند و چگونه درگیر تنافضات زیادی نیز بوده اند!


بدون شک که تاریخ یک علم است و تاریخنگاری را نیز یک حرفه:


نخست باید متوجهٔ این باریکی علمی شویم, که کیفیت تاریخ نویسی علمی را هیچگاهی کمیت متون و کثرت صفحات تعین نموده نمی توانند, بلکه این بازتاب دقیق و علمی واقعیت هاست, که کیفیت متون تاریخنگاری را تعین می کند!


بدون شک که هر تاریخنگاری حق داشتن آرزو ها و امیال شخصی خودش را دارد, اما این موضوع هیچ نوع ربطی با "تاریخ, تاریخ نویسی علمی و شیوه ها و میتود های دقیق علمی تاریخنگاری علمی" ندارد; زیرا میل و آرزو چیز های دیگر و "علم تاریخ" چیزی دیگری است!


قسمیکه به مشاهده می رسد, برخی از تاریخنگاران و یا برخی از تاریخ نویسان محترم ما چه در گذشته و چه هم در حالت حال, دچار تکلیف یک نوع "تاریخنگاری ایدئولوژیک" قرار داشته اند و قرار دارند; سوال در این رابطه این است, که آیا این برخی از تاریخنگاران محترم ما "آگاهانه و یا نا آگاهانه" دچار تکلیف "تاریخ نگاری ایدئولوژیک" گردیده اند؟



ادامه دارد.




و من الله التوفیق




با تقدیم احترامات فائقه

حسیب الله

حلیم حمیدی11.04.2024میدان وردکhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/AF.png

د  دی سایت کار کوونکو او لوستونکو ته سلام.
امید لرم چی ډاکتر صاحب غروال ته هم په خاصه توګه چی د اتوم فزیک ډاکتر او سپین ږیری دی، سلامونه و رسیږی. دوی د حسیب الله خان د لوړ الوتنی او نور تجاوزونو په باب پر حق ولاړ وو. اوس چی دی د اختر مبارکی په متن که مسلمانان په دوو ډلو ویشلی او په خاصه توګه روژه نیوونکو ته د اختر مبارکی وایی، دا واضح ده ښیی چی دی د Conflict د ایجادولو استاد دی. اختر د ټولو دی. چا چی روژه نیولی او که نه، ټوله زموږ د کلتورله مخی د مبارکی و یلوکلمه بیله توپیر یادوی. په درناوی، حمیدی

 

 


Hazarzbek Tajiashtun11.04.2024USAhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/USA.png

​سیدهاشم سدید,

" ....   یکی هر بدی را زیر پای «میر» و «سید» می داند؛ و دیگر می گوید: «چون فلان کس سید هستند، نمی توانند با این یا آن قوم و گروه و دسته و..... "


محترم و عزیز سدید صاحب,

نه. ایطور نیست و چنین نه نوشته ام :

 اینجانب تاثیر مفهوم اجتماعی سید, پیر, میر و حضرت را از بعد فکتور سیاسی بر رسی نموده در غیر ان انها که در ابتدای گسترش اسلام به افغانستان امده بودند در اجتماع قبلا منحل و ذوب شده جز مردم گردیده اند.

شما بهتر میدانید که با پخش سیاسی مفهوم برتری ذاتی در گزشته نه چندان دور مثلا جاپانی ها تعداد از چینایی ها را  تجربه یخ زدگی نموده, اعراب و اروپایان افریقایی ها را غلام ساختند و هتلر دیگران خصوصا یهودیان را در کوره اتش می انداخت. هم چنان در استفاده و پخش سیاسی چنین مفهوم, مثلا میتوان از اپارتاید افریقا جنوبی و تسخیر و فتح دو صد ساله هندوستان در استفاده از فکتور نهادینه سازی سیستم-کست یاد اوری نمود. هم اکنون در سطح جهانی به جز افغانستان و تا حدودی ایران شدت چنین طبقه بندی اجتماعی به اساس زاد و ولد محو گردیده است. 

در افغانستان گروهی از یک اقلیت نهایت ناچیز اجتماعی انهم عمدتا سیاسی اورده شده که در الگورتم شمارش نفوس حتی نمی کنجند با ادعا مالکیت علنی تایتل ها دایمی امتیازی مردم را از شور بازار کابل تا شمال کوتل سالنگ  و از سرخرود جلال اباد تا میر اباد کوهستانات و غیره در استفاده از مفهوم برتری-ذاتی ملیون ها بومی را در مسحوریت, مخموریت و محصوریت ذهنی کامل قرار داده سلف استیم/ عزت نفس جمعی مردم را به کلی مریدوار خنثی می سازند.

چنین عمل فجیح را فقط و فقط روشن فکران این گروه ابدی نهادینه ساخته و میسازند که در بدل ان خود و از خود را, میراثی در راس غذایی, تعلیمی و پرستیج اجتماعی افغانستان برای همیشه قرار میدهند. چنین مفهوم ذاتی گویا  " اتش- نفس" ها ساختگی اجتماعی تا حذف یا در جامعه ذوب و منحل نگردند, افغانستان عقب مانده ترین کشور جهان خواهد بود و است.

خلیل الله معروفی11.04.2024 جرمنیhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/DE.png


   خدمت دوست گرانقدرم، "هاشم جان سدید"!

اول از همه عید سعید رمضان را به آن عزیز و همه عزیزان دیگر، تبریک گفته و روزه و نماز گرفته و نگرفته و خوانده و نخوانده ایشان را مقبول درگاه حق میخواهم!!!

کامنت مبسوط آن عزیز را از نظر گذشتاندم و بدین نتیجه رسیدم، که باید به ایجاز تمام دو نکته را خدمت جنابشان به عرض برسانم:

ــ اول این، که وقتی لغات و کلمات "جهانی و بین المللی" میگوئیم، بدین معنی نیست، که این لغات و کلمات در تمام زبانها به عین شکل تلفظ میگردند. مثال جناب سدید را مد نظر میگیریم، که از لغت "کلتور ــ کلچر" حکایت میکند. این کلمه در ذات خود در تمام زبانها و لااقل در زبانها فرنگی استعمال میشود، مگر هر زبان آن را مطابق به مزاج فونتیک خود تلفظ میکند و مینگارد؛ چنان، که انگریزی زبانان "کلچر" گویند و نویسند و مردم المان و اتریش "کولتور" و مردم فراسنه "کلتیوغ" و مردم پولند و چک و دیگر ممالک سلاوی "کولتورا" گویند و نویسند. این همه تلفظات مختلف از عین لغت مگر بدین معنی نیست، که مدلول و مفهوم این لغت هم مختلف باشد؛ نه خیر:

این تلفظات مختلف از عین لغت، بدون شک و شبهه عین مفهوم و معنی و مدلول را افاده میکند؛ همین و بس!!!

ــ دوم این، که "ضرب المثلها"همیشه خصلت "سمبولیک" دارند و تعبیر و تفسیر "باللفظ" آنها از جملۀ گناهان کبیره به شمار میرود!!! به عبارت دیگر:

همان قسمی، که ترجمۀ "لفظ به لفظ" و "تحت اللفظ" غلط و ناروا شمرده میشود، تفسیر و تعبیر "باللفظ و تحت اللفظی" ضرب المثلها نیز ناجایز و درخور نکوهش است!!!

امید است با همین دو تذکر مختصر مفهوم مد نظر را به درستی اداء کرده باشم!!!

با محبت فراوان او په درناوی

(خلیل معروفی ــ جرمنی ــ ۱۰ اپریل ۲۰۲۴)


حسیب الله11.04.2024آلمانhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/DE.png

​وروسته له سلامونه او احترامات, ټولو ګرانو هیواد والو ته, بلخصوص ښاغلى محترم داکتر صاحب غروال ته, چی یو ملی اکادمیک شخصیت او د اتوم فزیک داکتر دی, د کوچنی اختر د راسیدو په خاطر اختریز تبریکات وړاندى کوم; او له الله تعالی څخه ټولو ته کامل صحت، روغتيا، عافيت او خوشحالى استدعا کوم.


و من الله التوفیق


په فائقه احترامات

حسیب الله

عبدالباری جهانی11.04.2024ایالات متحدهhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/USA.png

​جناب محترم الله محمدخان سلام و احترامات و تبریکی عیدسعید فطر را بپذیرید. از تبصره شما بر مضامین و طرز تحلیل بنده سپاسګزارم. تبصره شما دانشمند عزیز باعث تشویق بنده میګردد. محترم داکترصاحب کاظم یک محقق خوب و پرکار است. ولی با نظریات شان، بخصوص در باره تاریخ معاصر افغانستان، اختلاف دارم. اختلافی که بعضاً دوام بحث ما به نتیجه نمیرسد. به صراحت میګویم که اینجانب، در مسایل تحلیل تاریخی کاملاً بیطرف هستم و باید هم باشم. چون به این عقیده هستم که واقعات ګذشته را نمیتوان برګشت داد و تاریخ را نمیتوان را از سر نوشت. با هیچ یکی از بزرګان تاریخ نه قرابت و نه خصومت دشخص دارم. ولی متأسفانه که دوستان احساسات، پندارها، عقده های شخصي و علاقه ها و دوستی ها، حتی پرستش ها را داخل تحلیل های خود مینمایند و باعث ګمراهی خواننده های مضامین خود میشوند.

حافظ وظیفه تو دعا ګفتن است و بس

دربند آن مباش که نشنید یا شنید. 

شما زندهع و سلامت باشید.

Akhtar Yusufi10.04.2024USAhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/USA.png

​این خبر را باید اشرف غنی، امرالله صالح، سرور دانش، رشید دوستم گلمجم، عطانور، رسول سیاف، یونس قانونی، ضیا مسعود، محیب، و سایر مقامات فراری افغان بخوانند. کسانیکه رهبری کشور را میخواهند، باید برای قربانی آنهم آماده باشند. هیچ شرم و خجالت در وجود رهبران فراری وطنفروش حکومت اشرف غنی  نمانده است، مقامات بالایی حکومت فراری افغانستان، روبا های فراری مکار هستند ناحق از مقرهای مصؤن شان در خارج از افغانستان قدرت حکومت را در افغانستان  بدست داشتند، بعد از فرار نامردانه داد و فریاد وطن را سر میدهند، اینست مثال مبهن دوستی در این خبر جان گداز رهبر حماس فلسطین.

اسماعیل هنیه، رهبر سیاسی حماس کشته شدن سه پسر و سه نوه خود در غزه را تایید کرد. بنا به گزارش‌ها خودروی آنها در حالی که به سمت غرب شهر غزه در حرکت بود هدف قرار گرفت.

آقای هنیه به الجزیره گفت که کشته شدن فرزندانش را «افتخاری» برای آنها و خودش می‌داند:

«آنها کنار مردم فلسطین در غزه ماندند، خارج نشدند و فرار نکردند.»

«خون پسران من رنگین‌تر از خون مردم ما نیست.»

رهبر سیاسی حماس خبر کشته شدن فرزندان و نوه‌هایش را در حالی شنید که سرگرم بازدید از مجروحان فلسطینی بود که برای درمان به قطر برده‌ شده‌اند.

Akhtar Yusufi10.04.2024USAhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/USA.png

​جناب بیگ صاحب !

درد دل شما قابل درک است، مگریکبار با عوامل ناروا درطی چندبن دهه مسلسل جنگ استقلالیت و وقار ملی سر زمین افغانستان را نابود کرده درست با عمق کنید. دشمنان داخلی و خارجی افغانستان صرف برای فریب نام افغانستان را حفظ کرده اند، بیش سه دهه است که دشمنان افغانستان یک پی دیگر بنام "جهاد" در حاکمیت ارگ شاهی کابل رونما می شوند، دیگر سرزمین افغانستان متعلق با افغانها نیست. شما انتظار چی تبصره دارید؟

روشنفکران خود در جنگ زرگری و دشنامهای کانفلیکت بند ماده اند، افراطیت حاکم طالب در کشور وسیله رقابت سرمایداری انحصاری است، که زمینه تسریع شبکه عبوری انرژی را از آسیا مرکزی با آسیا جنوبی فراهم می سازند. 

در همین نشریه نسبتأ ملیگرا آریانا افغانستان در اروپا هم منحرفین عقده مندان دست یافته است. وقتی مقالات انتقادی را از وضعیت حقیقی کشور ارسال شوند،  با ندرت چانس نشر می یابند. من یک هفته پیش مقاله تحلیلی  را در مورد چرندیات ملا هیبت الله رهبر گروه طالبان بنام پیام عید را ارسال کردم، مگر تا هنوز نشر نکردند.

الله محمد10.04.2024آلمانhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/DE.png

​جناب محترم جهانی صاحب!

با عرض ادب.

بنده از زمانی زیادی که با نوشته های شما و شخصیت شما محترم آشنایی پیدا نموده ام، واقعاٌ با وجودیکه حتی با هم در بعضی موارد همنظر هم نبوده ایم، بسیار مودبانه و خالی از تعقیر و توهین برخورد داشته اید،  که نمایانگر تربیه فامیل و اجتماع شما می باشد. 

بنده نوشته های شما محترم را در ارتباط تاریخ کشور با دلچسپی خاص تعقیب می نمایم،  مخصوصاٌ که در برابر نوشته های محترم داکتر صاحب کاظم   موضع می گیرید. داکتر صاحب کاظم در تجزیه و تحلیل های سیاسی و تاریخی  خود در گذشته زیاد  اشتباه نموده که بنده بعضی انرا برایشان روشن نموده ام . در حقیقت شما برنده منطق درست در نوشته های تان بوده و داکتر صاحب کاظم را پارچهء مستند و مستدل  ناکامی در همان موضوع خاص می دهید. اینکه بعضی دوستان طوری دیگری برخورد می نمایند تا محترم داکتر کاظم را خوش نمایند ، نباید باعث نا رضایتی تان گردد،  زیرا خواننده "سیب" را از "گدو" فرق نموده می تواند و انانیکه فرق نموده نمی توانند و گده پوده  را بنام سیب چک زده می توانند  ،  نوش جان شان که هر کس هم این کار را نموده نمی تواند، زیرا  استعداد و تراوش  خاص آب و  مزه دهان را خواهان است. 

شما به شاگردی   تان ادامه دهید و داکتر صاحب کاظم هم به استادی خود و ما به سیب و گدو خوردن خود .

نقش دیبای هنر فرش ره اهل صفاست

عافیت در خانهء آیینه نقش بوریاست

بیدل

الله محمد10.04.2024آلمانhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/DE.png

​استاد محترم و گرامی جناب داکتر صاحب تره کی!

با عرض سلام و احترام و آرزوی صحت و سلامتی شما تحلیلگر مسایل سیاسی جهان از نگاه علم سیاست و حقوق و   روانشناسی سیاست جهان، مضمون "  چگونه میتوان حذف خط دیورند را با اجندای ژیوپولتیک ضد تروریزم و ضد رادیکالیزم پیوند داد ؟" از مطالعه بنده گذشت ، که در زمینه تبصره ذیل ارایه می گردد:

1-" ایتلاف نظامی بین المللی در مدت بیست سال اشغال افغانستان ... به قصد دستیابی به پایگاه های آنچه تروریزم نامیده میشد ناکام شد. این ناکامی ظهور خطر بالقوه دسترسی گروه های  اسلامی  را به ذخایر ذروی پاکستان بدنبال داشت. "

فکر میکنم منظور شما محترم "به دنبال داشته" و یا دارد باید باشد. به هر صورت بنده فکر می کنم که این یک موضوع فو ق العاده مهم منطقوی و  بین المللی بوده که بالای آن عمیق تعمق می شود و خواهد شد.

2-"با فیروزی طالبان در اخراج قوای اشغالگرفصل دیگری در رابطه پاکستان با طالبان کشوده شد".

بنده همچو حالت را در یکی از تبصره هایم در جریان مذاکرات دوحه متذکر شده بودم،  که فعلاٌ همچو حالت با تمام قوت آن به وجود آمده است،  که مسلم استقلالیت ملی کشور را تمثیل نموده می تواند و می نماید.

3-" اعطای اجازه استفاده از قلمرو پاکستان برای اکما لات قوای متجاوز و کشتن برخی سران طالبان در دوران مقاومت موجب لنگر اندازی خشم سنگینی بر ضد پاکستان در تحت الشعور طالبان گردید."

این جملهء تان نمایانگر قوت تفکر ملی شما را نمودار  نموده، که فکر می کنم کم کسان متوجه آن شده باشند.

4-"داعیه حذف خط دیورند با قوت بیشتر از گذشته مطرح شد. گپ به تصادمات نظامی دو طرف خط کشانیده شد. تیارات جنگی پاکستان طی دو سال اخیر دو بار خوست و پکتیا را مورد حمله قرار داد. "

به نظر بنده پاکستان بایست متوجه حساسیت موضوع شده و در دور نمای روابط دو طرف به صورت مثبت  باید زیاتر سرمایه گذاری گردد، زیرا راه های حل جالبتری برای موضوع دیورند می تواند مطرح گردد،  در صو.رت روابط حسنه دو کشور همسایه، هم فرهنگ و مسلمان و خویشاوند. هر دو طرف بایست در دراز مدت تمرکز را بالای مسایل بهبود  مسایل اجتماعی و اقتصاد   مردمان کشور های شان نمایند. 

5-"تی،تی، پی در حالت » تیارسی « در انتظار صدور فتوای جهاد سراسری در آنسوی خط دیورند از جانب شیخ هبت الله قرار دارد."

بنده فکر می کنم که باید از حالت "تیارسی" بیرون گردند، زیرا همچو فتوای صادر نمی گردد و یا نباید گردد، زیرا ریشه طالبان افغانستان  کمتر از پنجاه سال با دو بار اشغال افغانستان توسط خارجیان و داخلیان خود فروخته شده صورت گرفته است،  در حالیکه با استفاده از این موقعیت پنجاه ساله افغانستان،  تی تی پ در کشور پاکستان می خواهد قدرت سیاسی  را بدست گرفته، که در این صورت موقف منطقوی و بین المللی امارات اسلامی افغانستان را در تعاملات بین المللی ضرر می رساند و هیچ لزومی هم ندارد که منطقه را نا متعادل نمود و بازی سیاسی منطقه را مغلق ساخت. به نظر بنده بهتر است تی تی پی با یکی از احزاب اسلامی پاکستان از طریق انتخابات به هدف خود برسند برای همه جوانب  بهتر تر است. 

6-"فضای متشنج جنگ و جهاد زمینه برافروخته شدن بیش از پیش آتش قهر و غضب آزادیخواهان بلوچ را فراهم خواهد ساخت. کنترول اوضاع از اختیار فوج پاکستان بیرون خواهد شد. "

با در نظر داشت جریانات مختلف داخل پاکستان،  که شما محترم ذکر انرا نموده اید، و با در نظر داشت مشکلات مشخص  فعلی  در تخته شطرنج سیاسی پاکستان، کودتای نظامی حتمی گردیده و جریان شکلی بسیار وخیم را به خود می گیرد که باید اجتناب گردد. 

7-"اما این سناریو که در نهایت به افراشتن پرچم اسلام  شبیه بیرق طالبان افغان در  اسلام  میانجامد ، به میل ستراتژست های شرق و غرب سازگار نیست."

ستراتژست های دو کشور همسایه   باید چنانچه در نقطه چهارم ذکر نموده ام ، راه حل معقولتر انرا در پیش گیرند یعنی" در صو.رت روابط حسنه دو کشور همسایه، هم فرهنگ و مسلمان و خویشاوند. هر دو طرف بایست در دراز مدت تمرکز را بالای   بهبود مسایل اجتماعی و اقتصادی مردمان کشور شان نمایند. " و سیاست منطقه را به نفع کشور های شان به اساس قرار داده های دپلوماتیک و غیره بچرخانند. 

8-"بنابران در برابر صدور اسلام  طالبانی به پاکستان آسمان افغانستان را بکمک لوژستیک پاکستان بالوسیله درون ها زیر کنترول میگیرند. به طالبان پیام میفرستند که حد خود را بشناسند. "

بنده دقیق همین موضوع را در تبصره اول خود اظهار داشته ام،  که شما محترم ذکر می نمایید، یعنی:" بنده فکر می کنم که این یک موضوع فو ق العاده مهم منطقوی و  بین المللی بوده که فکر می کنم بالای آن عمیق تعمق می شود و خواهد شد."

9-"برای جلوگیری از توسعه نفوذ اسالم طالبانی درمنطقه، شرق و غرب در حمایت از حکومت جدید پاکستان موضع مشترک دارد."

بنده کاملاٌ با شما محترم همنظر هستم و باید هم چنین باشد.

10-سوال مهم اینست که چرا امریکا از پاکستان به مثابه افزار فشار بر ضد افغانستان استفاده میکند ؟ برای درک اینکه امریکا چرا متمایل است از فوج و حکومت کمیشن کار پاکستان علیه افغانستان بهره برداری افزاری کند، به دو موضوع اشاره میکنیم : ـ امریکا طالبان را ناقص تعهدات مذاکرات دوحه قیاس میکند. موارد نقص موافقتنامه دوحه در هردو طرف وجود دارد."

ادامه:" اما امریکا در موضع بهتر بین المللی قرار دارد که روی تخلف طالبان انگشت بگذارد و دنیا را با خود همنوا بسازد."

شما در اینجا یک باریکی مهم را با شناخت که از جهان دارید،  تذکر می دهید،  که فوق العاده مهم بوده،  که از طرف امارات اسلامی افغانستان این موضوع باید بسیار جدی گرفته شود،  زیرا انها متوجه این باریکی نیستند و افغانستان در کره زمین تنها  نیست و ما بدون روابط با جامعه بین المللی  نمی توانیم موثر برای کشور خود مصدر خدمات ارزشمند گردیم.  

 ضمنا اسلام تنها دین آسمانی در روی زمین نیست، صرف نظر  از ادیان غیر آسمانی که انها هم به نوع آسمانی هستند مانند دین چینی ها که روابط خوب با ما دارند. 

11-ـ "امریکا و متحدین به طالبان به عنوان یک گروه رادیکال خطرناک اسلامی  و ضد ارزش های مدنی نگاه میکنند . بسته ماندن درب مکاتب دختران، منع کار زنان، حکومتداری در خارج چوکات قانون اساسی زمینه های کافی دشمنی دنیا را با طالبان را بارور ساخته است."

برای بنده جای تعجب است که چطور طالبان به فرموده شما در عمق موضوع نرفته و انرا به نفع کشور چرخ داده نمی توانند.   

12-"با کشانیدن پای امریکا و متحدین در دفاع از یک جنبش وسیع ضد تروریزم و رادیکالیزم در پاکستان و افغانستان، خط دیورند در محتوای اهداف ژیوپولتیک دنیا قرار میگیرد و حذف آن آسان میشود."

 تا انزمان ما و شما و دیگران هم سن و سال ما را طبعیت حذف خواهد نمود و جوانان و دیگران را هم جنگ.

به گرم و سرد ما و من غم دل بایدت خوردن

چراغ خانه اینجا روشن است از قطرهء خونی

بیدل

  

خلیل الله معروفی10.04.2024 جرمنیhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/DE.png

 خدمت دوست و برادر گرانقدرم، داکتر صاحب "واحد جان حیدری"

سلام و محبت فراوان تقدیم میکنم و عید مبارک رمضان را تبریک میگویم؛ اما بعد به عرض برسد، که:

 کلمۀ فرنگی myopic یک اصطلاح طبی و دقیقاً به معنای "نزدیک بین" است. چنین اشخاص اشیای نزدیک را خوب و درست و شفاف میبینند، ولی اشیای دور به نظرشان "غیر شفاف" میرسد.

گرچه کلمۀ عربی "نظر" با "دیدن" ارتباط میگیرد، مگر مردم عجم بسا کلمات عربی را خلاف تعامل اعراب به معنای غیر معمول عربی استعمال میکنند. و کلمۀ "نظر" هم از همین قبیل لغات است، چون در تعامل عام مامردم، "نظر" به معنای "فکر" و "اندیشه" استعمال میشود. از همین سبب است، که "کوتاهنظر" را نمیتوان در مفهوم "نزدیک بین" استعمال کرد.

سلسله مقالات داکتر صاحب عبدالرحمان زمانی، که با استفادۀ از آرشیف استخبارات استعمار انگریز تدوین میگردد، در واقع حکم تأئید اعمال و افعال و کردار استعمار را دارد و استفاده از آنها حیثیت انسان آزاده را لطمه میزند. من اصلاً چنین مقالات را نمیخوانم و مطالعۀ آنها را ضیاع وقت و نوعی گناه میشمارم. دیگران خود دانند، که چه چیز را میپسندند و از چه پرهیز میکنند!!!

با محبت فراوان او په درناوی 

(خلیل معروفی ــ جرمنی ــ ۱۰ اپریل ۲۰۲۴) 

حسیب الله10.04.2024آلمانhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/DE.png

​پس از تقدیم سلام و احترامات قلبی خدمت هموطنان محترم و عزیزم, فرا رسیدن عید سعید فطر را برای همه, بلخصوص برای هموطنان عزیز ما که در ماهٔ مبارک رمضان روزه دار بوده اند, از صمیم قلب تبریک گفته, از خداوند متعال صحت کامل و خوشی های فراوان برای همه استدعا میدارم.


با تقدیم احترامات فائقه

حسیب الله

Hazarzbek Tajiashtun09.04.2024USAhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/USA.png

​ عجایب صورت در شام دیدم:

در موجودیت موضوعات و مفاهیم داغ روز افغانستان, از جمله گروهی در پهلو نارسایی ها دیگر همه وظایف عمده دولتی را به یک قشر خاص اجتماعی که خود هیچ وقت تولید کاری نداشته اند سپرده و نیم نفوس را خانه نشین از کار و تعلیم منع نموده است. مردم روحا گنگسکی, در حالت گریز و کشور ها دیگر انها را به زور واپس می فرستند. هم اکنون برای تقویه بنیاد گرایی, پلان سرمایه گذاری بلیون ها دالر در افغانستان از طریق شرق میانه ان هم در سکتور انرجی و مسیر عبور ان رو دست که در عملی شدن ان ریشه حاکمیت فعلی نهادینه میگردد. در چنین موارد حتی تبصره هم نمیگردد.

ولی منورین زبده افغانستان ان هم در شکم سیری ویلفیر غرب, مثل که در افغانستان اب از اب تکان نخورده باشد, برای ماندن لگسی از خود هزاران صفحه و ده ها کتاب را از گذشته ها تکراری تاریخ - عمدتا دروغ ها سیاسی که درهنگام وقوع ان وقت, به ان موافقه صورت گرفته است - پس و پیش کاپی نموده فضل می فروشند.

مثلا سید داکتر کاظم با هزاران صفحه, در ضمن قدسیت " اتش- نفس " - به گمان اغلب مهره استخباراتی- را جز تاریخ افغانستان ساخته و اعظم سیستانی با ده ها کتاب تاریخ, ضدیت ها قومی و حتی قبیله یی را پکه می زند. هردو مرد میدان, ریسرچ یک قست کوچک ازتاریخ را که توسط عبدالباری جهانی تازه به راه انداخته شده است از ریشه خشک می سازند.

باری محترم نبیل غمین مسکنیار گفته بود که از تجربه کاری اموخت که مانند و هم تراز با منورین افغان, ابن الوقت ترین مرد م را نمی شناسد! بلی او کجا و تو کجا. روز گذرانی و کله به کله نمودن امان الله خان ونادر خان هم حدی دارد! 


مجیب جان09.04.2024کابلhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/AF.png
ع واحد09.04.2024سدني /FotoGallary/CountryIcons/AUS.png

 جناب معروفى صاحب عزيز و گرامى ،

سوال داشتم راجع به اصطلاح كوتاه بين يا كوتاه نظر كه در ديكشنرى آباديس كوته نظر يا كوته فكر ذكر شده از نظر شما محترم  كدام ان درست است؟ 

در زبان انگليسى اصطلاح  myopic را به كسانى استعمال مى كنند  توان ديد نزديك را دارند اما توان ديد دور شان تيره  يا blurred است اين نوع اشخاص يا به عينك ها ضرورت دارند يا به تغير نگرش. 

جناب زمانى به حيث يك افغان بايد سر به يخن كند و بيدار شود كه دشمنان افغانستان مى خواهند تاريخ افغانستان را مسخ كنند، افتخارات افغانستان را نابود كنند. انگليس ها در اين باره كار هاى زيادى نموده. ارشيف انگليس هم  يكى به نعل مى زند و يكى به ميخ. ترجمه و تفسير تحت اللفظي مثل سلفى ها بسيار مردم از راه مستقيم بيرون كرده اند.  امروز هستند اشخاص كه كه از نام  افغان و افغانستان منكر هستند. تذكره هاى خراسان در دوران است. 

فرهنگ و رشتيا نصف قرن قبل در فاميل شهيد نادر شاه چنان مصيبت را خلق كرد كه هنوز از اتش ان مردم مى سوزند. به نظر اينجانب مقصر اصلى بدبختى افغانستان فرهنگ و رشتيا اند. اين سلسله ادامه دارد.  

اقاى زمانى انچه انگليس نشر مى كند شمشير دو لبه است ، كلاه سر كسى گذاشتن است يا گول  زدن اشخاص ساده است. 

قاسم باز09.04.2024امریکاhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/USA.png

​ګویند: شخص بنام " مصطفی صغیر " قاتل اجراتی امیر شهید ،" امیر حبیب الله خان "  در ترکیه در توطیه قتل " اتاترک مصطفی کمال " دستګیر شده و به قتل " امیر حبیب الله " اعتراف نموده. 

در آفغانستان متل داریم. که میګوید.  اسانترین طریقه جمع را ضرب ګویند. امروز به تعداد زیادی افغانهای ما در ترکیه زندګی  میکند، بود و باش دارد انها میتواند در این مورد از مقامات انکشور و یا ارشیف اسناد انکشور طلب معلومات  وضاحت موضوع شوند.  و یا هم در کتاب خانه های انکشور طلب معلومات یا ریسرج شوند. 

بګذارید تلګرامهای دروغین ارشیف برتانیا ، مانند تلګرامهای سفارت امریکا در کابل در قتل میراکبر خیبر. 

شده نشد ، او قتل کرده او نه کرده. ، موضوع ترکه زمین بوده نه بوده. رژیم داود وی را کشته، رژیم داود وی را نه کشته. حزب و روس کشتیش ، حزب و روس نه کشتیش. و ده ها مثال. 

1 - 150بعدی